English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1129 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
talweg U خط فرضی موجوددر رود یا نهر که اگر این رود یا نهر بین دو کشورمشترک باشد خط مذکور مرزان دو محسوب خواهد شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gigo U اگر اطلاعات ورودی بد باشد خروجی هم بد خواهد بود
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assumed grid U شبکه فرضی سیستم مختصات فرضی
assumed decimal point U ممیز فرضی نقطه اعشار فرضی
dediction of way U هر گاه راهی واقع در ملک خصوصی فردی به مدت 02سال مورد استفاده عموم باشد جزء اموال عمومی تلقی خواهد شد
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
it will make against us U برای مازیان خواهد داشت بزیان ما تمام خواهد شد
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
mentioned U مذکور
forenamed U مذکور
foregoning U مذکور
foresaid U مذکور
said U مذکور
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
above named U مذکور درفوق
after mentioned مذکور در ذیل
above noted U مذکور در فوق
above mentioned U مذکور در فوق
above said U مذکور در فوق
samson U اسم خاص مذکور
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
main line program U بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
above سابق الذکر مذکور در فوق
Co U پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
co- U پیشوندی بمعنای 09 درجه منهای مقدار مذکور
false origin U مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
computed altitude U ارتفاع محسوب
enumerate U بشماراوردن محسوب داشتن
enumerated U بشماراوردن محسوب داشتن
enumerates U بشماراوردن محسوب داشتن
enumerating U بشماراوردن محسوب داشتن
Hello Hbib This is our teacher Her nam is U فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
mistake of fact is a good defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب میشود
ignorance of the law is no defence U جهل به قانون دفاع محسوب نمیشود
ignorance of the face is a good defence U جهل موضوعی دفاع محسوب میشود
Farzaneh was considered an excellent teacher. [ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.] U فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
normal U هر محدوده خارج آن خطا محسوب میشود
mistake of law is no defence U اشتباه حکمی دفاع محسوب نمیشود
writes U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
write U سوخت شده محسوب کردن شرح چیزی را نوشتن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
As mentioned below. مذکور درزیر [آنچه درزیر آمده است]
The tribunal considered that this action amounted to professional misconduct. U برای دادگاه این اقدام برابر با اشتباه حرفه ای محسوب می شود.
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
leninism U اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
imaginary U فرضی
theoretical U فرضی
obligatory U فرضی
hypothetic U فرضی
presumptive title U حق فرضی
assumptive U فرضی
supposed U فرضی
hypothetial U فرضی
agonic line U خط فرضی
an imaginary line U خط فرضی
hypothetical U فرضی
phantom line U خط فرضی
presumptive U فرضی
suppositional U فرضی
suppisitive U فرضی
suppositive U فرضی
assumed U فرضی
suppositious U فرضی خیالی
presumption of death U موت فرضی
notional income U درامد فرضی
implied trust U مسئولیت فرضی
theoretical competition U رقابت فرضی
john done U اسم فرضی
presumptive title U سمت فرضی
presumed death U موت فرضی
line of scrimmage U خط فرضی تجمعی
supposed death U موت فرضی
assumed name U نام فرضی
suppositions U فرضی انگاشتی
supposition U فرضی انگاشتی
supposedly U بطور فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
fictitious thickness U ضخامت فرضی
persumptive death U موت فرضی
presumptive U فرضی احتمالی
dead reckoning U نقطه فرضی
dead reckoning U محل فرضی
assumed position U موضع فرضی
assumed orientation U توجیه فرضی
hypothetical construct U سازه فرضی
hypothetical case U دعوی فرضی
assumed azimuth U گرای فرضی
arbitrary control U کنترل فرضی
assumed mean U میانگین فرضی
hypostatic U اصلی- فرضی
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
keeping house U در خانه ماندن تاجرورشکسته و عدم حضورش در محل کسب خود که قرینه ورشکستگی او محسوب میشود
ideal U نمونه کامل فرضی
fictitious force U نیروی فرضی [فیزیک]
hypothesis U قضیه فرضی نهشته
rule of thumb U حساب تخمینی و فرضی
presumption of death decree U حکم موت فرضی
