Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
foul
U
خلاف طوفانی
fouled
U
خلاف طوفانی
fouler
U
خلاف طوفانی
foulest
U
خلاف طوفانی
fouls
U
خلاف طوفانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pecky
U
طوفانی
peakiest
U
طوفانی
peaky
U
طوفانی
peakier
U
طوفانی
heavy weather
U
هوای طوفانی
windier
U
باد خور طوفانی
windiest
U
باد خور طوفانی
windy
U
باد خور طوفانی
we had a stormy passage
U
یک سفر طوفانی داشتیم
it storms
U
هوا طوفانی است
he was overtake by a storm
U
طوفانی باودر رسید
inclement weather
U
هوای بسیار سرد یا طوفانی
mammatocumulus
U
ابر طوفانی کومولوس یاکومولواستراطوس
diluvian
U
وابسته به طوفان نوح طوفانی
diluvial
U
وابسته به طوفان نوح طوفانی
heaving
U
رقص ناو در هوای طوفانی
snug down
U
امادگی قبل از ورود به دریای طوفانی
feeding storm
U
طوفانی که پیوسته برسختی ان افزوده میشد
corposant
U
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
contrary to
U
بر خلاف
misconduct
U
خلاف
offence
U
خلاف
offenses
U
خلاف
misdeeds
U
خلاف
delict
U
خلاف
trespassing
U
خلاف
misdeed
U
خلاف
petty offence
U
خلاف
offense,etc
U
خلاف
perverse
U
خلاف بد
misdoing
U
خلاف
misdemeanor
U
خلاف
trespassed
U
خلاف
trespasses
U
خلاف
trespass
U
خلاف
minor offence
U
خلاف
anomalies
U
خلاف قاعده
contra flow
U
خلاف جهت
commit a minor offence
U
خلاف کردن
malversation
U
اختلاس خلاف
anticlimactic
U
خلاف انتظاری
police court
U
محکمه خلاف
unconscionable
U
خلاف وجدان
abnonmally
U
بر خلاف قاعده
contrary to nature
U
بر خلاف طبیعت
police court
U
دادگاه خلاف
misprision
U
خلاف کاری
inadvisability
U
خلاف مصلحت
impolicy
U
خلاف مصلحت
immorally
U
بر خلاف اخلاق
illogic
U
خلاف منطق
missatement
U
خلاف گویی
guilty of a minor offence
U
خلاف کار
opposit
U
در خلاف جهت
untrue
U
خلاف واقع
court of petty offences
U
محکمه خلاف
court of minor offence
U
محکمه خلاف
misconduct
U
خلاف کاری
anomalous
U
خلاف قاعده
contradictions
U
خلاف گویی
untruthful
U
خلاف حقیقت
irregular
U
خلاف قاعده
contrary
U
مقابل خلاف
reversing
U
خلاف جهت
reverses
U
خلاف جهت
reversed
U
خلاف جهت
reverse
U
خلاف جهت
offender
U
خلاف کار
contradiction
U
خلاف گویی
offenders
U
خلاف کار
immoral
U
خلاف اخلاق
unlawful
U
خلاف شرع
unconventional
U
خلاف عرف
trumped up
U
خلاف واقع
anomaly
U
خلاف قاعده
trumped-up
U
خلاف واقع
counterclockwise
U
در خلاف جهت ساعت
hacker
U
شخص خلاف کار
unreason
U
عمل خلاف عقل
counterclockwise
U
در خلاف عقربههای ساعت
malfeasance
U
کار خلاف قانون
unnaturally
U
بر خلاف اصول طبیعت
to rise up against someone
[something]
U
شورش کردن بر خلاف
unnatural
U
بر خلاف اصول طبیعت
untruth
U
خلاف حقیقت کذب
untruths
U
خلاف حقیقت کذب
upwind
U
خلاف جهت باد
to offend against any one
U
به کسی خلاف کردن
irregular act
U
عمل خلاف رویه
inequities
U
خلاف موازین انصاف
inequity
U
خلاف موازین انصاف
unscientific
U
خلاف موازین علمی
inequitable
U
خلاف موازین انصاف
offends
U
مرتکب خلاف شدن
offended
U
مرتکب خلاف شدن
offend
U
مرتکب خلاف شدن
heterotaxis
U
ترتیب خلاف قاعده
heterotaxy
U
ترتیب خلاف قاعده
illegality
U
کار خلاف قانون
hackers
U
شخص خلاف کار
condition contrary to the requirment
U
شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement
U
شرط خلاف مقتضای عقد
This is against our agreement.
[This is contrary to our agreement]
U
این بر خلاف قرارداد ما است.
To swim against the current.
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
counterclockwise rotation
U
حرکت در خلاف عقربههای ساعت
condition contrary to the requirment of
U
شرط خلاف مقتضای عهد
retrograde
U
دوران در خلاف جهت معمول
malfeasance
U
شرارت کار خلاف قانون
crossest
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
impoliticly
U
از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
crosses
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
crosser
U
خلاف میل کسی رفتار کردن
to buck the trend
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
to strive against the stream
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
to swim against the tide
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
corpus delicti
U
عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
adverse yaw
U
شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
shield
U
, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
neap tide
U
دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
shields
U
, بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
prior possession
U
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
overpersuade
U
کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
neo keynesians
U
اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward
U
در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards
U
در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
reaganomics
U
اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com