English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extrauterine U خارج رحمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
uterine U رحمی
barbarity U بی رحمی
barbarities U بی رحمی
the iron age U دوره بی رحمی
intrauterine U درون رحمی
inclemency U بی رحمی سنگدلی
hysteroid U موجب اختناق رحمی
hysterogenic U موجب اختناق رحمی
tubal U وابسته به لوله رحمی یا گذرگاه تخم
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
oviduct U لوله رحمی لوله فالوپ
outside U خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
abroad U خارج
outed U خارج
non-combatants U خارج از صف
non-combatant U خارج از صف
off U خارج از
non combatant U خارج از صف
off side U خارج از خط
out- U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out of tune U خارج
aroint U خارج شو
out U خارج
outsides U در خارج
outsides U خارج
outside U در خارج
external U خارج
externals U خارج
per U خارج از
externally U از خارج
forth of U خارج از
out-of- U خارج از
out of U خارج از
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
issues U خارج شدن
ejects U خارج کردن
beside the mark U خارج ازموضوع
bring out U خارج کردن
blow out U به خارج دمیدن
anieoro U از داخل به خارج
quotient U خارج قسمت
irrelevant U خارج از موضوع
extraneous U خارج از قلمروچیزی
ouyby U خارج از دور از
beside the question U خارج از موضوع
ejected U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
over the side U خارج از ناو
begone U خارج شو عزیمت کن
oversea U خارج از کشور
alfresco U خارج از منزل
issued U خارج شدن
issue U خارج شدن
unship U خارج کردن
out U خارج از حدود
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
without U بطرف خارج
popping U خارج شدن
cross country U خارج از جاده
quotients U خارج قسمت
off season U خارج از فصل
extra-marital U خارج از زناشویی
derailing U از خط خارج کردن
submultiple U خارج قسمت
to fall out U خارج شدن
nonsense U خارج از منطق
abroad خارج از کشور
eject U خارج کردن
out-of- U در خارج بواسطه
off duty U خارج از خدمت
off duty U خارج از نگهبانی
eccentric U خارج از مرکز
eccentrics U خارج از مرکز
derailing U از خط خارج شدن
derails U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derailed U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
off key خارج از مایه
derails U از خط خارج شدن
standaway U خارج از بدن
soto uke U دفاع از خارج
outbound U مربوط به خارج
to pass off U خارج شدن
overseas U خارج ازکشور
to rule out U خارج کردن
outdoors U خارج از منزل
To fall out. U از صف خارج شدن
outbound U خارج ازمحدوده
torts U خارج از قرارداد
tort U خارج از قرارداد
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
out of U در خارج بواسطه
phase out U خارج کردن
abaxile U خارج از مرکز
out- U خارج از حدود
away U دوراز خارج
exterritorial U خارج الملکتی
out of action U خارج ازنبرد
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
acentric U خارج از مرکز
from out of town U از خارج [از شهر]
outsides U به سمت خارج
outside U به سمت خارج
expulse U خارج کردن
from outside U از خارج [از شهر]
extramarital U خارج ازدواجی
emigration U مهاجرت به خارج
extramarital U خارج از زناشویی
not to the point U خارج از موضوع
neither here nor there U خارج ازموضوع
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
out of question U خارج از موضوع
extramundane U خارج دنیایی
void U خارج شدن
extraterritorial U خارج الارضی
extravascular U خارج رگی
fescennine U خارج ازاخلاق
off center U خارج از مرکز
foreign market U بازار خارج
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
discharges U خارج کردن
out of doors U خارج ازمنزل
double out U 081 خارج
discharge U خارج کردن
out U خارج بیرون
endarch U متشکل در خارج
emissive U خارج شونده
egress U خارج شدن
out of door U خارج ازمنزل
outbye U خارج از دور از
out of line U خارج از خط جبهه
out of phase U خارج از فاز
inaccessible U خارج از دسترس
out of turn U خارج از نوبت
from the outside U از خارج [از جایی]
out of proportion U خارج از اندازه
out- U خارج بیرون
outboard bearing U یاتاقان خارج
to put out of court U از دستور خارج کردن
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
rations U خارج قسمت سهمیه
defenestration U پرتاب به خارج پنجره
outbound cargo U بار خارج از کشور
transfinite U خارج ازاعداد محدود
strike out U از بازی خارج شدن
decivilize U از تمدن خارج کردن
greshams law U را از جریان خارج میکند
dead ball U توپ خارج ازبازی
ration U خارج قسمت سهمیه
belch U بازور خارج شدن
belching U بازور خارج شدن
escalate U از مهار خارج شدن
disarmed U از ضامن خارج کردن
tabling U از دستور خارج کردن
tables U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
derailments U از خط خارج شدن ترن
derailment U از خط خارج شدن ترن
disarms U از ضامن خارج کردن
lay on the table U از دستور خارج کردن
indelicate language U سخن خارج از نزاکت
inbound traffic U مسیر خارج از کشور
outcaste U شخص خارج ازمذهب
table U از دستور خارج کردن
misifit U لباس خارج از اندازه
belches U بازور خارج شدن
belched U بازور خارج شدن
immusical U خارج ازقواعد موسیقی
lie on the table U از دستور خارج شدن
unplayable U توپ خارج ازدسترس
out of action U از نبرد خارج شده
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
extern U فاهری واقع در خارج
obsolescent U از رده خارج شده
eversion U پیچش کف پا به طرف خارج
external operation U عملیات خارج از مملکت
endarchy U امتداد از مرکز به خارج
step out U از محلی خارج شدن
outward U بطرف خارج بیرونی
outworker U کارگر خارج ازخانه
exfiltration U خارج کردن از میدان
anomalous U خارج از رسم بیمورد
ablate U بریدن و خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com