Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6340 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
field storage
U
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
warehouse
U
انبار کالا
depots
U
انبار کالا
hold
U
انبار کالا
storeroom
U
انبار کالا
stock room
U
انبار کالا
depot
U
انبار کالا
holds
U
انبار کالا
stowage
U
انبار کالا
warehouses
U
انبار کالا
storehouses
U
مخزن انبار کالا
strike below
U
بردن کالا به انبار
storehouse
U
مخزن انبار کالا
storeroom
U
مخزن انبار کالا
out of stock
<adj.>
U
غیر موجودی کالا
[در انبار]
storage
U
ذخیره سازی انبار کالا
stockpiles
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiling
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpile
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stockpiled
U
ذخیره کردن در انبار جمع اوری در انبار
stock certificate
U
گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
stockpiles
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiled
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpile
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
stockpiling
U
پر کردن انبار اجناس موجود در انبار
barter with someone
U
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
dumping
U
فروش کالا در بازار خارج به قیمتی ارزانتر از بازار داخل
to barter
[to trade by barter]
U
دادوستد کالا با کالا کردن
bin storage
U
انبار کردن قطعات بسته بندی نشده در قفسه انبار قطعات روباز
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
cob web theorem
U
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
U
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
caged storage
U
قسمتی از انبار که برای نگهداری اقلام مخصوص وخطرناک در نظر گرفته شده انبار محصور
transire
U
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department stores
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store
U
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
dump
U
انبار موقتی زاغه مهمات انبار
shelf life
U
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law
U
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
lay up
U
دچار تاخیر کردن یا شدن انبار یاجمع کردن
cash on delivery
U
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
yards
U
انبار کردن
stock piling
U
انبار کردن
yard
U
انبار کردن
warehouses
U
انبار کردن
imburse
U
انبار کردن
reservedness
U
انبار کردن
deep freezes
U
انبار کردن
stashing
U
انبار کردن
ensile
U
انبار کردن
deep freeze
U
انبار کردن
storage
U
انبار کردن
build-ups
U
پر کردن انبار
stash
U
انبار کردن
build up
U
پر کردن انبار
build-up
U
پر کردن انبار
warehouse
U
انبار کردن
stashed
U
انبار کردن
stashes
U
انبار کردن
freightliner
U
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
garnering
U
انبار کردن انباشتن
tenderest
U
لطیف کردن انبار
ware room
U
انبار کردن مخزن
tendering
U
لطیف کردن انبار
garnered
U
انبار کردن انباشتن
store-rooms
U
جای انبار کردن
garner
U
انبار کردن انباشتن
stock piling
U
ذخیره کردن در انبار
store room
U
جای انبار کردن
tendered
U
لطیف کردن انبار
dump
U
مخزن انبار کردن
storing
U
اندوختن انبار کردن
warehouses
U
انبار کردن مخزن
garners
U
انبار کردن انباشتن
hoardings
U
انبار کردن پول
tender
U
لطیف کردن انبار
hoarding
U
انبار کردن پول
store-room
U
جای انبار کردن
store
U
اندوختن انبار کردن
warehouse
U
انبار کردن مخزن
demand elasticity
U
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
acceptance of goods
U
قبول کردن کالا
to offer
U
عرضه کردن
[ کالا]
objects
U
کالا اعتراض کردن
to boycott goods
U
تحریم کردن کالا
release
U
ترخیص کردن کالا
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
object
U
کالا اعتراض کردن
to discharge goods
U
کالا را تخلیه کردن
objected
U
کالا اعتراض کردن
releases
U
ترخیص کردن کالا
released
U
ترخیص کردن کالا
objecting
U
کالا اعتراض کردن
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
administrative storage
U
انبار کردن به طریق اداری
block storing
U
انبار کردن بارهای قوال
caged storage
U
انبار کردن به طریقه محصور
to lay down wine
U
شراب را انبار کردن یا جادادن
lot
U
کالا بقطعات تقسیم کردن
assignment of space
U
تخصیص جا برای انبار کردن اماد
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
lighters
U
با قایق باری کالا حمل کردن
lighter
U
با قایق باری کالا حمل کردن
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
consignee
U
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
x site
U
سکوی روبازموقت برای انبار کردن مهمات
stock
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
U
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
expulse
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
unship
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
eject
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
passing action
U
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
stowing
U
انبار کردن بار کردن
stow
U
انبار کردن بار کردن
stowed
U
انبار کردن بار کردن
stows
U
انبار کردن بار کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
defecating
U
خارج کردن مدفوع
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
disarms
U
از ضامن خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
tabled
U
از دستور خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
spew
U
با فشار خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
ablate
U
بریدن و خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecated
U
خارج کردن مدفوع
defecate
U
خارج کردن مدفوع
spews
U
با فشار خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
rig the market
U
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
bin storage space
U
فضای انبار قطعات بسته بندی نشده فضای انبار قطعات روباز
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
honey combing
U
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
Recent search history
Forum search
1
Potential
2
off-season
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
2
purchase off the registry
2
purchase off the registry
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com