English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
procedendo U حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mandamus U حکم دادگاه عالی بدادگاه تالی
prohibition U حکم خودداری از اقدام قضایی که دادگاه عالی به محکمه تالی میدهد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
superior court U دادگاه عالی
right of action U حق طرح دعوی در دادگاه
general court martial U دادگاه عالی نظامی
sounding in damages U دعوی خسارت صحیح و محکم
lawsuit U دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
lawsuits U دادخواهی طرح دعوی در دادگاه
courts of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
star chamber U دادگاه عالی مدنی وجنایی
court of appeal U دادگاه عالی محکمه استیناف
quashing U نقض رای در دادگاه عالی
hight disciplinary court of judges U دادگاه عالی انتظامی قضات
reversal U نقض رای در دادگاه عالی
reversals U نقض رای در دادگاه عالی
generals U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
general U ژنرال امیر ارتش دادگاه عالی تیمسار
interrogatory U مجموعه سوالاتی که از شهودیا سایر اطراف دعوی در یک دادگاه میشود
r.s.c U قوانین مربوط به دادگاه یادیوان عالی معادل supremecourt of rules
sanhedrim U سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
exparte U قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
advanced level U پایه مهارت عالی در سطح عالی
seconding U تالی
seconded U تالی
similar U تالی
second U تالی
consequent U تالی
seconds U تالی
following U تالی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
charges U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge U ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
lower court U محکمه تالی
obverse U قضیه تالی
lower courts U محاکم تالی
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
restitution of conjugal rights U دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
modus tollens U نفی تالی [ریاضی]
on an even keel <idiom> U به ترتیب عالی یا محیطی عالی
modus tollendo tollens U نفی تالی [منطق] [ریاضی]
denying the consequent U نفی تالی [منطق] [ریاضی]
re endorsement U پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
brace U بابست محکم کردن محکم بستن
braced U بابست محکم کردن محکم بستن
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
regenerates U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating U 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
pretending U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretend U دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
referrals U ارجاع
referral U ارجاع
reference U ارجاع
references U ارجاع
cell reference U ارجاع سل
cross-reference U ارجاع متقابل
duty assignment U ارجاع شغل
relative cell reference U ارجاع سل رابطهای
cross-references U ارجاع متقابل
forward reference U ارجاع به جلو
global reference U ارجاع سراسری
backward reference U ارجاع به عقب
circular reference U ارجاع چرخشی
dereference U پس ارجاع کردن
call by reference U فراخوانی با ارجاع
cross reference U ارجاع متقابل
mixed cell refernce U ارجاع سل ترکیبی
self reference U خود ارجاع
relegating U ارجاع کردن
external reference U ارجاع خارجی
relegates U ارجاع کردن
relegate U ارجاع کردن
relegated U ارجاع کردن
external reperence U ارجاع خارجی
trover U دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
recommitment U ارجاع بکمیسیون پارلمانی
recommittal U ارجاع بکمیسیون پارلمانی
arbitrate U به داوری ارجاع کردن
arbitrated U به داوری ارجاع کردن
reference U ارجاع امر به داوری
arbitrates U به داوری ارجاع کردن
arbitrating U به داوری ارجاع کردن
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
references U ارجاع امر به داوری
recommit U دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
references U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
linkages U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
reference U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
linkage U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
pleadings U افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
explicit address U آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
quarrel U دعوی
quarreled U دعوی
quarreling U دعوی
quarrels U دعوی
suit at law U دعوی
quarrelling U دعوی
claimed U دعوی
claim U دعوی
strife U دعوی
pretension U دعوی
professions U دعوی
profession U دعوی
claims U دعوی
quarrelled U دعوی
claiming U دعوی
cases U دعوی
lawsuit U دعوی
lawsuits U دعوی
case U دعوی
pretensions U دعوی
jactitation U دعوی دروغ
right of action U حق اقامه دعوی
s.c U همان دعوی
hypothetical case U دعوی فرضی
splitting a cause of action U تجزیه دعوی
retraxit U استرداد دعوی
lis mota U شروع دعوی
pleas U پاسخ دعوی
plea U پاسخ دعوی
withdrawal of a case U استرداد دعوی
waiving a claim U اسقاط دعوی
issues U موضوع دعوی
admissible case U دعوی مسموع
the litigants U طرفین دعوی
issued U موضوع دعوی
acquittance U سندترک دعوی
substituted service U اوراق دعوی
subject of debate U موضوع دعوی
acquittance U ترک دعوی
mertis of the case U ماهیت دعوی
issue U موضوع دعوی
set up claim to U دعوی کردن
set off U دعوی متقابل
vexatious action U دعوی ایذائی
ancillary suit U دعوی طاری
initiating proceedings U اقامه دعوی
counter claim U دعوی متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
suing U دعوی کردن
quarrel U دعوی کردن
sues U دعوی کردن
quarreled U دعوی کردن
criminal action U دعوی جزایی
sued U دعوی کردن
cross action U دعوی متقابل
claim for restitution U دعوی استرداد
bringing an action U اقامه دعوی
cause of claim U منشاء دعوی
civil action U دعوی مدنی
case U دعوی مرافعه
case U دعوی مورد
relinquishment of a claim U ترک دعوی
relinquishment of a claim U اسقاط دعوی
cases U دعوی مرافعه
cases U دعوی مورد
remedy sought by plaintiff U خواسته دعوی
sue U دعوی کردن
quarreling U دعوی کردن
personal action U دعوی منقول
party to a suit U طرف دعوی
parties to a dispute U اصحاب دعوی
parties of dispute U اصحاب دعوی
disclaimers U ترک دعوی
object of claim U خواسته دعوی
nullity proceeding U دعوی بطلان
disclaimer U ترک دعوی
quarrels U دعوی کردن
personal action U دعوی شخصی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com