presumption of the death decree U حکم موت فرضی
hypotheses U قضیه فرضی نهشته
ideals U نمونه کامل فرضی
conceptual nervous system U دستگاه عصبی فرضی
assumed grid U شبکه بندی فرضی
intervening variable U متغیر فرضی رابط
home whistle U امتیاز واقعی یا فرضی
implied malice U سوء نیت فرضی
hypothetico deductive method U روش فرضی- قیاسی
differential ballistic wind U باد بالیستیکی فرضی
cone of scape U مخروط فرضی در اگزوسفر
warrant of presumed death U حکم موت فرضی
offside line U خط فرضی موازی با دروازه
agonic line U خط فرضی روی نقشه
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
head string U خط عرضی فرضی وسط میزبیلیارد
graviton U واحد بنیادی فرضی گرانش
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
arbitrary control U کنترل با استفاده از گرایامختصات فرضی
lay line U خط فرضی مسیر قایق به مقصد
saints U عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
saint U عنوان روحانیون مثل "حضرت " که در اول اسم انهامیاید ومخفف ان st است جزو مقدسین واولیاء محسوب داشتن
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
four yard line U خط فرضی 4 متر به موازات دوازه واترپولو
It is quite a hypothetical case . U این یک قضیه کاملا" فرضی است
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
long string U خط فرضی از وسط طول میزکیسه دار بیلیارد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
that fauit will right itself U خواهد شد
twill _ U ان خواهد
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
data line U خط فرضی که نمایشگر حدفاصله بین دو روز عملیات میباشد
Utopia U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
Utopias U دنیای فرضی که در ان همه چیز در حداعلی نیکو است
purpuric acid اسید فرضی که نمک های آن ارغوانی رنگ هستند
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
it askes for attention U دقت می خواهد
the secret will open to me U خواهد گردید
he will go U خواهد رفت
he shall go U خواهد رفت
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
it will give rise to a quarrel U مایه ستیزه خواهد شد
the truth will out . <proverb> U یقیقت بر ملا خواهد شد .
It wI'll prove to be to your disadvantage. U بضررت تمام خواهد شد
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
The tree wI'll die . U درخت خشک خواهد شد
She wI'll gradually soften . U تدریجا" نرم خواهد شد
Well what does he want now ? U خوب حا لاچه می خواهد ؟
It wI'll overtake (befall) everyone. U دامنگیر همه خواهد شد
Its color wI'lll fade. U رنگش خواهد رفت
She wI'll regret it bitterly. U مثل سگ پشیمان خواهد شد
What impudence!what never !what cheek! U واقعا" که خیلی رو می خواهد !
i know that he will come U من میدانم که او خواهد امد
It wI'll clear up by morning . U تا صبح هواصاف خواهد شد
it will manifest it self U معلوم خواهد گشت
it would be preferble to U بهتر خواهد بود
It wI'll get us into trouble. U ما را به درد سر خواهد انداخت
the lord will provide U خداوسیله خواهد ساخت
The folwer wI'll die for want of water. U گل از بی آبی خشک خواهد شد
do as you please U هر چه دلتان می خواهد بکنید
criterion U مشخصاتی که با آن برخورد خواهد شد
bomb release line U خط فرضی دور هدف که هواپیما بمب خود را داخل ان رها میکند
telegony U انتقال فرضی صفات ونفوذاخلاقی شوهر اول در بچههای زن از شوهران بعدی
reports U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reported U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report U گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
Sooner or later , he wI'll find out . U دیر یا زود خواهد فهمید
sticker [guest] U مهمانی که نمی خواهد برود
who will pay for it U کی پول انرا خواهد داد
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
who will pay for it U کی هزینه انرا خواهد پرداخت
It wI'll spoil my appetite . U اشتهایم راکور خواهد کرد
He wI'll expedite our case. U اوکارما ؟ راجلو خواهد انداخت
I wI'll be greatly ( badly ) disgraced. U بدجوری آبرویم خواهد رفت
She wI'll arrive on friday morning . U جمعه صبح وارد خواهد شد
it will give rise to a quarrel U نزاعی تولید خواهد کرد
he would be sure to like it U یقینا انرادوست خواهد داشت
What must be must be . <proverb> U آنچه باید بشود خواهد شد .
if he wishes to be a U اگرمی خواهد کسی بشود
i do not u.his wanting to say U نمیفهم چرامی خواهد بماند
near work U کاری که نگاه نزدیک می خواهد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com