Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it pleased him to go
U
خوش داشت که برود خوشش می امدکه برود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i advised him to go there
U
به صلاح او دانستم که برود مصلحت دیدم که برود
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
let him go
U
برود
printed
U
برود
prints
U
برود
print
U
برود
he refused to go
U
نخواست برود
tell him to go
U
بگویید برود
he was made to go
U
او را وادارکردند برود
he is not willing to go
U
نیست برود
he insists on going
U
اصراردارد که برود
let him go
U
بگذارید برود
it is necessary for him to go
U
باید برود
it is necessary for him to go
U
لازم است برود
none but the old shold go
U
کسی مگربزرگان برود
in order that he may go
U
برای اینکه برود
show someone the door
<idiom>
U
خواستن از کسی که برود
i made him go
U
او را وادار کردم برود
he durst not go
U
جرات نکرد که برود
he is indisposed to go
U
مایل نیست برود
he needs must go
U
ناچار باید برود
he refused to go
U
حاضر نشد برود
he was motioned to go
U
باو اشاره شد که برود
he was signalled to go
U
باو اشاره شد که برود
he did not d. to go
U
جرات نکرد که برود
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
U
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
it is necessary for him to go
U
براو واجب است که برود
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
dare he go?
U
ایا جرات دارد برود
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
U
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
out of sigt out of mind
U
از دل برود هر انکه از دیده برفت
overland mail
U
پستی که از راه خشکی برود
sticker
[guest]
U
مهمانی که نمی خواهد برود
He will not sleep in a place which can get wt unde.
<proverb>
U
جایى نمى خوابد که آب زیرش برود .
liberty man
U
ملوانی که اجازه دارد به ساحل برود
humpty dumpty
U
کسی یاچیزی که یکباربزمین افتداز میان برود
Why did you let it slip thru your fingers ? Why did you lose it for nothing ?
U
چرا گذاشتی مفت ومسلم از دستت برود
Those who lose must step out.
U
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
I am counting(relying) on you, dont let me down.
U
روی تو حساب می کنم نگذار آبرویم برود
He cannot sit up, much less walk
[ to say nothing of walking]
.
U
او
[مرد]
نمی تواند بنشیند چه برسد به راه برود.
deflections
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
deflection
U
ضربهای که به چیزی بخوردو گوی بطرف دروازه برود
action
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
You cannot make a crab walk straight .
<proverb>
U
نمى توان خرچنگ را واداشت منظم و صاف راه برود .
actions
U
که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
jump instruction
U
موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
thresholds
U
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
He is absolutely determined to go and there's just no reasoning with him.
U
او
[مرد]
کاملا مصمم است برود و باهاش هیچ چک و چونه نمیشه زد.
ball back
U
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
threshholds
U
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
threshold
U
سطح تنظیم که اگر سیگنال از آن پایین تر برود عملی انجام میدهد
to ask somebody out
U
از کسی پرسیدن که آیا مایل است
[با شما]
بیرون برود
[جامعه شناسی]
joint
U
دستگاه کوچک باطریدار که سوارکار بطور غیر مجازروی گردن اسب می گذارد تاتندتر برود
pulls
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pull
U
ضربه زدن بطوری که گوی به سمت مخالف دست گلف باز برود حرکت بازوی شناگر در اب کشیدن دهنه اسب
pubs
U
میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
pub
U
میخانه ادمی که ازاین میخانه بان میخانه برود خمار
tractor feed
U
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
She doesnt like that young man.
U
از آن جوان خوشش نمی آید
to dislike somebody
[something]
U
خوشش نیامدن از کسی
[چیزی]
She is fond of sweet things.
U
از چیزهای شیرین ( شیرینی ) خوشش می آید
She likes loose - fitting dresses .
U
از لباس های گشاد خوشش نمی آید
minute book
U
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
One madman is pleased to see another .
<proverb>
U
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
conservation
U
داشت
article had two notes
U
داشت
talent
U
درون داشت
talented
U
درون داشت
expectation
U
چشم داشت
talents
U
درون داشت
when will women have the vote?
