English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counter purchase U خرید متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
order U خرید سفارش خرید
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
interactional U متقابل
countering U متقابل
reciprocative U متقابل
counter U متقابل
interactive U متقابل
opposed U متقابل
opposing U متقابل
polar U متقابل
countered U متقابل
correspounding U متقابل
reciprocal U متقابل
mutual U متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
reciprocity U عمل متقابل
cross action U دعوی متقابل
set off U دعوی متقابل
opposite phase U فاز متقابل
cross check U بررسی متقابل
retaliation U عمل متقابل
cross bill U شکایت متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
interdependence U اتکاء متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
cross reference U مراجعه متقابل
counterwork U عمل متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
counterattack U حمله متقابل
back pressure U فشار متقابل
counteraction U اقدام متقابل
counter transference U انتقال متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counter offer U عرضه متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter offensive U حمله متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
counter fire U اتش متقابل
counter current U جریان متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counter attraction U کشش متقابل
antitype U نوع متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
reciprocation U عمل متقابل
counterpoise U سیم متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
countermine U توط ئه متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
countermeasures U اقدامات متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
counter U ضربت متقابل
countered U ضربت متقابل
countering U ضربت متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
inter play U اثر متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
interrelation U رابطه متقابل
mutual induction U القای متقابل
mutual assistance U کمک متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
interplay U اثر متقابل
recriminations U تهمت متقابل
recriminations U اتهام متقابل
recrimination U تهمت متقابل
recrimination U اتهام متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
reciprocal U عمل متقابل
iteraction U عمل متقابل
m U القاگری متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
interaction U اثر متقابل
cross index U شاخص متقابل
interaction U کنش متقابل
cross purpose U قصد متقابل
logrolling U همکاری متقابل
intervisibility U دید متقابل
cross feed U خورد متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
interaction U عمل متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
transinformation U اگاهی متقابل
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
compensation trading U داد و ستد متقابل
counter purchase U داد وستد متقابل
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
intract U عمل متقابل کردن
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
intervisibility U قابلیت دید متقابل
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
counterattack U حمله متقابل کردن
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
counter current principle U اصول جریان متقابل
rebuts U جواب متقابل دادن
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
retorts U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
retort U جواب متقابل دادن
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
counterplay U بازی شطرنج متقابل
repost U ضربه متقابل زدن
cross fire U اتش گلوله متقابل
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
rebutting U جواب متقابل دادن
internecine U کشتار متقابل قاتل
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
rebut U جواب متقابل دادن
riposting U ضربه متقابل زدن
ripostes U ضربه متقابل زدن
riposted U ضربه متقابل زدن
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
riposte U ضربه متقابل زدن
counteracted U عمل متقابل کردن
counteracting U عمل متقابل کردن
counteracts U عمل متقابل کردن
counteract U عمل متقابل کردن
rebutted U جواب متقابل دادن
visual interaction U کنش متقابل بصری
interaction U عکس العمل متقابل
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
retaliation U عکس العمل متقابل
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
counteractive U خنثی کننده دارای عمل متقابل
subcontrary U مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
blamenfeld counter gambit U گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
staunton defence U دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit U گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
purchase U خرید
purchased U خرید
bondwoman U زن زر خرید
buy U خرید
buys U خرید
underwrite U خرید
underwrites U خرید
underwriting U خرید
underwritten U خرید
underwrote U خرید
buying U خرید
procurement U خرید
bond servant U زر خرید
purchasing U خرید
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com