Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
counteractive
U
خنثی کننده دارای عمل متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
countermine
U
با دسیسه متقابل خنثی کردن
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
halomorphic
U
دارای املاح خنثی وقلیایی
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
negator
U
خنثی کننده
suppressive
U
خنثی کننده
counter agent
U
عامل خنثی کننده
compensating errors
U
خطاهای خنثی کننده
mine strilizer
U
خنثی کننده مین
sterilizer
U
خنثی کننده مین
neutralization fire
U
تیر خنثی کننده
flad suppression
U
اتش خنثی کننده ضد پدافندهوایی
compensating coil
U
سیم پیچ خنثی کننده
neutralization
U
بی اثر کردن خنثی کننده
flash suppressor
U
خنثی کننده شعله دهانه توپ
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
counteroffensive
U
تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
counterflak
U
اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
recriminate
U
اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
mutual inductance
U
اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
counter memorial
U
یادداشت متقابل اخطار متقابل
prehensile
U
دارای استعدادهنری درک کننده
balmiest
U
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
balmier
U
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
synergetic
U
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
balmy
U
دارای خاصیت مرهم خنک کننده
selectively
U
دارای حسن انتخاب گلچین کننده
selective
U
دارای حسن انتخاب گلچین کننده
stereophonic
U
دارای دستگاه تقویت کننده صوت از سه جهت
pneumatic
U
پرباد کار کننده باهوای فشرده دارای چرخ یا
compensating winding
U
سیم پیچ تعادلی سیم پیچ خنثی کننده
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
soft keys
U
کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
pork barrel
U
برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
isobare
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
U
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
closed cycle reactor system
U
در هسته شناسی راکتوری که در ان گرمای اولیه حاصل ازشکافت برای انجام کار مفیدتوسط دوران یا گردش ماده سرد کننده در یک مدار بسته دارای مکانیزم تبادل حرارتی به خارج از هسته منتقل میشود
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled
U
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
countered
U
متقابل
reciprocal
U
متقابل
opposing
U
متقابل
reciprocative
U
متقابل
polar
U
متقابل
correspounding
U
متقابل
counter
U
متقابل
countering
U
متقابل
interactional
U
متقابل
mutual
U
متقابل
interactive
U
متقابل
opposed
U
متقابل
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
cross-reference
U
مراجعه متقابل
cross-references
U
مراجعه متقابل
cross-reference
U
ارجاع متقابل
back pressure
U
فشار متقابل
m
U
القاگری متقابل
interaction curve
U
خم کنش متقابل
cross reference
U
ارجاع متقابل
inter play
U
اثر متقابل
intercorrelation
U
همبستگی متقابل
reciprocation
U
عمل متقابل
reciprocal
U
متقابل معکوس
interplay
U
اثر متقابل
interdependence
U
وابستگی متقابل
interdependence
U
اتکاء متقابل
cross-checks
U
بررسی متقابل
cross-checking
U
بررسی متقابل
reciprocal
U
عمل متقابل
cross-checked
U
بررسی متقابل
cross-check
U
بررسی متقابل
cross check
U
بررسی متقابل
interrelationships
U
رابطه متقابل
interrelationship
U
رابطه متقابل
cross-references
U
ارجاع متقابل
recrimination
U
تهمت متقابل
cross reference
U
مراجعه متقابل
recriminations
U
اتهام متقابل
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
transfer characteristic
U
مشخصه متقابل
interaction
U
اثر متقابل
mutual consistency
U
سازگاری متقابل
recriminations
U
تهمت متقابل
mutual energy
U
انرژی متقابل
reciprocity
U
عمل متقابل
mutual terms
U