U
خواهند داشت
without letted
U
باز داشت
expectantly
U
با چشم داشت
dwelt
U
منزل داشت
expectations
U
چشم داشت
note book
U
دفتریاد داشت
durst
U
زهره داشت
he loved her dear
U
اوبسیاردوست داشت
he adored that woman
U
ان زن رابسیاردوست می داشت
factum
U
یاد داشت
apanage
U
اختصاص داشت
to set down
U
یاد داشت کردن
to minute down
U
یاد داشت کردن
to make a note of
U
یاد داشت کردن
to make a minute of
U
یاد داشت کردن
the dog wasled
U
سگ بند در گردن داشت
i will note it down
U
یاد داشت میکنم
block note paper
U
دسته کاغذیاد داشت
to take down
U
یاد داشت کردن
marrige of convenience
U
پیوند با چشم داشت
writing pad
U
دسته یاد داشت
He was looking for you.
U
داشت دنبالت می گشت
annotator
U
یاد داشت کننده
outlook
U
منظره چشم داشت
disposure
U
نمایش عرضه داشت
it had a europeanlook
U
نمود اروپایی داشت
ephebe
U
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
he kept me waiting
U
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
prospectiveness
U
چشم داشت به اینده
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
U
سرووضع مرتبی داشت
he complained with reason
U
داشت که گله میکرد
fusilier
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
he was in purpose to do it
U
در نظر داشت که ان کار رابکند
fusileer
U
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
He was running like a madman.
U
عین دیوانه ها داشت می دوید
She was talking to (with ) a friend .
U
داشت با دوستش صحبت می کرد
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
U
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
The girl was penciling her eyebrows .
U
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
he sold the good ones
U
هرچه خوب داشت فروخت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
he would be sure to like it
U
یقینا انرادوست خواهد داشت
durst
U
جرات داشت جسارت کرد
it weighed kilogrammes
U
بود سه کیلوگرم وزن داشت
prospect of success
U
چشم داشت یا امید کامیابی
that point was of p interest
U
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
All his belongings were stolen .
U
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
no song no supper
U
تانخوانی شام نخواهیم داشت
notate
U
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
U
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
quinquereme
U
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
pistole
U
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
count palatine
U
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
to preach from notes
U
از روی یاد داشت وضع کردن
He wanted to incite the people.
U
قصد داشت مردم راتحریک کند
he made me wait
U
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
u.sings
[ and+]
U
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
marshalsea
U
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
life is not worth an hour's p
U
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
His request was in the nature of a command.
U
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
on old woman past sixty
U
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og
U
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
He tried to conceal the facts.
U
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
She married a man old eonugh to be her father.
U
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
lostlabour
U
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
to serve a notice on some one
U
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
of livery
U
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
no paternosterŠno p
U
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
on shall from a quo rum
U
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
groschen
U
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
U
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
complete transaction
U
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
kreutzer
U
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
He had the air of a frightened(scared)child.
U
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him
U
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
He was killed when his parachute malfunctioned.
U
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
paphian
U
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
dead
U
دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
mum's the word
U
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
it will make against us
U
برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
she smiled sweetly
U
لبخند یا تبسم شیرینی داشت شیرین لبخند میزد
fasces
U
[نمادی در روم قدیم یک دسته میله که تبری در میان آن قرار داشت و و پیشاپیش فرمانداران رومی می بردند که نشان قدرت آنها بود.]
sans recours
U
عبارتی که فهرنویس وقتی به نمایندگی ازجانب دیگری فهر نویسی میکند قبل ار امضا می نویسد وبنابراین شخصا" مسئوولیتی در قبال نکول نخواهد داشت
league of nations
U
تاسیس جهانی مشهور که بین دو جنگ جهانی فعالیت داشت و درواقع مقدمهای بود برای تشکیل سازمان ملل متحد
hopes
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hope
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoped
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
hoping
U
امیدواری چشم داشت چشم انتظاری
One mustn't sk apple trees for oranges, France for sun, women for love, life for happiness.
U
نباید از درخت پرتقال انتظار سیب، از فرانسه انتظار آفتاب، از زنان انتظار عشق و از زندگی انتظار شادی داشت.
trojan horse
U
برنامه وارد شده در سیستم توسط سک شخص کلاهبردار. یک تابع نامناسب انجام میدهد درحین کپی کردن اطلاعات در فایل با اولویت کمتر که از آن پس آن شخص بدون اجازه کاربر به آن دسترسی خواهد داشت
saddle cover
U
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
Safavid period
U
دوران صفویه
[اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com