Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hyphen
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hydrogen bonding
U
پیوند هیدروژنی
[ایجاد پیوند مولکولی توسط هیدروژن]
[در رنگرزی]
usages
U
موارد مصرف
applications
U
موارد استعمال
application
U
موارد استعمال
utilisations
U
موارد مصرف
widely
U
در بسیاری موارد
casebooks
U
کتاب موارد
casebook
U
کتاب موارد
utilizations
U
موارد مصرف
application of low to instances
U
تطبیق قانون با موارد
data item
U
موارد ذکرشده در اطلاعات
only in exceptional cases
U
فقط در موارد استثنائی
addressing
U
بدون نیاز به موارد خاص
emergency complement
U
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
where justified
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
in duly substantiated cases
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
metronomes
U
بکارمیرود
metronome
U
بکارمیرود
emergency establishment
U
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
U
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
k ration
U
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
U
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
blacktop
U
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
sienna
U
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
corn popper
U
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
tick
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
pergameneous
U
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
capital expenditure
U
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
flat boat
U
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
knick knack
U
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
law french
U
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
kieselguhr
U
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
metonym
U
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
esparto
U
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
ttl
U
خانواده معروف دروازههای منط قی و طرح موارد ترانزیستوری سریع که ترانزیستور دو قط بی آن مستقیماگ وصل شده اند.
forel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
kino
U
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
mop
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
forth
U
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
pullicate
U
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
line drawings
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
fearnought
U
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
tallow
U
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
sprag
U
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
tape line
U
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
line drawing
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
mopped
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
forrel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
hep
U
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
herbicide
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
noughts and crosses
U
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
catgut
U
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
fumigant
U
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmyra
U
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic
U
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
combinatorics
U
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
parcel paper
U
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
milk of magnesia
U
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
cellulose nitrate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
grafting
U
پیوند
linkages
U
پیوند
strapping
U
پیوند
grafter
U
پیوند زن
connexion
U
پیوند
consociation
U
پیوند
ligature
U
خط پیوند
graftage
U
پیوند
inosculation
U
پیوند رگ ها
colligation
U
پیوند
anastomosis
U
پیوند
inosculation
U
رگ پیوند
imping
U
پیوند
bonding
U
پیوند
merging
U
پیوند
ligaments
U
پیوند
ligament
U
پیوند
hyphens
U
پیوند
slur
U
پیوند
synthesis
U
پیوند
graft
U
پیوند
grafts
U
پیوند
hyphen
U
پیوند
zonule
U
پیوند
transplantation
U
پیوند
grafted
U
پیوند
unrelated
U
بی پیوند
syntheses
U
پیوند
connexions
U
پیوند
relation
U
پیوند
slurring
U
پیوند
slurred
U
پیوند
associates
U
هم پیوند
bond
U
پیوند
nexus
U
پیوند
linkage
U
پیوند
slurs
U
پیوند
associating
U
هم پیوند
connection
U
پیوند
link
U
پیوند
associated
U
هم پیوند
associate
U
هم پیوند
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
eye splice
U
پیوند چشمی
hyphenate
U
با خط پیوند نوشتن
three center bonding
U
پیوند سه مرکزی
hydrogen bond
U
پیوند هیدروژنی
equatorial bond
U
پیوند استوایی
ogee
U
منحنی پیوند
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
doubly linked
U
با پیوند مضاعف
electrovalent bond
U
پیوند الکترووالانسی
dynamic link
U
پیوند پویا
linkage time
U
زمان پیوند
engraft
U
پیوند زدن
graftage
U
پیوند زنی
splicer
U
پیوند دهنده
multivincular
U
بسیار پیوند
neural bond
U
پیوند عصبی
single bond
U
پیوند ساده
single bond
U
پیوند یگانه
organ transplantation
U
پیوند عضو
osteoplasty
U
پیوند استخوانی
outcrossing
U
پیوند دو نژاد
outer connection
U
پیوند برونی
peptide bond
U
پیوند پپتیدی
peptide linkage
U
پیوند پپتیدی
short splice
U
پیوند کوتاه
polar bond
U
پیوند قطبی
sailmaker splice
U
پیوند چادردوز
root graft
U
پیوند ریشهای
multiple bond
U
پیوند چندگانه
mismarriage
U
پیوند نامناسب
synchondrosis
U
پیوند غضروفی
ionic bond
U
پیوند یونی
warm link
U
پیوند گرم
underpass approach
U
سرازیری پیوند
triple bond
U
پیوند سه گانه
link register
U
ثبات پیوند
linker
U
پیوند دهنده
localized bond
U
پیوند مستقر
transplantable
U
پیوند شدنی
long splice
U
پیوند بلند
tie bar
U
اهن پیوند
syntropy
U
پیوند سالم
mesalliance
U
پیوند ناجور
metallic bond
U
پیوند فلزی
syndesmosis
U
پیوند رباطی
radio link
U
پیوند رادیویی
bond rupture
U
گسیختن پیوند
atomic bond
U
پیوند اتمی
anaplasty
U
پیوند کاری
acetylenic linkage
U
پیوند استیلنی
acetylenic link
U
پیوند استیلنی
acetylenic bond
U
پیوند استیلنی
acetylene linkage
U
پیوند استیلنی
acetylene link
U
پیوند استیلنی
acetylene bond
U
پیوند استیلنی
ablosung
U
پیوند گسلی
protocols
U
پیوند نامه
axial bond
U
پیوند محوری
covalent bond
U
پیوند کووالانسی
back splice
U
پیوند معکوس
bond polarity
U
قطبیت پیوند
bond order
U
مرتبه پیوند
bond moment
U
گشتاور پیوند
bond energy
U
انرژی پیوند
bond length
U
طول پیوند
bond distance
U
طول پیوند
bond angle
U
زاویه پیوند
bent bond
U
پیوند خمیده
basic linkage
U
پیوند اساسی
back splice
U
پیوند وارون
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com