Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
structural damage
U
خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crevice corrosion
U
خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
machined
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machines
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machine
U
خطای ناشی از خرابی قطعه
machines
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machine
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
machined
U
خطای ناشی خرابی سخت افزار
failure
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
failures
U
خرابی وسیله ناشی از اثرات جانبی
bomb damage assessment
U
تعیین میزان خسارت ناشی ازبمب
altitude sickness
U
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
knee brace
U
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
failed
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fail
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
fails
U
سیستمی که وضعیتی از پیش تعریف شده دارد که در صورت خرابی برنامه اصلی یا وسیله آن را دنبال میکند برای جلوگیری ازفاجعهای که ناشی از خاموش کردن کابل میباشد
post-
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posts
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
post
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
posted
U
بررسی برنامه کامپیوتری یا قطعه سخت افزاری پس از خرابی برای یافتن علت خرابی
hair crack
U
شکاف خوردگی ترک خوردگی
hews
U
شکاف یاترک نتیجه ضربه
hewing
U
شکاف یاترک نتیجه ضربه
hew
U
شکاف یاترک نتیجه ضربه
hewed
U
شکاف یاترک نتیجه ضربه
certificate of damage
U
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
building system
U
اصول ساختمان طرز ساختمان نظم و ترتیب ساختمان
general average
U
خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
club propeller
U
ملخی دارای تیغههای کلفت باگام زیاد برای تست قدرت یاترک موتور
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
indemnity
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities
U
تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
angle-post
U
[تیرک عمودی در گوشه ساختمان اسکلت چوبی، واقع در کنج ساختمان]
building material dealer
U
فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
dependency
U
[قسمتی از ساختمان های جدا از ساختمان اصلی]
gigantic building
U
ساختمان غول پیکر ساختمان بسیار بزرگ
building enterprise
U
مقاطعه کاری ساختمان پیمانکاری ساختمان
civil engineering contractor
U
مقاطعه کار ساختمان پیمانکار ساختمان
coach-house
U
ساختمان خدمه
[در کنار ساختمان اصلی]
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
enterprise network
U
شبکهای که همه ایستگاههای کاری و ترمینال ها یا کامپیوتر ها را در یک شرکت بهم وصل میکند. این میتواند در یک ساختمان یا چندین ساختمان درکشورهای مختلف باشد
rotunda
U
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
foundation soil
U
شالوده ساختمان فونداسیون ساختمان
rotundas
U
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
block structure
U
ساختمان بلاکی ساختمان کندهای
double shell constraction
U
ساختمان دو جداره ساختمان دو غلافی
constructional feature
U
ترکیب ساختمان کیفیت ساختمان
rotonda
U
ساختمان مدور ساختمان گنبددار
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
base shear
U
نیروی کلی حاصل از زلزله در پای ساختمان برش پای ساختمان
corrsion
U
خوردگی
wears
U
خوردگی
erosion
U
خوردگی
chafe
U
خوردگی
wear
U
خوردگی
erosion-corrosion
U
خوردگی
corrosion
U
خوردگی
abrasion
U
خوردگی
abrasions
U
خوردگی
chafing
U
خوردگی
chafes
U
خوردگی
muss
U
بهم خوردگی
pliature
U
چین خوردگی
intercrystalline corrosion
U
خوردگی کریستالی
uneasiness
U
بهم خوردگی
kink
U
پیچ خوردگی
fissuration
U
ترک خوردگی
folium
U
چین خوردگی
inurement
U
پینه خوردگی
collission
U
بهم خوردگی
folding
U
چین خوردگی
crossing out
U
قلم خوردگی
graphitic corrosion
U
خوردگی گرافیتی
indisposedness
U
بهم خوردگی
