Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bidden
U
خواندن پیشنهاد دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bid
U
پیشنهاد دادن
tendered
U
پیشنهاد دادن
tendering
U
پیشنهاد دادن
tender
U
پیشنهاد دادن
tenderest
U
پیشنهاد دادن
bids
U
پیشنهاد دادن
pull one's socks up
<idiom>
U
پیشنهاد عالی دادن
bid against
U
پیشنهاد بهتری دادن
propound
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
put in
U
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
propone
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounds
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
propounding
U
پیشنهاد کردن ارائه دادن
to offer somebody a lift
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین پیشنهاد را دادن
[در معامله ای]
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
they rejected his proposition
U
پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
bless
U
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
blesses
U
مبارک خواندن باعلامت صلیب کسی را برکت دادن
extracts
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extract
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracted
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
extracting
U
دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
centred
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
center
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centered
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centre
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
centers
U
قرار دادن مناسب نوک خواندن / نوشتن روی دیسک مغناطیسی یا نوار
lilt
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
allotment advice
U
پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
passed
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
pass
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
passes
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
offers
U
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer
U
پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered
U
پیشنهاد کردن پیشنهاد
park
U
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parked
U
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parks
U
حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
read head
U
هد خواندن راس خواندن
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
tender
U
پیشنهاد
tendered
U
پیشنهاد
recommendation
U
پیشنهاد
pleas
U
پیشنهاد
proffers
U
پیشنهاد
bid
U
پیشنهاد
overtures
U
پیشنهاد
overture
U
پیشنهاد
plea
U
پیشنهاد
purpose
U
پیشنهاد
purposes
U
پیشنهاد
bids
U
پیشنهاد
recommendations
U
پیشنهاد
offers
U
پیشنهاد ها
applications
U
پیشنهاد ها
motion
[politic]
U
پیشنهاد
proposal
U
پیشنهاد
offer
U
پیشنهاد
application
U
پیشنهاد
motioned
U
پیشنهاد
motioning
U
پیشنهاد
motions
U
پیشنهاد
proposals
U
پیشنهاد ها
overtures
U
پیشنهاد ها
bidder
U
پیشنهاد
bidders
U
پیشنهاد
tenderest
U
پیشنهاد
proposal
U
پیشنهاد
tendering
U
پیشنهاد
motion
U
پیشنهاد
proposals
U
پیشنهاد
proffered
U
پیشنهاد
suggestion
U
پیشنهاد
propositions
U
پیشنهاد
proposition
U
پیشنهاد
offer
U
پیشنهاد
propositioning
U
پیشنهاد
propositioned
U
پیشنهاد
offered
U
پیشنهاد
proffering
U
پیشنهاد
offers
U
پیشنهاد
proffer
U
پیشنهاد
overture
U
پیشنهاد
suggestions
U
پیشنهاد
bid
U
پیشنهاد کردن
bid
U
پیشنهاد حراج
mover
U
پیشنهاد دهنده
suggests
U
