Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bulk buying
U
خرید درحجم زیاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price
U
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request
U
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying
U
خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance
U
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order
U
خرید سفارش خرید
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
central purchase
U
خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
purchase
U
خرید
buying
U
خرید
shopping
U
خرید
bondwoman
U
زن زر خرید
procurement
U
خرید
purchased
U
خرید
purchasing
U
خرید
buys
U
خرید
bond servant
U
زر خرید
underwrite
U
خرید
underwrites
U
خرید
underwriting
U
خرید
underwritten
U
خرید
underwrote
U
خرید
buy
U
خرید
purchases
U
خرید
to make a purchase
U
خرید کردن
buys
U
خرید کردن
business
U
خرید یا فروش
businesses
U
خرید یا فروش
dealing
U
خرید و فروش
field buying
U
خرید در صحرا
redemption
U
باز خرید
forward purchase
U
خرید سلف
bargain
U
خرید ارزان
credit purchase
U
خرید نسیه
hire purchase
U
خرید اقساطی
dear bought
U
گران خرید
procurement cycle
U
دوره خرید
counter purchase
U
خرید متقابل
purchasing power
U
قدرت خرید
purchasing power
U
توان خرید
conditions of purchase
U
شرایط خرید
forward purchase
U
پیش خرید
forward purchasing
U
پیش خرید
purchase order
U
سفارش خرید
purchase order
U
دستور خرید
purchase notice agreements
U
پیمان خرید
purchase notice agreements
U
قراردادهای خرید
purchasable
U
باب خرید
local procurement
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید محلی
local purchase
U
خرید از محل
lump sum purchase
U
خرید کلی
lump sum purchase
U
خرید یکجا
buy
U
خرید کردن
monopolist
U
انحصار خرید
monopsony
U
انحصار خرید
offer to purchase
U
پیشنهاد خرید
oniomania
U
جنون خرید
purchase rate
U
نرخ خرید
purchase requisition
U
درخواست خرید
bids
U
پیشنهاد خرید
bid
U
پیشنهاد خرید
futures exchange
U
خرید اتی
bulk buying
U
خرید فله
short covering
U
پیش خرید
regional purchase
U
خرید محلی
redemption yield
U
بازده خرید
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
purchasing patterns
U
الگوی خرید
purchasing officer
U
مسئول خرید
purchasing officer
U
مامور خرید
purchasing office
U
دفتر خرید
purchasing office
U
قسمت خرید
purchasing department
U
دفتر خرید
purchasing department
U
قسمت خرید
purchasing analyst
U
تحلیل گر خرید
open purchase
U
خرید ازاد
nundination
U
خرید و فروش
achate
U
عقیق خرید
buying and selling
U
خرید و فروش
corners
U
خرید یکجا
shopping basket
U
سبد خرید
buyer's market
U
بازار خرید
advance purchase
U
خرید سلف
rebuy
U
خرید مکرر
buying rate
U
نرخ خرید
coemption
U
خرید کل محصول
real estate
U
خرید زمین
shopping cart
U
گاری خرید
buying price
U
قیمت خرید
blanket buying
U
خرید کلی
buyers market
U
بازار خرید
corner
U
خرید یکجا
acquisition authority
U
اجازه خرید
cornering
U
خرید یکجا
institute of purchasing and supply
U
موسسه خرید و عرضه
stock trading
U
خرید و فروش سهام
current purchasing power
U
قدرت خرید فعلی
shop
U
کارخانه خرید کردن
furriery
U
خرید وفروش خز خزدوزی
hedging
U
خرید و فروش تامینی
shopped
U
کارخانه خرید کردن
shops
U
کارخانه خرید کردن
duopsony
U
انحصار دو قطبی خرید
credits
U
خرید وفروش اعتباری
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
duopsony
U
انحصار دو جانبه خرید
value for money
U
قدرت خرید پول
demands
U
تقاضای خرید کالا
off-market purchases
U
خرید در بیرون از بورس
preclusive buying
U
خرید پیشگیری کننده
credit
U
خرید وفروش اعتباری
demanded
U
تقاضای خرید کالا
procuance
U
تحصیل چیزی خرید
Examine it first before buying.
U
قبل از خرید امتحانش کن
hedges
U
خرید و فروش تامینی
hedged
U
خرید و فروش تامینی
hedge
U
خرید و فروش تامینی
call option
U
خرید به شرط خیار
overbuy
U
در خرید افراط کردن
procuration
U
تحصیل چیزی خرید
the longs
U
پیش خرید کنندگان
demand
U
تقاضای خرید کالا
credited
U
خرید وفروش اعتباری
open indent
U
سفارش خرید باز
oligopsony
U
خرید نیمه انحصاری
automated purchasing
U
خرید بصورت اتوماتیک
purchase ledger
U
دفتر بزرگ خرید
real purchasing power
U
قدرت خرید واقعی
real account
U
حساب خرید املاک
handle
U
خرید و فروش کردن
irredeemable
U
باز خرید نشدنی
handles
U
خرید و فروش کردن
purchasing research
U
تحقیق در خصوص خرید
purchase
U
خرید خریداری کردن
purchased
U
خرید خریداری کردن
purchases
U
خرید خریداری کردن
on approval
U
خرید کالا به شرط
brokerage
U
کارمزد خرید سهام
purchasing power of money
U
قدرت خرید پول
purchasing power parity
U
برابری قدرت خرید
buy in advance
U
پیش خرید کردن
home trade
U
خرید وفروش داخلی
course of dealing
U
دوره خرید و فروش
offer to purchase
U
پیشنهاد جهت خرید
purchase journal
U
دفتر روزنامه خرید
average purchase rate
U
نرخ متوسط خرید
income effect
U
تناسب خرید با درامد
saleable
U
قابل خرید معاملهای
procurement lead time
U
زمان انجام خرید
course of dealing
U
دوره مذاکرات خرید
blanket buying
U
خرید بصورت عمده
bulk buying
U
خرید بصورت عمده
open purchase
U
خرید از بازار ازاد
salable
U
قابل خرید معاملهای
collaborative purchase
U
خرید با تشریک مساعی
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
boycotted
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycott
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
claim
U
قرارداد رسمی خرید اسب
futures market
U
بازار خرید و فروش سلف
indent
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
bargains
U
قرارداد معامله خرید ارزان
indents
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
preemptor
U
شریک دارای حق تقدم در خرید
claimed
U
قرارداد رسمی خرید اسب
claiming
U
قرارداد رسمی خرید اسب
regional purchase
U
خرید از داخل منطقه پادگانی
credit card
U
کارت یاورقه خرید نسیه
commercial center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
i cannot a to buy that
U
استطاعت خرید انرا ندارم
burse
U
مغازه یابازار خرید وفروش
indenting
U
سفارش خرید از کشور بیگانه
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
ship broker
U
دلال خرید و فروش کشتی
boycotts
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotting
U
ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
claims
U
قرارداد رسمی خرید اسب
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
shopping center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping mall
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
strip mall
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping center
[American]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
shopping centre
[British]
U
مرکز خرید
[تجارت و بازرگانی]
circulating medium
U
وسیله انتقال قدرت خرید
consumer credit
U
اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
oligopsony
U
انحصار چند جانبه خرید
acquisition authority
U
اعتبار خرید کالاو خدمات
retail park
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre
[British]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
commercial center
[American]
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
mall
U
مجتمع خرید
[تجارت و بازرگانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com