شرایط متقابل
recrimination
U
اتهام متقابل
mutual relationship
U
رابطه متقابل
mutual characteristic
U
مشخصه متقابل
mutual induction
U
القای متقابل
mutual assistance
U
کمک متقابل
interrelation
U
رابطه متقابل
intervisibility
U
دید متقابل
cross index
U
شاخص متقابل
mutual
U
متقابل یا متقابله
retaliation
U
عمل متقابل
iteraction
U
عمل متقابل
interaction
U
عمل متقابل
interaction
U
کنش متقابل
logrolling
U
همکاری متقابل
mutual inductance
U
القاگری متقابل
harmonic mean
U
اعداد متقابل
countermine
U
توط ئه متقابل
counterbid
U
پیشنهاد متقابل
counterattack
U
حمله متقابل
counteraction
U
اقدام متقابل
counter transference
U
انتقال متقابل
counter-measure
U
اقدام متقابل
counter trade
U
تجارت متقابل
counter purchase
U
خرید متقابل
counter offer
U
عرضه متقابل
counter offer
U
پیشنهاد متقابل
counter offensive
U
حمله متقابل
counter offensive
U
پدافند متقابل
counter-measures
U
اقدام متقابل
counter gambit
U
گامبی متقابل
counter fire
U
اتش متقابل
counter current
U
جریان متقابل
counter credit
U
اعتبار متقابل
counter claim
U
دعوی متقابل
counterclaim
U
دعوای متقابل
counterclaim
U
ادعای متقابل
counterpawn
U
پیاده متقابل
countermeasure
U
اقدام متقابل
counterpoise
U
وزنه متقابل
counterpoise
U
سیم متقابل
transinformation
U
اگاهی متقابل
counterrevolution
U
انقلاب متقابل
countervailing credit
U
اعتبار متقابل
counterwork
U
عمل متقابل
counterclaim
U
دعوی متقابل
cross action
U
دعوی متقابل
cross bill
U
شکایت متقابل
cross feed
U
خورد متقابل
cross purpose
U
قصد متقابل
crossecheck
U
بررسی متقابل
crosstalk
U
مکالمه متقابل
opposite phase
U
فاز متقابل
counter attraction
U
کشش متقابل
set off
U
دعوی متقابل
countered
U
ضربت متقابل
interdependency
U
اتکاء متقابل
grid anode transconductance
U
رسانایی متقابل
reciprocal trading
U
مبادله متقابل
mutual conductance
U
رسانایی متقابل
transconductance
U
رسانایی متقابل
countermeasures
U
اقدامات متقابل
counter
U
ضربت متقابل
antitype
U
نوع متقابل
eclipsed form
U
شکل متقابل
counter propaganda
U
تبلیغ متقابل
countering
U
ضربت متقابل
rebutting
U
جواب متقابل دادن
cross magnetizing
U
میدان مغناطیسی متقابل
cross fire
U
اتش گلوله متقابل
retorts
U
جواب متقابل تلافی
visual interaction
U
کنش متقابل بصری
rebuts
U
جواب متقابل دادن
rebutted
U
جواب متقابل دادن
repost
U
ضربه متقابل زدن
rebuttal
U
عمل متقابل پس زنی
internecine
U
کشتار متقابل قاتل
retort
U
جواب متقابل تلافی
greco counter gambit
U
گامبی متقابل گرکو
compensation trading
U
داد و ستد متقابل
rebuttals
U
عمل متقابل پس زنی
retorts
U
جواب متقابل دادن
rebut
U
جواب متقابل دادن
retort
U
جواب متقابل دادن
counterplay
U
بازی شطرنج متقابل
cross reference table
U
جدول ارجاع متقابل
crossfertilize
U
لقاح متقابل کردن
counteracted
U
عمل متقابل کردن
intervisibility
U
قابلیت دید متقابل
counter purchase
U
داد وستد متقابل
counteract
U
عمل متقابل کردن
intract
U
عمل متقابل کردن
scandinavian defence
U
دفاع متقابل مرکزی
centre counter defence
U
دفاع متقابل مرکزی
conversion transconductance
U
رسانایی متقابل وارون
ripostes
U
ضربه متقابل زدن
differential field winding
U
سیمپیچ اهنربایی متقابل
counteracting
U
عمل متقابل کردن
riposting
U
ضربه متقابل زدن
coefficient of mutual induction
U
ضریب القای متقابل
riposted
U
ضربه متقابل زدن
social interaction
U
کنش متقابل اجتماعی
riposte
U
ضربه متقابل زدن
countercheck
U
سرزنش وتوبیخ متقابل
interaction
U
عکس العمل متقابل
counterattack
U
حمله متقابل کردن
counteracts
U
عمل متقابل کردن
counter current principle
U
اصول جریان متقابل
benoni counter gambit
U
گامبی متقابل بنونی
retaliation
U
عکس العمل متقابل
galleried
U
دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
virile
U
دارای نیروی مردی دارای رجولیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com