English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
credit purchase U خرید نسیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
credit card U کارت یاورقه خرید نسیه
credit cards U کارت یاورقه خرید نسیه
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
on trust U نسیه
credits U نسیه
on tick U نسیه
crediting U نسیه
on credit U نسیه
credited U نسیه
credit U نسیه
sales for the account U فروش نسیه
forward sale U نسیه فروختن
credit sale U بیع نسیه
credit sale U نسیه فروختن
credit sale U فروش نسیه
sell on credit U نسیه فروختن
crediting U ستون بستانکار نسیه
credits U ستون بستانکار نسیه
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> نقد رو بچسب تا نسیه.
credit U ستون بستانکار نسیه
credited U ستون بستانکار نسیه
truster U نسیه دهنده توکل کننده
ticks U چوبخط زدن نسیه بردن
ticked U چوبخط زدن نسیه بردن
tick U چوبخط زدن نسیه بردن
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> سیلی نقد به از حلوای نسیه.
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
to t. a cusomer for goods U کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
buying U خرید
underwriting U خرید
underwrites U خرید
bondwoman U زن زر خرید
buys U خرید
underwritten U خرید
procurement U خرید
buy U خرید
purchasing U خرید
shopping U خرید
underwrite U خرید
bond servant U زر خرید
purchases U خرید
purchase U خرید
underwrote U خرید
purchased U خرید
buying price U قیمت خرید
purchasing officer U مامور خرید
buyers market U بازار خرید
local purchase U خرید از محل
buying and selling U خرید و فروش
nundination U خرید و فروش
buyer's market U بازار خرید
acquisition authority U اجازه خرید
purchasing officer U مسئول خرید
advance purchase U خرید سلف
purchasing office U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing department U قسمت خرید
blanket buying U خرید کلی
lump sum purchase U خرید کلی
lump sum purchase U خرید یکجا
purchase requisition U درخواست خرید
counter purchase U خرید متقابل
purchase rate U نرخ خرید
local purchase U خرید محلی
local procurement U خرید محلی
achate U عقیق خرید
buying rate U نرخ خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
purchasable U باب خرید
procurement cycle U دوره خرید
open purchase U خرید ازاد
futures exchange U خرید اتی
forward purchasing U پیش خرید
forward purchase U خرید سلف
field buying U خرید در صحرا
offer to purchase U پیشنهاد خرید
conditions of purchase U شرایط خرید
purchase order U دستور خرید
dear bought U گران خرید
monopolist U انحصار خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
monopsony U انحصار خرید
forward purchase U پیش خرید
coemption U خرید کل محصول
purchase order U سفارش خرید
oniomania U جنون خرید
shopping cart U گاری خرید
hire purchase U خرید اقساطی
purchasing power U قدرت خرید
purchasing power U توان خرید
business U خرید یا فروش
real estate U خرید زمین
corner U خرید یکجا
cornering U خرید یکجا
corners U خرید یکجا
shopping basket U سبد خرید
businesses U خرید یا فروش
bargain U خرید ارزان
bulk buying U خرید فله
short covering U پیش خرید
bid U پیشنهاد خرید
to make a purchase U خرید کردن
buys U خرید کردن
bids U پیشنهاد خرید
buy U خرید کردن
regional purchase U خرید محلی
redemption yield U بازده خرید
rebuy U خرید مکرر
redemption U باز خرید
purchasing patterns U الگوی خرید
dealing U خرید و فروش
real account U حساب خرید املاک
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
purchasing power of money U قدرت خرید پول
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
open purchase U خرید از بازار ازاد
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
procurement lead time U زمان انجام خرید
value for money U قدرت خرید پول
procuration U تحصیل چیزی خرید
the longs U پیش خرید کنندگان
stock trading U خرید و فروش سهام
saleable U قابل خرید معاملهای
procuance U تحصیل چیزی خرید
overbuy U در خرید افراط کردن
open indent U سفارش خرید باز
salable U قابل خرید معاملهای
on approval U خرید کالا به شرط
hedges U خرید و فروش تامینی
blanket buying U خرید بصورت عمده
brokerage U کارمزد خرید سهام
buy in advance U پیش خرید کردن
call option U خرید به شرط خیار
credits U خرید وفروش اعتباری
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
crediting U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
credit U خرید وفروش اعتباری
course of dealing U دوره خرید و فروش
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
irredeemable U باز خرید نشدنی
hedged U خرید و فروش تامینی
hedge U خرید و فروش تامینی
handle U خرید و فروش کردن
handles U خرید و فروش کردن
bulk buying U خرید بصورت عمده
bulk buying U خرید درحجم زیاد
shop U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
shops U کارخانه خرید کردن
hedging U خرید و فروش تامینی
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
demanded U تقاضای خرید کالا
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
purchases U خرید خریداری کردن
demands U تقاضای خرید کالا
purchased U خرید خریداری کردن
home trade U خرید وفروش داخلی
purchase U خرید خریداری کردن
income effect U تناسب خرید با درامد
demand U تقاضای خرید کالا
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
bargain U قرارداد معامله خرید ارزان
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
shopping mall [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
commercial center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
retail park U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com