Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
releasing officer
U
افسر مسئول ترخیص کالاها افسر ترخیص کننده پرسنل
clearest
U
ترخیص کردن
clearer
U
ترخیص کردن
clears
U
ترخیص کردن
clear
U
ترخیص کردن
releases
U
ترخیص کردن کالا
frees
U
ترخیص کردن میدانی
released
U
ترخیص کردن کالا
release
U
ترخیص کردن کالا
freed
U
ترخیص کردن میدانی
free
U
ترخیص کردن میدانی
freeing
U
ترخیص کردن میدانی
clear
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clears
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer
U
ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clean handedness
U
برائت
innocency
U
برائت
acquittance
U
برائت
exculpation
U
برائت
absolution
برائت
quietus
U
برائت
quittance
U
برائت
exonertion
U
برائت
compurgation
U
برائت
guiltlessness
U
برائت
guiltlessly
U
برائت
quittance
U
برائت ذمه
acquittal
برائت ذمه
acquitting
U
نمودن برائت
acquits
U
نمودن برائت
acquit
U
نمودن برائت
quietus
U
پاکی برائت
acquittals
U
حکم برائت
presumption of clearance
U
اصل برائت
presumption of innocence
U
اصل برائت
purgation
U
تنقیه برائت
purgation
U
برائت جستن
acquittal
U
حکم برائت
clearance from obligation
U
برائت ذمه
innocence
U
پاکی برائت
releasing
U
حد ترخیص
tolerances
U
حد ترخیص
tolerance
U
حد ترخیص
clearance
U
ترخیص
acquittals
U
برائت ذمه رو سفیدی
order of discharge
U
حکم برائت ذمه
everybody is presumed innocent
U
اصل بر برائت است
margin of difference of weight in coins
U
حد ترخیص allowance
customs clearance
U
ترخیص از گمرک
cl
U
ترخیص پارچه
clearance
U
ترخیص گمرکی
cleared
U
ترخیص شده
customs cleared
U
ترخیص شده
honorable discharge
U
ترخیص محترمانه
clear to send
U
ترخیص به ارسال
release
U
استخلاص ترخیص
released
U
استخلاص ترخیص
releases
U
استخلاص ترخیص
custom uncleared
U
ترخیص نشده
uncleared
U
ترخیص نشده
presumption of innocence
U
فرض برائت درامور جزائی
The presumption of innocence applies.
U
فرض برائت صدق می کند.
presumption of clearance
U
فرض برائت درامور مدنی
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
cleared without examination
U
ترخیص بدون بازرسی
cwe
U
ترخیص بدون بازرسی
clearance
U
ترخیص کالا ازگمرک
everybody is presumed
U
obligation any of free فرض بر برائت است
releasable
U
قابل ترخیص یا نشر رهاشدنی
release denial
U
جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
honorable discharge
U
ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
general discharge
U
ترخیص عمومی از خدمت سربازی
unship
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
eject
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
defecated
U
خارج کردن مدفوع
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
expectorate
U
ازشش خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
disarms
U
از ضامن خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
ablate
U
بریدن و خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
spewed
U
با فشار خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
spewing
U
با فشار خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
write off
U
از دفتر خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
spew
U
با فشار خارج کردن
swap out
U
مبادله کردن به خارج
tabling
U
از دستور خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
tabled
U
از دستور خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
clearance
U
گواهینامه یاکاغذ دال بر پاکی و بی عیبی ترخیص
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com