English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
necromimesis U خود مرده انگاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
minimization U کم انگاری
imaginary U انگاری
laches U سهل انگاری
presupposition U پیش انگاری
imaginary part U جزء انگاری
presuppositions U پیش انگاری
imaginary root U ریشه ی انگاری
imaginary axis U محور انگاری
cryptomnesia U نو انگاری خاطره
insouciance U سهل انگاری
anthropomorphism U انسان انگاری
nonchalance U سهل انگاری
imaginary U جزء انگاری
negligence U سهل انگاری
nihilism U نیست انگاری
indifference U لاقیدی سهل انگاری
contralateral neglect U نادیده انگاری دگرسو
reification U شیئی انگاری مفهومها
sour grapes mechanism U مکانیسم ناچیز انگاری
enelicomorphism U بزرگسال انگاری کودک
theomania U خود خدا انگاری
zoomorphism U حیوان ریخت انگاری
neghgent U غفلت کار سها انگاری
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
talk someone's ear off <idiom> U آنقدر حرف میزند که انگاری سرگنجشک خورده [اصطلاح روزمره]
The culpable action may be done wilfully or by negligence. U عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
one-man U یک مرده
defunct U مرده
his heart sank U دل مرده شد
one man U یک مرده
at rest U مرده
six feet under <idiom> U مرده
in the dust U مرده
exanimate U مرده
lifeless U مرده
deceased U مرده
vapid U مرده
hearse U مرده کش
hearses U مرده کش
low spirited U دل مرده
low-spirited U دل مرده
dead U مرده
extinct U مرده
death day U سال مرده
death feigning U مرده نمایی
out of play U توپ مرده
deadball U توپ مرده
dead volume U حجم مرده
dead time U زمان مرده
dead storage U حجم مرده
dead as a d. U بکلی مرده
dead ball U توپ مرده
dead band U نوار مرده
dead rise U فاصله مرده
dead soils U خاکهای مرده
dead space U فضای مرده
dead storage U گنجایش مرده
dead load U بار مرده
morgues U مرده خانه
death watch U پاسبان مرده
idle wire U سیم مرده
swelled U موج مرده
ground swell U موج مرده
dead as a doornail <idiom> U کاملا مرده
playing dead U مرده نمایی
still born U مرده بدنیاامده
swell U موج مرده
exanimate U دل مرده وبیروح
inhumationist U مرده خاک کن
dull finish U رخده مرده
dull finish U کالیبر مرده
down with him U مرده باد
death's head U جمجمه مرده
idle turn U کلاف مرده
swells U موج مرده
defunct U مرده درگذشته
necropsy U مرده نگری
death masks U قیافه مرده
death mask U قیافه مرده
non productive time U زمان مرده
deadness U حالت مرده
saprophage U مرده خوار
autopsy U تشریح مرده
resurrectionist U مرده دزد
autopsies U تشریح مرده
cremations U مرده سوزانی
cremation U مرده سوزانی
resurrection man U مرده دزد
time lags U زمان مرده
reliquiae U مرده ریگ
time lag U زمان مرده
pah U مرده شور
necrophobia U مرده هراسی
living corpse U مرده متحرک
necromania U مرده پرستی
parted U درگذشته مرده
necrolatry U مرده پرستی
slaked lime U اهک مرده اهک مرده
murrain U گوشت مرده
blate U روح مرده
lyke wake U پاسبانی مرده در شب
stillbirth U مرده زاد
stillbirths U مرده زاد
air slaked lime U اهک مرده
morgue U مرده خانه
necrophagous U مرده خور
necrophagous U مرده خوار
necrophilia U مرده گرایی
widower U مرد زن مرده
widowers U مرد زن مرده
plague on it U مرده شورش ببرد
departed U مرده درگذشته مرحوم
sequestrum U قسمت بافت مرده
sloughy U شبیه پوست مرده
still born U مرده زاییده شده
protoxlead U سنگ مرده مرتک
he seems to have died U ازقرارمعلوم مرده است
aeropause U منطقه جوی مرده
inheritances U مرده ریگ وراثت
death masks U ماسک صورت مرده
death mask U ماسک صورت مرده
dead-house U مرده شوی خانه
autopsy U تشریح نسج مرده
autopsies U تشریح نسج مرده
time lags U فاصله زمانی مرده
time lag U فاصله زمانی مرده
mortuaries U مرده شوی خانه
inheritance U مرده ریگ وراثت
back lash eliminator U تعادل در مسیر مرده
balefire U اتش مرده سوزانی
funeral home U مرده شوی خانه
d. paleness U رنگ ارام مرده
gralloch U احشای گوزن مرده
eloge U ستایش شخص مرده
He is not dead by any chance , is he ? U نکند مرده باشد ؟
mortuary U مرده شوی خانه
cirerar yurn U فرف خاکستر مرده
cadaveric U دارای رنگ مرده
blast it U مرده شورش را ببرد
Speak well of the dead . <proverb> U پشت سر مرده بد نگو.
prosector U تشریح کننده بدن مرده
To be crazy about agirl . U کشته مرده دختری بودن
sciomantic U غیبگو از روی سایه مرده
palling U تابوت محتوی مرده حائل
cadaverous U دارای رنگ پریده و مرده
pall U تابوت محتوی مرده حائل
natimortality U امار مرده زاییده شدگان
deathy U مرگ نما مرده وار
palled U تابوت محتوی مرده حائل
palls U تابوت محتوی مرده حائل
heritage U مرده ریگ سهم موروثی
crematory U کورهای که لاشه مرده یااشغال را در ان می سوزانند
f. pile or pyre U توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
funeral pyre U توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
urns U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urn U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
under hatches U زیر عرشه دوراز نظر مرده
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
wraiths U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
ossuary U فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
ossuary U محل امانت گذاری استخوان مرده
sciomacy U غیب گویی از روی سایه مرده
postmortem U مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
wraith U روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
zombiism U اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
incinerator U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
obsequial U وابسته به ایین تشیع جنازه باختم مرده
incinerators U کورهای که اشغال یا لاشه مرده در ان سوزانده و خاکسترمیشود
pyres U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
corn U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
clavus U میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
pyre U توده هیزم مخصوص اتش زدن جسد مرده
twicer U حروف چینی که خودش هم چاپ کننده است دو مرده
lich gate U سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
But his body was eventually recovered. U اما ممکن بود او [مرد] فقط مرده بازیافته شود.
transmigration U حلول روح مرده در بدن موجود زنده دیگری تبعید
give someone an inch and they will take a mile <idiom> U اگربه مرده روبدی میگه کفن پولک دوزی میخواهم
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
gavelkind U تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
zombies U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombie U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombi U روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
direct loading U مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد
a dead language <idiom> U زبان مرده و منقرض شده [زبانی که دیگر آموزش داده نمی شود اما شاید برخی از کارشناسان از آن استفاده کنند.]
undertaking U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
back frow U اولین شیار ایجاد شده توسط گاواهن که به شیار مرده معروف است
undertaker U کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com