English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
as God is my witness ... U خدا شاهد است ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blank U شاهد
blankest U شاهد
instance U مثال شاهد
instances U مثال شاهد
witness stand U محلی که شاهد درانجا ایستاده و شهادت میدهد
voucher U شاهد
vouchers U شاهد
beholder U شاهد
beholders U شاهد
observer U شاهد
observers U شاهد
theme U شاهد
themes U شاهد
evidence U شاهد باگواهی ثابت کردن
eye-witnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitness U شاهد عینی گواه خوددیده
eyewitnesses U شاهد عینی گواه خوددیده
testimonial U شاهد
testimonials U شاهد
witness U شاهد مدرک
witness U شاهد
witness U گواه شاهد شهادت دادن
witnessed U شاهد مدرک
witnessed U شاهد
witnessed U گواه شاهد شهادت دادن
witnesses U شاهد مدرک
witnesses U شاهد
witnesses U گواه شاهد شهادت دادن
witnessing U شاهد مدرک
witnessing U شاهد
witnessing U گواه شاهد شهادت دادن
affiant U شاهد
challenging a witness U جرح شاهد
expert witness U شاهد خبره
eye witness U شاهد عینی
looker on U شاهد
ocular witness U شاهد عینی
prevarication U ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
rebutting evidence U شاهد معارض
skilled witness U شاهد متخصص
testate U شاهد
testator U شاهد میراث گذار
testifier U شاهد
voir dire U سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
warranter U شاهد
The written statements of the witness. U اظهارات کتبی شاهد
I swear by the almighty that… U خدا شاهد است که ...
My clothes are a witness to my poverty. U لباسی که بتن دارم شاهد فقر است
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
Two witnesses should testify. U دو شاهد باید شهادت بدهند
To produce a witness. U دردادگاه شاهد آوردن
onlooker U رهگذری که چیزی را تماشا می کند یا شاهد می شود
eye-witness U شاهد عینی
eye witness U شاهد عینی
eyewitness U شاهد عینی
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com