Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
steeve
U
خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distemper
U
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
apostrophe
U
که درموارد زیر بکار میرود
apostrophes
U
که درموارد زیر بکار میرود
fuller's earth
U
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
lampron
U
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
studs
U
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
lakh
U
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
baby siphon
U
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop
U
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer
U
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
fucus
U
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes
U
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
crosse
U
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
bay leaf
U
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
aniseed
U
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
hypodermic syringe
U
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
gasogene
U
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
balbriggan
U
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
baseboard
U
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
inoculum
U
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
property master
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
flag stones
U
تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
nuggar
U
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
propety man
U
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
bow compass
U
نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
thyratron
U
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
poetaster is pejorative word
U
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
in flagrante delicto
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
the smoking gun
U
شی یا واقعیتی که به عنوان شواهد قطعی به جرم بکار میرود
[قانون]
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
kelvin tube
U
لوله کلوین که جهت اندازه گیری عمق اب بکار میرود
manrope
U
طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
serinette
U
ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
windlasses
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
Molotov cocktails
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
windlass
U
ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
Molotov cocktail
U
بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
mashy
U
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
calliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
caliper
U
نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint
U
نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
toluene
U
مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
hundreds and thousands
U
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
chucks
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
dry pack
U
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
goggles
U
عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
chuck
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked
U
جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
bock
U
یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
jelutong
U
ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
leno
U
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster
U
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
bolster
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vibrator
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolsters
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord
U
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolstered
U
کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
coffins
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin
U
جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vibrators
U
منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
character
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
characters
U
یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
rollpin
U
پینی متشکل از طومارهای فنرهای پیچیده فولادی که به عنوان محور لولا بکار میرود
hi
U
فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
nitrobenzene
U
ابگونهای که بوی روغن بادام تلخ میدهدو درساختن رنگهای جوهری بکار میرود
hyphens
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphen
U
برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
cellulose acetate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درابریشمهای مصنوعی فیلم لاک الکل و غیره بکار میرود
amalgams
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal
U
وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
amalgam
U
الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
game theory
U
این نظریه اغلب در تحلیل کردار انحصارچند جانبه بکار میرود واستراتژیهای مختلف را موردبررسی قرار میدهد
wand
U
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
wands
U
دستگاه کد میلهای خوان یا وسیله نوری که دردست قرار می گیرد با کدهای میلهای محصولات مغازه را بخواند
puncuation
U
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
jute
U
کنف هندی الیاف کنف که برای گونی بافی بکار میرود
pitot pressure
U
فشار برخورد هوا که به منظور اندازه گیری سرعت هوا بکار میرود
anti blush tinner
U
ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
design stress resultant
U
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
acrylic lacquer
لاک های اکریلیک که دارای حلال های بسیار فرار بوده و برای پرداخت سطح هواپیما بکار میرود
assay
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays
U
محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
linter
U
ماشینی که پس از پاک کرن پنبه الیاف کوتاه چسبیده به تخم پنبه را میگیرد الیاف کوتاه پنبه که به تخم پنبه چسبیده است
aluminum wool
U
رشتههای تکه تکه الومینوم که برای رفع زنگ زدگی وخوردگی و نیز جلادادن وصیقل دادن خراشهای جزئی روی ورقه ها یا لولههای الومینیومی بکار میرود
flush
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushing
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
flushes
U
خالی کردن قسمتی از حافظه و محتویات ان
To fake an oil – painting .
U
یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
quacking
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacks
U
صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
flight test
U
ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
asbestos
U
پنبه نسوز پنبه کوهی
universal
U
سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
reserved character
U
حرف مخصوص درسیستم عامل یا حرفی که تابع خاصی برای کنترل سیستم عامل داردوبرای مصارف دیگربه کارنمیرود
use testing
U
ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method
U
عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
flight test
U
ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test
U
ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
test element
U
دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
goad
U
سیخک
gad
U
سیخک
goading
U
سیخک
gaff
U
سیخک
goaded
U
سیخک
nog
U
سیخک
goads
U
سیخک
goadsman
U
سیخک زن
gin
U
پنبه را پاک کردن
gins
U
پنبه را پاک کردن
ox goad
U
سیخک گاورانی
spiculate
U
سیخک مانند
sclerite
U
سیخک متصلب
hispid
U
سیخک دار
soil examination
U
بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test
U
ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
scutch
U
پنبه زنی کردن پهن کردن
spiculum
U
سیخک شبیه ستون فقرات
contents
U
محتویات
uncorks
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
waxing cork
U
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
uncorking
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncorked
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
uncork
U
چوب پنبه بطری را بر داشتن رها کردن
yoke
U
محتویات نطفه
yolk
U
محتویات نطفه
paunch
U
محتویات شکم
yolks
U
محتویات نطفه
contents directory
U
فهرست محتویات
paunches
U
محتویات شکم
swabs
U
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
swab
U
پنبه برای پاک کردن زخم وگوش وغیره
dental floss
U
نخی که برای پاک کردن فواصل بین دندانهابکار میرود
spicule
U
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
spicula
U
سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
recital
U
شرح محتویات سند
recitals
U
شرح محتویات سند
volume table of constants
U
جدول برچسب محتویات
to goad somebody doing something
U
کسی را به انجام کاری سیخک زدن
[اصطلاح مجازی]
to goad somebody into something
U
کسی را به انجام کاری سیخک زدن
[اصطلاح مجازی]
service test
U
ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
swob
U
چوبی که برسران پنبه یا اسفنج پیچیده برای پاک کردن بکاربرن
jorum
U
محتویات قدح مقدار زیاد
bin card
U
کارت مصرف محتویات فرف
to try out
U
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
examine
U
ازمایش کردن
gauged
U
ازمایش کردن
gauge
U
ازمایش کردن
examined
U
ازمایش کردن
tests
U
ازمایش کردن
gauges
U
ازمایش کردن
quiz
U
ازمایش کردن
gage
U
ازمایش کردن
tested
U
ازمایش کردن
quizzes
U
ازمایش کردن
test
U
ازمایش کردن
examining
U
ازمایش کردن
approving
U
ازمایش کردن
approves
U
ازمایش کردن
examines
U
ازمایش کردن
to bring to the proof
U
ازمایش کردن
approve
U
ازمایش کردن
vtoc
U
فهرست راهنما جدول برچسب محتویات
dared
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dares
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dare
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
analyzed
U
با تجزیه ازمایش کردن
analyzes
U
با تجزیه ازمایش کردن
tests
U
ازمایش کردن امتحان
analyzing
U
با تجزیه ازمایش کردن
essays
U
ازمایش کردن ازمودن
essay
U
ازمایش کردن ازمودن
test
U
ازمایش کردن امتحان
analysing
U
با تجزیه ازمایش کردن
trial
U
ازمایش کردن ازمایشی
trials
U
ازمایش کردن ازمایشی
test
U
تست کردن ازمایش
analyse
U
با تجزیه ازمایش کردن
to put to proof
U
ازمایش کردن دراوردن
analysed
U
با تجزیه ازمایش کردن
tested
U
ازمایش کردن امتحان
analyses
U
با تجزیه ازمایش کردن
tested
U
تست کردن ازمایش
tests
U
تست کردن ازمایش
retry
U
دوباره ازمایش کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com