English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
vinculum U خط ترازی که بالای چند جمله می کشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
topic sentence U جمله سرسطر جمله عنوان
overhead clearance U حاشیه امنیت بالای سر فاصله بالای سر
overhead cover U پوشش بالای سر روپوش بالای سر
planeness U ترازی
alignment U هم ترازی
ragged right alignment U هم ترازی چپ
horizontal U ترازی
alignments U هم ترازی
justifications U هم ترازی
justification U هم ترازی
levelness U ترازی
pop U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
popped U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
pops U برداشتن یک عنوان از بالای یک پشته کشیدن یا بازیابی داده از بالای پشته یک برنامه
tideless U بی کشند
neap U کشند اب
tide U کشند اب
tide U کشند
indexation U ارزش ترازی
form alignment U هم ترازی ورقه
degeneracy U هم ترازی انحطاط
ragged left alignment U هم ترازی راست
right justification U هم ترازی راست
label alignment U هم ترازی مطلب
alignment notches U شکافهای هم ترازی
tide U کشند داشتن
tidal wave U موج کشند
tidewater U خط ساحلی کشند اب
tide table U جدول کشند
semidiurnal tide U کشند نیمروزه
diurnal tide U کشند روزانه
tideway U کشند راه
crest clearing U محوطه تامین بالای مانع حاشیه امنیت بالای مانع
string fingers U سه انگشتی که زه کمان را می کشند
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
semidiurnal tide U کشند نیم روزانه
half tide level U ارتفاع متوسط کشند اب دریا
towline U طناب یا ریسمانی که بوسیله ان چیزی را می کشند
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> U با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
tidal prism U اب ورودی و خروجی جذر ومد یا کشند دریایی
There was a run on the banks . U مردم سرمایه هایشان را از بانکها بیرون می کشند
rue raddy U تسمه یا طنابی که از روی شانه گذرانیده چیزی را با ان می کشند
transom U پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
mongst U از جمله
outrightly U جمله
amongst U از جمله
term U جمله
among the rest U از ان جمله
terming U جمله
termed U جمله
comprising <prep.> U از جمله
sentence U جمله
sentence U جمله
including <prep.> U از جمله
sentences U جمله
sentencing U جمله
inclusive of <prep.> U از جمله
outright U جمله
compound statement U جمله مرکب
totalled U جمله سرجمع
assignment statement U جمله جایگزینی
residual term U جمله باقیمانده
residual term U جمله پسماند
mathematical term U جمله [ریاضی]
an involed sentence U جمله پیچدار
control statement U جمله کنترلی
final term U جمله نهایی
executable statement U جمله اجرایی
error term U جمله خطا
clauses U جزئی از جمله
clause U جزئی از جمله
middling U جمله مشترک
period U جمله کامل
definiens U جمله تعریفی
declaration statement U جمله تعریفی
term U جمله [ریاضی]
periods U جمله کامل
totaled U جمله سرجمع
loose sentence U جمله بیربط
one word sentence U جمله تک واژهای
sentence fragment U جمله جزء
term U جمله عبارت
double talk U جمله دو پهلو
provisos U جمله شرطی
proviso U جمله شرطی
parenthesis U جمله معترضه
diction U جمله بندی
wording U جمله بندی
word choice U جمله بندی
choice of words U جمله بندی
sentence adverb قید جمله ای
wordage U جمله بندی
total U جمله سرجمع
totals U جمله سرجمع
totalling U جمله سرجمع
verbiage [American English] U جمله بندی
term U جمله طیفی
statement label U برچسب جمله
stochastic term U جمله تصادفی
totaling U جمله سرجمع
terming U جمله طیفی
terming U جمله عبارت
termed U جمله طیفی
termed U جمله عبارت
parse U جمله راتجزیه کردن
parsed U جمله راتجزیه کردن
job control statement U جمله کنترل برنامه
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
parses U جمله راتجزیه کردن
punch line U جمله اساسی واصلی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
punch-line U جمله اساسی واصلی
colloquialism U جمله مرسوم درگفتگو
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
sentence completion test U ازمون تکمیل جمله
colloquialisms U جمله مرسوم درگفتگو
term symbol U نشانه جمله طیفی
impresa U نشانه جمله شعاری
nonexecutable statement U جمله غیر اجرایی
monomial U دارای فقط یک جمله
periods U نقطه پایان جمله
job control statement U جمله کنترل کار
period U نقطه پایان جمله
full point U نقطه پایان جمله
the difference between the consecutive terms U اختلاف هر دو جمله متوالی [ریاضی]
armless <adj.> U بی بازو [در آخر جمله می آید]
restrictive U جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
saw U لغت یا جمله ضرب المثل
sawed U لغت یا جمله ضرب المثل
sawing U لغت یا جمله ضرب المثل
sign of aggregation U علائم مخصوص جمله جبری
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
saws U لغت یا جمله ضرب المثل
to pad a sentence U جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
parses U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
word order U ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
cat-and-dog <adj.> <idiom> U پر جنگ و جدال [در آخر جمله می آید]
The sentence doesnt convey the meaning. U این جمله معنی رانمی رساند
parsed U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
parse U اجزاء وترکیبات جمله را معین کردن
How can I make such pilot U چگونه میتوانم با خلبان جمله بسازم
inserts U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
half long U حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
other than [usually used in negative sentences] <adv.> U به غیر از [در جمله های منفی کاربرد دارد]
inserting U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
insert U افزودن متن جدید درون کلمه یا جمله
approachable [accessible to most people] U همخو [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
geometric mean U فاصله بین اولین واخرین جمله یک تصاعدهندسی
approachable [accessible to most people] U هم مشرب [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
tag line U جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
augmentation U افزایش نیروی جلوبرنده باوسایل کمکی از جمله پس سوز
approachable [accessible to most people] U کمک کننده [در آخر جمله می آید] [اصطلاح روزمره]
transversal U اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
do U این کلمه درابتدای جمله بصورت علامت سوال میاید
oer U بالای
at the top of U در بالای
atop of U بالای
atop of U در بالای
outreach U بالای سر
upping U بالای
over- U بالای
over- U بالای سر
up U بالای
upped U بالای
into the bargain U بالای ان
overhead U در بالای سر
overhead U بالای سر
above U بالای
above U بالای سر
over U بالای سر
over U بالای
prepositional phrase U بخشی از جمله که با حرف اغازگرد دو خاصیت صفت یاقیدیا اسم راپیداکند
cabling U نموداری که محل کابلها را در یک اداره نشان میدهد از جمله نقاط اتصال را
run over <idiom> U حرکت از بالای
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
knap U بالای تپه
oer U بالای سر روی سر
ridge piece U کش بالای شیروانی
up the street U بالای خیابان
mean high water U اب بالای میانگین
crown U بالای هرچیزی
ridge tree U کش بالای شیروانی
on U بالای در باره
aloft U در بالای زمین
roof tree U کش بالای شیروانی
mantel board U در بالای بخاری
ridge pole U کش بالای شیروانی
crowns U بالای هرچیزی
fanlights U پنجره بالای در
plunging fire U اتش بالای سر
overhead cover U حفاظ بالای سر
It passed over my head. U از بالای سرم رد شد
above the earth U بالای زمین
uptown U بالای شهر
overhead forehand U فورهند از بالای سر
upstream U بالای رودخانه
overhead stroke U ضربه از بالای سر
in- U بالای روی
fan light U پنجره بالای در
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com