English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cram U خودرا برای امتحان اماده کردن
crammed U خودرا برای امتحان اماده کردن
cramming U خودرا برای امتحان اماده کردن
crams U خودرا برای امتحان اماده کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crammer U کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است
to provide oneself U خودرا اماده یا مجهز کردن
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
to a oneself U خودرا اماده یامجهزکردن سلاح پوشیدن
to fit with U اماده کردن برای
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
forthcomming U اماده برای ارائه کردن
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
grooms U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
groom U اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
tropicalization U اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی
despatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatch U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
dispatches U انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
set up U اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
reception station U پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
rig the ship U فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
master clear U کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
to try on U برای امتحان پوشیدن بطورازمایش اغازکردن
ordeal U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
ordeals U امتحان سخت برای اثبات بیگناهای
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
on offer U اماده برای فروش
prompt to go U اماده برای رفتن
ready to die U اماده برای مرگ
fit to work U اماده برای کارکردن
batted U گل اماده برای کوزه گری
attack on preparation U شمشیرباز اماده برای حمله
up and running U اماده برای عملیات کامل
mission ready U هواپیمای اماده برای پرواز
to stand in the gap U برای دفاع اماده بودن
to prepare for war U برای جنگ اماده شدن
he was prone to mischief U برای دو بهمزنی و شیطنت اماده
bats U گل اماده برای کوزه گری
covers U اماده برای برگرداندن توپ
to keep ome's powder dry U برای هر رویدادی اماده بودن
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
coverings U اماده برای برگرداندن توپ
cover U اماده برای برگرداندن توپ
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
bat U گل اماده برای کوزه گری
on guard U اماده برای دفاع باشید
addressed U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
cover U اماده شدن برای دریافت توپ
platform load U بار اماده برای بارریزی هوایی
addresses U اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری
covers U اماده شدن برای دریافت توپ
finished product U محصولات اماده برای توزیع ومصرف
herbescent U اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
off the shelf U تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
coverings U اماده شدن برای دریافت توپ
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
limit state U حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
to the manner born U فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
repertoire U فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
clutch start U روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
hypnotizable U اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی
refire time U زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد
back-up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
back up U اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
vitrescent U اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
lime paste U اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن
sawhorse U نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی
reaction time U زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
turnkey U سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
sedans U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
sedan U اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
to pretend illness U نا خوشی را بهانه کردن خودرا به ناخوشی زدن تمارض کردن
turnkey system U سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
topull oneself together U خودرا جمع کردن
to breakin U خودرا داخل کردن
to sow one's wild oats U چل چلی خودرا کردن
to busy oneself U خودرا مشغول کردن
to a one's right U حق خودرا ادعایامطالبه کردن
off one's chest <idiom> U خودرا خالی کردن
To set ones watch . U ساعت خودرا میزان کردن
hold one's ground U موقعیت خودرا حفظ کردن
hold one's own U موقعیت خودرا حفظ کردن
for all one is worth <idiom> U تمام سعی خودرا کردن
do one's best <idiom> U تمام تلاش خودرا کردن
to addict oneself U عادت کردن خودرا معتادکردن
to declare oneself U قصد خودرا افهار کردن
to recover damages U خسارت خودرا جبران کردن
to givein one's a. U موافقت خودرا اعلام کردن
To play ones part . U نقش خودرا بازی کردن
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
To consume all ones energy . U تمام نیروی خودرا مصرف کردن
to carry oneself U خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
to bridle one's anger U خشم خودرا پایمال کردن یافروخوردن
to repeat oneself U کاریا گفته خودرا تکرار کردن
to put in for U تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
to lick one's U لب و لوچه خودرا لیسیدن ملچ و ملوچ کردن
To perfect oneself in a foreign language . U معلومات خودرا در یک زبان خارجی کامل کردن
to make a trial of U امتحان کردن
to bring to the proof U امتحان کردن
put to test U امتحان کردن
tries U امتحان کردن
examined U امتحان کردن
examines U امتحان کردن
examining U امتحان کردن
examine U امتحان کردن
try U امتحان کردن
test U امتحان کردن
tested U امتحان کردن
trials U امتحان کردن
trial U امتحان کردن
to give an examination U امتحان کردن
tests U امتحان کردن
without recourse U عبارتی که درفهر نویسی اسناد قابل انتقال بکار می رود و به وسیله ان فهر نویس مسئوولیت خودرا در برابر فهر نویسان بعدی نفی میکند و تنها خودرا در برابر کسی که سند رابرایش صادر کرده است مسئول قرار میدهد
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to secure a debtby a mortagage U با گرفتن گرو بستانکاری خودرا ازدیگران تامین کردن
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
invigilated U در امتحان نظارت کردن
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
invigilates U در امتحان نظارت کردن
invigilating U در امتحان نظارت کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
try (something) out <idiom> U امتحان کردن(چیزی)
checks U امتحان کردن بازرسی
tests U ازمایش کردن امتحان
invigilate U در امتحان نظارت کردن
test U ازمایش کردن امتحان
checked U امتحان کردن بازرسی
check U امتحان کردن بازرسی
tested U ازمایش کردن امتحان
to cry peccavi U بگناهان خودخستوشدن گناهان خودرا اقرار کردن فریاداعتراف براوردن
to ingratite oneself U خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
palpate U لمس کردن امتحان نمودن
to check out something U چیزی را بررسی یا امتحان کردن
to put to proof U امتحان کردن محک زدن
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
Linotype U ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند
voyage repairs U تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
examinations U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
to try something completely new <idiom> U چیزی [روشی ] کاملا متفاوت امتحان کردن
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
to cut out U بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
inquires U تحقیق کردن امتحان کردن
inquired U تحقیق کردن امتحان کردن
inquire U تحقیق کردن امتحان کردن
enquires U تحقیق کردن امتحان کردن
enquired U تحقیق کردن امتحان کردن
readies U اماده کردن
to pickle a rod for U اماده کردن
prepares U اماده کردن
drafts U اماده کردن
supplying U اماده کردن
drafted U اماده کردن
readying U اماده کردن
prepare U اماده کردن
readied U اماده کردن
ready U اماده کردن
draft U اماده کردن
preparing U اماده کردن
preparations U اماده کردن
provide U اماده کردن
unlimber U اماده کردن
pre treatment U اماده کردن
set U اماده کردن
sets U اماده کردن
setting up U اماده کردن
prime U اماده کردن
provides U اماده کردن
belay U اماده کردن
get ready U اماده کردن
harness U اماده کردن
harnessed U اماده کردن
harnessing U اماده کردن
preparation U اماده کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com