Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
duble option
U
خیار مشتری و بایع در موردتغییر دادن مقدار ثمن و مبیع در صورت تغییر ارزش پول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seller's option to duble
U
خیار بایع در مورد این که درصورت تنزل ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put option
U
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
buyer's option to duble
U
خیار مشتری در این که درصورت ترقی ارزش پول پیش از تسلیم مبیع
put in more
U
عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
current
U
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
currents
U
جریان الکتریکی که مقدار آن به صورت سینوس تغییر میکند
alternating current
U
جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
contango
U
بهره دیرکرد تسلیم قرضه وسهام مهلت تحویل مبیع به مشتری
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
to t. a cusomer for goods
U
کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
transfigures
U
تغییر صورت دادن
transfiguring
U
تغییر صورت دادن
transfigured
U
تغییر صورت دادن
transfigure
U
تغییر صورت دادن
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
earnest
U
مقداری از مبیع که پیش از قبض واقباض کل مبیع و ثمن به خریدار تسلیم میشود
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
shift keys
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
shift key
U
که تابع دوم کلیدها را ایجاد میکند, مصل مجموعه حروف دیگر , با تغییر دادن خروجی به صورت حروف بزرگ
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
uninitialized
U
ارزش اغازی داده نشده مقدار اولیه نگرفته
accrual
U
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
assignments
U
عمل تغییر نوع یک مقدار
assignment
U
عمل تغییر نوع یک مقدار
saving function
U
صورت مقدار پس انداز درامدشخص
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
accumulated depreciation
U
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
knocked down
U
کالاهایی که بصورت باز به مشتری داده میشود و خود مشتری انرانصب مینماید مانند مبلمان
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
voltage
U
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
bitmap
U
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
voltages
U
وسیلهای که ولتاژ خروجی درست میکند در صورتی مقدار ورودی ها تغییر کند
charges forward
U
هزینه هایی که بوسیله مشتری پرداخت خواهد شد مخارج حمل که بعد از تحویل کالا به مشتری از او دریافت میشود
customize
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizes
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customizing
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customised
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
income elasticity of demand
U
تغییر مقدار تقاضابرای یک کالا درنتیجه درامدمصرف- کننده . فرمول کشش درامدی تقاضا : q/I *dI / dq = E
defaulting
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaults
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
defaulted
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
default
U
عمل یا مقدار باز پیش تعیین شده که اگر اپراتور تغییر نکند استفاده خواهد شد
decalescence point
U
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
ripple through effect
U
نتایج یا تغییرات یا خطاهای صفحه گسترده که به عنوان نتیجه یک مقدار تغییر یافته در یک خانه فاهر میشود
dynamic
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
fixes
U
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
dynamically
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
disposition
U
صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
fix
U
برنامه کامپیوتری که تغییر نمیکند و به صورت خودکار اجرا میشود
default
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gain
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaults
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
gained
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains
U
افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
defaulted
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting
U
مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
pitch
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches
U
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
autos
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
auto
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
give one's right arm
<idiom>
U
به کسی ارزش دادن
initialize
U
ارزش اغازی دادن
devaluation
U
کاهش دادن ارزش پول
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
sellers
U
بایع
seller
U
بایع
vendors
U
بایع
vendor
U
بایع
underlet
U
کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن
caveatemptor
U
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
rem
U
مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
vender
U
بایع طواف
setting up
U
مقدار دادن به یک بیت
sets
U
مقدار دادن به یک بیت
set
U
مقدار دادن به یک بیت
initialize
U
مقدار اولیه دادن
massaging
U
ماساژ دادن تغییر دادن
massage
U
ماساژ دادن تغییر دادن
massaged
U
ماساژ دادن تغییر دادن
massages
U
ماساژ دادن تغییر دادن
vender's lien
U
حق حبس بایع در معامله اراضی
back wardation
U
تعیین اجل برای بایع
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
effectuate
U
انجام دادن صورت دادن
object of sale
U
مبیع
the thing sold
U
مبیع
inventory
U
از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
capacities
U
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
capacity
U
انجام دادن هر مقدار کار که ممکن است
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
particulars of sale
U
اوصاف مبیع
realign
U
تغییر دادن
realigning
U
تغییر دادن
redeploy
[staff]
U
تغییر دادن
realigns
U
تغییر دادن
permute
U
تغییر دادن
to turn something into something
U
تغییر دادن به
to convert something into something
U
تغییر دادن به
mutate
U
تغییر دادن
change
U
تغییر دادن
convert
U
تغییر دادن
transact
U
تغییر دادن
reset
U
تغییر دادن
modifies
U
تغییر دادن
mutated
U
تغییر دادن
alter
U
تغییر دادن
mutates
U
تغییر دادن
mutating
U
تغییر دادن
to turn
[into]
U
تغییر دادن
amend
U
تغییر دادن
amended
U
تغییر دادن
amending
U
تغییر دادن
realigned
U
تغییر دادن
alters
U
تغییر دادن
altering
U
تغییر دادن
changing
U
تغییر دادن
modify
U
تغییر دادن
modifying
U
تغییر دادن
changed
U
تغییر دادن
changes
U
تغییر دادن
altered
U
تغییر دادن
shift
U
تغییر دادن
shifts
U
تغییر دادن
shifted
U
تغییر دادن
assignments
U
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
assignment
U
معادل قرار دادن یک متغیر با یک مقدار یا رشته یا حرف
faceted code
U
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
carry into effect
U
صورت دادن
make something happen
U
صورت دادن
actualise
[British]
U
صورت دادن
carry ineffect
U
صورت دادن
put into effect
U
صورت دادن
actualize
U
صورت دادن
carry out
U
صورت دادن
put inpractice
U
صورت دادن
to put in to shape
U
سر و صورت دادن
implement
U
صورت دادن
put ineffect
U
صورت دادن
stepped motor
U
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
remodeled
U
تغییر وضع دادن
disguised
U
تغییر قیافه دادن
remodels
U
تغییر وضع دادن
transfiguring
U
تغییر شکل دادن
transfigured
U
تغییر شکل دادن
transfigure
U
تغییر شکل دادن
changing
U
تغییر دادن تبدیل
remodeling
U
تغییر وضع دادن
transfigures
U
تغییر شکل دادن
remodelling
U
تغییر وضع دادن
remodelled
U
تغییر وضع دادن
changes
U
تغییر دادن تبدیل
veer
U
تغییر عقیده دادن
misshape
U
تغییر شکل دادن
veered
U
تغییر عقیده دادن
transformed
U
تغییر شکل دادن
switch
U
تغییر جهت دادن
change
U
تغییر دادن تبدیل
veers
U
تغییر عقیده دادن
transmuting
U
تغییر هیئت دادن
remodel
U
تغییر وضع دادن
transform
U
تغییر شکل دادن
changed
U
تغییر دادن تبدیل
modification
U
تغییر شکل دادن
sing a different tune
<idiom>
U
تغییر جهت دادن
go about
U
تغییر جهت دادن
to change ones mind
U
تغییر رای دادن
to change the tack
U
تغییر رویه دادن
discolors
U
تغییر رنگ دادن
tune
U
تغییر فرکانس دادن
discolour
U
تغییر رنگ دادن
disguise
U
تغییر قیافه دادن
shift the rudder
U
تغییر دادن سکان
discoloured
U
تغییر رنگ دادن
discolouring
U
تغییر رنگ دادن
discolours
U
تغییر رنگ دادن
colours
U
تغییر رنگ دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com