English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 137 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cordial understanding U تفاهم قلبی و صمیمانه حسن تفاهم
matey U صمیمانه
heartiest U صمیمانه
devotional U صمیمانه
heartier U صمیمانه
heart whole U صمیمانه
heart felt U صمیمانه
hearty U صمیمانه
earnest U صمیمانه
intimately U صمیمانه
inmost U صمیمانه
luckewarmly U غیر صمیمانه
heartfelt condolences [sympathy] U تسلیت صمیمانه
lip deep U غیر صمیمانه
left handed compliment U تعارف غیر صمیمانه
whole heartedly U قلبا` با تمام دل صمیمانه باخاطرجمع
with the whole heart U قلبا باتمام دل صمیمانه باخاطرجمع
left handedly U غیر صمیمانه از روی عدم خلوص
commune U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
Please accept my condolences. U به شما صمیمانه تسلیت عرض می کنم.
glad hand U خوشامد گویی صمیمانه خوشامد گرم
assured U خاطرجمع
hearty U قلبی
heartiest U قلبی
heartier U قلبی
infelt U قلبی
cardiac U قلبی
heartfelt U قلبی
heart felt U قلبی
cordial U قلبی
spuriousness U قلبی
cordials U قلبی
kind heartedness U خوش قلبی
heart attack U حملهی قلبی
obcordate U قلبی معکوس
heartiness U قلبی بودن
genially U با خوش قلبی
systole U انقباض قلبی
heart attacks U حملهی قلبی
diastole U انبساط قلبی
built up frog U قلبی ریل
good f. U خوش قلبی
haemacardiorrhagia U سکته قلبی
heart shaped U قلبی شکل
cordiform U قلبی شکل
heart disease U مرض قلبی
cordate U قلبی شکل
cardiovascular U قلبی- عروقی
cardiopulmonary U قلبی- ریوی
cardiac output U بازده قلبی
cardiac output U برونده قلبی
cardiac impulse U تکانه قلبی
cardiac cycle U چرخه قلبی
half-hearted U غیر قلبی
heart failure U سکته قلبی
defibrillator U الکتروشوک [قلبی] [پزشکی]
cardiorespiratory system U دستگاه قلبی- تنفسی
cardiovascular system U دستگاه قلبی- عروقی
cardiac dyspnea U تنگ نفسی قلبی
sweetheart neckline U یقه قلبی شکل
cordiality U مودت قلبی مهربانی
To have ones heart in the right place . U آدم خوش قلبی بودن
She had a heart attack . U قلبش گرفت ( حمله قلبی )
surest U مطمئن
full hearted U مطمئن
in the bag <idiom> U مطمئن
assured U مطمئن
confident U مطمئن
trustful U مطمئن
safest U مطمئن
surer U مطمئن
sure U مطمئن
safe U مطمئن
safer U مطمئن
safes U مطمئن
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
secures U مطمئن استوار
trusted U مطمئن بودن
supersub U ذخیره مطمئن
self confident U مطمئن بخود
to feel secure U مطمئن شدن
to feel secure U مطمئن بودن
secure U مطمئن استوار
trusts U مطمئن بودن
nail down <idiom> U مطمئن بودن
trust U مطمئن بودن
secure of victory U مطمئن به پیروزی
safe working load U بارکاری مطمئن
safe life U عمر مطمئن
certifying U مطمئن کردن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
certifies U مطمئن کردن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
certify U مطمئن کردن
insecure U غیر مطمئن
assuror U مطمئن سازنده
assurer U مطمئن سازنده
insurance U امتیاز مطمئن
over confident U زیاد مطمئن
insurance U ذخیره مطمئن
self-confident U مطمئن به خود
just in case U برای مطمئن بودن
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
self-assured U مطمئن بنفس خود
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
secures U مطمئن تامین کردن
self assured U مطمئن بنفس خود
secure U مطمئن تامین کردن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
to express one's heartfelt U قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com