English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
soil U خاکی کردن
soiling U خاکی کردن
soils U خاکی کردن
mold etc U خاکی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
assault U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults U مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
Other Matches
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
embankment dam U سد خاکی
earthy U خاکی
worldly U خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
earth fill dam U سد خاکی
wood louse U خر خاکی
earth dam U سد خاکی
terrestrial U خاکی
earthen U خاکی
mundane U خاکی
dust colour U خاکی
amphibious U اب خاکی
earthborn U خاکی
embankment U سد خاکی
earthly U خاکی
terrene U خاکی
earth-bound U خاکی
edaphic U خاکی
embankments U سد خاکی
tellurian U خاکی
earthworm U کرم خاکی
dust color U رنگ خاکی
angleworm U کرم خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
terrestrial U زمین خاکی
alkaline earth U قلیایی خاکی
landing forces U قوای اب خاکی
earthworks U عملیات خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
bordering U پشته خاکی
dew worm U کرم خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
bordered U پشته خاکی
border U پشته خاکی
warping tug U یدک کش اب خاکی
geophyte U گیاه خاکی
pulverulence U حالت خاکی
landing party U گروه اب خاکی
rain worm U کرم خاکی
earthwork U ختل خاکی
vallation U دیوار خاکی
adaphic organism U زیستمند خاکی
lobworm U کرم خاکی
amphibious U خاکی و ابی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
amphibian U وسیله اب و خاکی
ground ivy U پاپیتال خاکی
earth road U راه خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
earth work U کارهای خاکی
earth work U عملیات خاکی
earthiness U طبیعت خاکی
earthiness U خاکی بودن
milleped U جنس خر خاکی
milliped U جنس خر خاکی
embankments U دیوار خاکی
dun U سمند خاکی
terricolous U خاکزی خاکی
earthworms U کرم خاکی
staging U تمرین اب خاکی
embankment U دیوار خاکی
khaki U خاکی رنگ
earth dam U بند خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
amphibian U ابی خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
amphibious operation U عملیات اب خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
earethliness U خاکی بودن
earth born U خاکی فانی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
amphibian U هواپیمای اب و خاکی
amphibious task force U گروه رزمی اب خاکی
amphibious assault ship U ناو هجومی اب و خاکی
beach party U گروه پیشرو اب خاکی
alkaline earth oxide U فلز قلیایی خاکی
amphibious tractor U خودروشنی دار اب خاکی
amphibious transport dock U ناومخصوص ترابری اب خاکی
amphibious assault ship U ناومخصوص هجوم اب و خاکی
amphibious striking forces U نیروهای ضربتی اب خاکی
alkaline earth metal U فلز قلیایی خاکی
advance force U نیروی جلودار اب خاکی
amphibious lift U حمل ونقل اب خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious control group U گروه کنترل اب خاکی
navvy U کارگر کارهای خاکی
vale U زمین جهان خاکی
vales U زمین جهان خاکی
verge U شانه خاکی جاده
establishing authority U فرماندهی نیروهای اب خاکی
shoulder U دو طرف خاکی جاده
navvies U کارگر کارهای خاکی
benching U جان پناه خاکی
shoulders U دو طرف خاکی جاده
verges U شانه خاکی جاده
shouldering U دو طرف خاکی جاده
shouldered U دو طرف خاکی جاده
boat team U تیم قایق اب خاکی
borrow area U محل قرضه سد خاکی
amphibian floats U شناورهای ابی خاکی
landing ship dock U اسکله فرود اب خاکی
landing threshold U استانه فرود اب خاکی
assault ships U ناوهای هجومی اب خاکی
man of mould U انسان خاکی یا فانی
brandling U یکجور کرم خاکی
barbette U تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
non cohesive soil U خاکی که فاقد چسبندگی باشد
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
scraper U یکی از ماشینهای عملیات خاکی
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
benching U تختک خاکی پله بندی
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
What on earth shall I do now? U حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
earthworks U خاک کاری کارهای خاکی
agc U ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
khaki U لباس کار خاکی رنگ
landing vehicle U خود روشنی دار اب خاکی
establishing authority U مقام مسئول نیروهای اب خاکی
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
tractor U قایق اب خاکی شنی دار
curf U خاکی که اجر از ان تهیه میشود
tractors U قایق اب خاکی شنی دار
amphibious transport dock U ناو حمل و نقل اب خاکی
good U مسیر خاکی مرطوب و محکم
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
causeway U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
serial U سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
shore party U گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
serials U سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
causeways U راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
boat team U تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
fuller's earth U خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
boat group U ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
amphibious vehicle availability table U جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
jahemmy U جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
boat diagram U دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
strength group U گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
tine U دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
beach master U افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
attack transport U ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
molehills U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
molehill U توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
sea echelon U بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
transfer berth U دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
windrow U تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
touchdown U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
tac log group U گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
neutral soil U خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
touchdowns U درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
mole hill U توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site U نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
boat lanes U خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
scheduled wave U امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
short clay U خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com