English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
please do me a service U خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
suit yourself U هر چه دلتان میخواهد بکنید من چه میدانم چه بکنید
please return the book U خواهشمندم کتاب را برگردانید
he has a spite against me U بامن لج دارد
it speaks well for him U بامن خوب است
it speaks well for him U بامن نظرمساعد دارد
it stand well with him U بامن خوب است
it stand well with him U بامن نظرمساعدی دارد
She gave me a raw deal . U بامن بد معامله کرد
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
he has a spite against me U بامن کینه یاعداوت دارد
he treated me as a child U بامن مانند بچه رفتارکرد
He gave me a square deal . U بامن منصفانه معامله کرد
He is distantly related to me . U بامن نسبت دوری دارد
She was off hand with me today. U امروز بامن سر سنگین بود ( بی اعتنا ء )
do as you please U بکنید
do me this kindness U بکنید
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
do that first U ان کار را اول بکنید
g. ma a favor U التفاتی درحق من بکنید
Make three copies of each film. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
What do you want to do with it? U با این چه می خواهید بکنید؟
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
Limit your expenditures to what is essential . U مخارجتان رافقط صرف ضروریات بکنید
Pay attention to the house rules [hazard statements] . U توجه بکنید به قواعد جایگاه [اظهارات خطر] .
pleaseŠturn over U بیزحمت ورق بزنیدیابازگشت به صفحه پشت بکنید
You have to listen to me. U شما باید به من گوش بکنید [ببینید چی می خواهم بگویم] .
A problem is a chance for you to do your best. U مشکل فرصتی است برای شما تا نهایت تلاشتان را بکنید.
am i right or wrong U ایامن درست میگویم یانه ایاحق بامن است یانه
companionship U همراهی
accompaniment U همراهی
camaraderie U همراهی
favours U همراهی
concomitance U همراهی
anent U همراهی
favouring U همراهی
sodality U همراهی
favour U همراهی
favors U همراهی
send-offs U همراهی
favored U همراهی
accompaniments U همراهی
send-off U همراهی
favoring U همراهی
send off U همراهی
go along U همراهی کردن
to accompany U همراهی کردن
to go along U همراهی کردن
to render a ssistance U همراهی کردن
accompanist U همراهی کننده
favourer U همراهی کننده
accompanier U همراهی کننده
accompany U همراهی کردن
accomodate U همراهی کردن
escort U همراهی کردن
escorting U همراهی کردن
escorts U همراهی کردن
squires U همراهی کردن
conpanion U همراهی کردن
accompanied U همراهی کردن
accompanies U همراهی کردن
escorted U همراهی کردن
squire U همراهی کردن
accompanists U همراهی کننده
escorting U همراهی یامحافظت کردن
escorted U همراهی یامحافظت کردن
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
escort U همراهی یامحافظت کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
escorts U همراهی یامحافظت کردن
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
to vow assistance U قول همراهی دادن
gain over U با خود همراهی کردن
to attend a funeral U باجنازه همراهی کردن
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
suffrage U کمک همراهی قبول
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
accompaniments U ساز یا اواز همراهی کننده
accompaniment ساز یا آواز همراهی کننده
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
we sang them home U ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
accompanists U همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
accompanist همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
in tow <idiom> U برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . U شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
companion U معاشرت کردن همراهی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com