English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 43 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intelligence U خبرگیری جاسوسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inquiry U خبرگیری
inquiries U خبرگیری
tactical reconnaissance U خبرگیری از جنگ
strategic air reconnaissance U خبرگیری وضع هوا از راه دور
counterespionage U ضد جاسوسی
spionnage U جاسوسی
espial U جاسوسی
espionage U جاسوسی
counter espionage U ضد جاسوسی
counter-espionage U ضد جاسوسی
counterspy U مامور ضد جاسوسی
espial U عملیات جاسوسی
industrial espionage U جاسوسی صنعتی
industrial espionage U جاسوسی در صنعت
spial U عملیات جاسوسی
to spy U جاسوسی کردن
spying U عمل جاسوسی
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
spionnage U جاسوسی کردن
spial U جاسوسی کردن
counterintelligence U سازمان ضد جاسوسی
spied U جاسوسی کردن
espy U جاسوسی کردن
espies U جاسوسی کردن
espied U جاسوسی کردن
spy U جاسوسی کردن
spies U جاسوسی کردن
espying U جاسوسی کردن
fifth column U دستگاه جاسوسی
stags U جاسوسی کردن
stag U جاسوسی کردن
fifth cloumn U مامورین سازمانهای جاسوسی
spial officer U افسر عملیات جاسوسی
espial officer U افسر عملیات جاسوسی
he was shot for a spy U او به جرم جاسوسی تیرباران شد
fink U اعتصاب شکن جاسوسی کردن
finks U اعتصاب شکن جاسوسی کردن
pickeer U لاس زدن جاسوسی کردن
espial U جاسوسی عمل مخفی انجام دادن
nark U مامور خفیه پلیس جاسوسی کردن
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
espionage U جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com