پیشنهاد کردن
recommendations
U
نامه پیشنهاد
bid
U
پیشنهاد خرید
propound
U
پیشنهاد کردن
proposition
U
گزاره پیشنهاد
bid
U
پیشنهاد مناقصه
bid
U
پیشنهاد مزایده
project
U
پیشنهاد کردن
to make overtures
U
پیشنهاد کردن
bids
U
پیشنهاد خرید
bids
U
پیشنهاد حراج
offerer
U
پیشنهاد دهنده
suggested
U
پیشنهاد کردن
proposing
U
پیشنهاد کردن
offered
U
پیشنهاد کردن
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
suggestible
U
پیشنهاد کردنی
offer curve
U
منحنی پیشنهاد
offeror
U
پیشنهاد دهنده
bids
U
پیشنهاد مزایده
propounds
U
پیشنهاد کردن
suggesting
U
پیشنهاد کردن
suggestion
U
پیشنهاد القاء
bidder
U
پیشنهاد کننده
bidder
U
پیشنهاد دهنده
propounding
U
پیشنهاد کردن
bidders
U
پیشنهاد کننده
bidders
U
پیشنهاد دهنده
bids
U
پیشنهاد مناقصه
suggest
U
پیشنهاد کردن
bids
U
پیشنهاد کردن
offers
U
پیشنهاد کردن
recommendation
U
نامه پیشنهاد
propose
U
پیشنهاد کردن
acceptance
U
تصویب یک پیشنهاد
firm offer
U
پیشنهاد ثابت
tendering form
U
ورقه پیشنهاد
advancing
پیشنهاد کردن
tenderer
U
پیشنهاد دهنده
propositions
U
گزاره پیشنهاد
suggester
U
پیشنهاد دهنده
projects
U
پیشنهاد پلان
acceptances
U
تصویب یک پیشنهاد
acceptance of offer
U
پذیرش پیشنهاد
proposed
U
پیشنهاد کردن
acceptance of offer
U
قبولی پیشنهاد
proposes
U
پیشنهاد کردن
propounder
U
پیشنهاد دهنده
proposer
U
پیشنهاد کننده
proposal of marriage
U
پیشنهاد عروسی
proposal form
U
فرم پیشنهاد
firm offer
U
پیشنهاد قطعی
propositioning
U
گزاره پیشنهاد
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
peace offerings
U
پیشنهاد صلح
peace offering
U
پیشنهاد صلح
project
U
پیشنهاد پلان
propositioned
U
گزاره پیشنهاد
suggestions
U
پیشنهاد القاء
projected
U
پیشنهاد کردن
overbid
U
پیشنهاد زیادتر
recommend
U
پیشنهاد کردن
advance
پیشنهاد کردن
offer
U
پیشنهاد کردن
projects
U
پیشنهاد کردن
recommends
U
پیشنهاد کردن
recommending
U
پیشنهاد کردن
projected
U
پیشنهاد پلان
tender
U
تقدیم کردن پیشنهاد
tendering
U
پیشنهاد ادای دین
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
My advice is ...
U
پیشنهاد من این است ...
consults
U
پیشنهاد خواستن از یک خبره
project
U
طرح یا پیشنهاد کردن
proposal
U
پیشنهاد
[برنامه ای یا طرحی]
consult
U
پیشنهاد خواستن از یک خبره
tendering
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
proforma
U
پیشنهاد فروش کالا
to make a motion
U
پیشنهاد کردن بر ان شدن
consulted
U
پیشنهاد خواستن از یک خبره
to hold out the olive branch
<idiom>
[پیشنهاد آشتی کردن]
Many explanations were proffered.
U
توضیحات بسیاری پیشنهاد شد.
bidders
U
پیشنهاد دهنده در حراج
tendered
U
پیشنهاد ادای دین
tendered
U
تقدیم کردن پیشنهاد
to pop the question
U
پیشنهاد عروسی کردن
tender
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
projected
U
طرح یا پیشنهاد کردن
bidding
U
پیشنهاد مزایده کردن
ultimatum
U
اخرین پیشنهاد قطعی
ultimatums
U
اخرین پیشنهاد قطعی
proffer
U
تقدیم پیشنهاد کردن
bidder
U
پیشنهاد دهنده در حراج
tenderest
U
تقدیم کردن پیشنهاد
tenderest
U
پیشنهاد ادای دین
suggestion
U
افهار عقیده پیشنهاد
offer for sale
U
پیشنهاد جهت فروش
proffering
U
تقدیم پیشنهاد کردن
proffers
U
تقدیم پیشنهاد کردن
tendering
U
تقدیم کردن پیشنهاد
proffered
U
تقدیم پیشنهاد کردن
tenderest
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
suggestions
U
افهار عقیده پیشنهاد
projects
U
طرح یا پیشنهاد کردن
tender
U
پیشنهاد ادای دین
ultimata
U
اخرین پیشنهاد قطعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com