electrochemical corrosion
U
خوردگی الکتروشیمیایی
electrolytic corrosion
U
خوردگی الکترولیتی
corrosive action
U
اثر خوردگی
screw
U
پیچ خوردگی
galvanic corrosion
U
خوردگی گالوانیکی
erosion corrosion
U
خوردگی- فرسودگی
fraction
U
ترک خوردگی
disbandment
U
برهم خوردگی
twists
U
پیچ خوردگی
cancellation
U
قلم خوردگی
ricks
U
پیچ خوردگی
ricking
U
پیچ خوردگی
surface corrosion
U
خوردگی سطحی
ricked
U
پیچ خوردگی
rick
U
پیچ خوردگی
cracking
U
ترک خوردگی
turmoil
U
بهم خوردگی
screws
U
پیچ خوردگی
wrinkle
U
چین خوردگی
wrinkles
U
چین خوردگی
wrinkling
U
چین خوردگی
torsion
U
پیچ خوردگی
backfall
U
زمین خوردگی
vermiculation
U
کرم خوردگی
rugosity
U
چروک خوردگی
rancidity
U
باد خوردگی
shrinkage
U
چروک خوردگی
induration
U
پینه خوردگی
fractions
U
ترک خوردگی
twist
U
پیچ خوردگی
twisting
U
پیچ خوردگی
queasiness
U
بهم خوردگی
ruga
U
تاب خوردگی
indispositions
U
بهم خوردگی مزاج
indisposition
U
بهم خوردگی مزاج
disorderliness
U
اختلال بهم خوردگی
turns
U
پیچ خوردگی قرقره
fold
U
چین خوردگی زمین
turn one's stomach
<idiom>
U
باعث حال به هم خوردگی
he is recovered from his cold
U
سرما خوردگی او برطرف شد
worm hole
U
جای کرم خوردگی
hot crack
U
ترک خوردگی گرم
trainsick
U
دچاربهم خوردگی حال
caries
U
کرم خوردگی دندان
revolts
U
بهم خوردگی انقلاب
revolt
U
بهم خوردگی انقلاب
cavity
U
کرم خوردگی دندان
deception
U
حیله فریب خوردگی
folding test
U
ازمایش چین خوردگی
slight cold
U
سرما خوردگی کم یا جزئی
corrosion pit
U
فرورفتگی در اثر خوردگی
corrosion control
U
جلوگیری و کنترل خوردگی
amusements
U
فریب خوردگی پذیرایی
amusement
U
فریب خوردگی پذیرایی
anticorrosive protection
U
حفافت در برابر خوردگی
stress corrosion
U
خوردگی در اثر تنش
bending over test
U
ازمایش چین خوردگی
folded
U
چین خوردگی زمین
folds
U
چین خوردگی زمین
turn
U
پیچ خوردگی قرقره
cavities
U
کرم خوردگی دندان
deceptions
U
حیله فریب خوردگی
wears
U
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
upset _
U
برهم زنی بهم خوردگی
corrosion
U
زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
cold cracking
U
ترک خوردگی فلز سرد
stainless steel
U
فولاد مقاوم در برابر خوردگی
he is rather i. than sick
U
بهم خوردگی یاساکت دارد
cross folding test
U
ازمایش چین خوردگی عرضی
wear
U
فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion resistant
U
مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
to knock under
U
تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick
U
مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
seasick
U
مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
seasickness
U
تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
oxygen tent
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
nurse a cold
U
سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
varus
U
پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
oxygen tents
U
چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
breakdowns
U
خرابی
ruination
U
خرابی
destruction
U
خرابی
demolition
U
خرابی
fault
U
خرابی
demolitions
U
خرابی
desolation
U
خرابی
rottenness
U
خرابی
breakdown
U
خرابی
faults
U
خرابی
disrepair
U
خرابی
faulted
U
خرابی
malfunction
U
خرابی
ruining
U
خرابی
failures
U
خرابی
failure
U
خرابی
ruins
U
خرابی
havoc
U
خرابی
devastation
U
خرابی
godsend
U
خرابی
smash
U
خرابی
smashes
U
خرابی
wrecking
U
خرابی
wrecks
U
خرابی
malfunctions
U
خرابی
malfunctioned
U
خرابی
ruin
U
خرابی
wreck
U
خرابی
wreckage
U
خرابی
dilapidation
U
خرابی
eversion
U
خرابی
monel
U
الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
airsick
U
مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
windage
U
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
wrack
U
خرابی بدبختی
fail soft
U
با خرابی ملایم
fail soft
U
با خرابی تدریجی
fail softly
U
با خرابی ملایم
failure rate
U
میزان خرابی
failure free
U
بدون خرابی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com