English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inexactly U بطور نادرست
wrongfully U بطور نادرست
inaccurately U بطور نادرست
carrier company U تیم یا گروه چهار نفرهای که برای ماموریت خارج ازکشور انتخاب می شوند
cross-in-square U [کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
four poster U تختخوابی که چهار تیر یادیرک در چهار گوشه دارد
trapezium U چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
quadrumana U چهار دستان میمونهای چهار دست و پا
quadrumvir U انجمنی مرکب از چهار تن چهار نفری
tetrapterous U دارای چهار بال چهار جناحی
tetragonal U دارای چهار زاویه چهار کنجی
tetrahedron U جسم چهار سطحی چهار ضلعی
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
quatrefoil U چهار ترک چهار گوشه
qyaternary U چهار واحدی چهار عضوی
quadrangle U چهار گوش چهار دیواری
quadrangles U چهار گوش چهار دیواری
irregular U نامنظم
acrostic U نامنظم
erratic U نامنظم
aperiodic U نامنظم
random U نامنظم
unconventional U نامنظم
infrequent <adj.> U نامنظم
sporadic <adj.> U نامنظم
randomly U نامنظم
out of kelter U نامنظم
haywire U نامنظم
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
irregulars U ارتش نامنظم
random test U ازمایش نامنظم
jerky U نامنظم رونده
irregular polymer U بسپار نامنظم
by fits and starts <idiom> U به طور نامنظم
skew polygon U کثیرالاضلاع نامنظم
statistic copolymer U همبسپار نامنظم
erratic block U بلوک نامنظم
disorderly U نامنظم مختل
sporadic group U گروه نامنظم [ریاضی]
poorly graded U دانه بندی نامنظم
flares U باشعله نامنظم سوختن
flare U باشعله نامنظم سوختن
random wound U سیم پیچ نامنظم
cross grained U دارای رگههای نامنظم
jitter U حرکت نامنظم اتفاقی
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
biases U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
bias U وضع نامنظم گوی که باعث چرخیدن ان میشود
randomly U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
random U حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
flares U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
flare U روشنایی خیره کننده و نامنظم زبانه کشی
buffets U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffet U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
grout U بلغور قطعات کوچک و نامنظم سنگ دوغاب
buffeting U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
buffeted U نوسانات نامنظم ساختمان هواپیما در اثر اشفتگی
cyclopean U [معماری ترکیب شده با شکلهای نامنظم در بلوک سیمانی]
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
to wobble [rotate unevenly] U لنگ بودن [تاب داشتن] [به طور نامنظم چرخیدن] [اصطلاح روزمره]
irretrievably U بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably U بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable U بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indeterminately U بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
immortally U بطور فنا ناپذیر بطور باقی
grossly U بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
poorly U بطور ناچیز بطور غیر کافی
impure U نادرست
erroneous U نادرست
inexact U نادرست
inaccurate U نادرست
in error <adj.> U نادرست
unsafe U نادرست
dishonest U نادرست
sinister U کج نادرست
imprecise U نادرست
trumped up U نادرست
infirmly U نادرست
spurious U نادرست
out of trim U نادرست
out of a U نادرست
out of order U نادرست
trumped-up U نادرست
foul U نادرست
crooked U نادرست
phoney U نادرست
phoneys U نادرست
fouled U نادرست
fouler U نادرست
foulest U نادرست
phony U نادرست
phonies U نادرست
amiss U نادرست
inconsequent U نادرست
false <adj.> U نادرست
false code U کد نادرست
false U نادرست
unfair U نادرست
unfairly U نادرست
inconsecutive U نادرست
wrongful U نادرست
fouls U نادرست
abusively U بطور ناصحیح بطور دشنام
martially U بطور جنگی بطور نظامی
indecorously U بطور ناشایسته بطور نازیبا
improperly U بطور غلط بطور نامناسب
incisively U بطور نافذ بطور زننده
genuinely U بطور اصل بطور بی ریا
latently U بطور ناپیدا بطور پوشیده
chucked U پرتاب نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
chucks U پرتاب نادرست
chuck U پرتاب نادرست
false information U خبر نادرست
paralogism U قیاس نادرست
false information U اطلاعات نادرست
foul play U کار نادرست
false U ساختگی نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
unsound U ناخوش نادرست
missatement U گفته نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
errors U عقیده نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
inaccurate U نادرست یا غلط
error U عقیده نادرست
improper U نامناسب نادرست
untrue U نادرست خائن
false code U رمز نادرست
miscue U ضربه نادرست
mispronounciation U تلفظ نادرست
jackleg U ناشی نادرست
mistranslation U ترجمه نادرست
heterography U املای نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
misinformation U خبر نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
distractor U گزینه نادرست
vicious U بدطینت نادرست
lied U سخن نادرست گفتن
lie U سخن نادرست گفتن
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
lies U سخن نادرست گفتن
malfunctions U نادرست عمل کردن
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
foozle U بدساختن ضربت نادرست
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
malfunction U نادرست عمل کردن
malfunctioned U نادرست عمل کردن
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
fracto stratus U ابرهای تکه تکه و نامنظم استراتوس
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
asynchronous transmission U اطلاعات در فواصل زمانی بدون قاعده و نامنظم به وسیله قراردادن یک بیت شروع قبل از هر کاراکتر ویک بیت خاتمه پس از ان انتقال می یابند
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics U خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
grafted U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
grafts U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com