Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
military area
U
حوزه جغرافیایی نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
period of concentration
U
در یک حوزه ابریز رودخانه مدت زمانی که یک قطره اب از ابتدای حوزه تا خروج از حوزه را
true convergence
U
سیستم کنترل جغرافیایی یاسیستم مختصات جغرافیایی تقارب حقیقی نصف النهارات
geographic reference
U
سیستم مختصات جغرافیایی سیستم شبکه بندی جغرافیایی
true origin
U
نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
geographic
U
جغرافیایی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
geographic equator
U
استوای جغرافیایی
geographic coordinates
U
مختصات جغرافیایی
geographic map
U
نقشه جغرافیایی
geographical latitude
U
عرض جغرافیایی
geographical longitude
U
طول جغرافیایی
geographical meridian
U
خط طول جغرافیایی
geographical mile
U
میل جغرافیایی
geographical mile
U
مایل جغرافیایی
geographical poles
U
قطبهای جغرافیایی
land map
U
نقشه جغرافیایی
placename
U
نام جغرافیایی
true convergence
U
انحراف جغرافیایی
true bearing
U
سمت جغرافیایی
biogeographic
U
زیست جغرافیایی
latitude
U
عرض جغرافیایی
longitude
U
طول جغرافیایی
latitudes
U
عرض جغرافیایی
longitudes
U
طول جغرافیایی
gazetteer
U
فرهنگ جغرافیایی
true north
U
شمال جغرافیایی
true heading
U
سمت جغرافیایی
easting
U
طول جغرافیایی
grid
U
شبکه بندی جغرافیایی
grids
U
شبکه بندی جغرافیایی
cartogram
U
نقشه اماری جغرافیایی
parrallels of latitude
U
مدارات عرض جغرافیایی
true course
U
سمت مسیر جغرافیایی
Longitude and latitude.
U
طول وعرض جغرافیایی
georef grid
U
مختصات جغرافیایی جهانی
latitudinarian
U
وابسته بعرض جغرافیایی
geographical meridian
U
نصف النهار جغرافیایی
longitudinal
U
وابسته بطول جغرافیایی
colatitude
U
متمم عرض جغرافیایی
co latitude
U
متمم عرض جغرافیایی
difference in easting
U
اختلاف طول جغرافیایی
latitudinal
U
وابسته بعرض جغرافیایی
geocentric latitude
U
عرض جغرافیایی زمینی
localities
U
محل مخصوص مکان جغرافیایی
locality
U
محل مخصوص مکان جغرافیایی
true azimuth
U
سمت حقیقی گرای جغرافیایی
topology
U
مکان شناسی وضعیت جغرافیایی
chorographic
U
وابسته بنقشه برداری جغرافیایی از ناحیهای
true course
U
سمت حرکت جغرافیایی ناو یاهواپیما
isobar
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
zonation
U
طرز پخش و انتشارموجودات در مناطق جغرافیایی
isobars
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isobare
U
خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
aba
U
مقیاس اندازه گیری عرض جغرافیایی
boundary disclaimer
U
نشان دهنده حدود جغرافیایی منطقه
chorography
U
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
time zones
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone
U
منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
variations
U
زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
geocoding
U
روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
variation
U
زاویه افقی بین امتدادمغناطیسی محل و نصف النهارهای جغرافیایی
sphere
U
حوزه
spheres
U
حوزه
circuity
U
حوزه
basin
U
حوزه
jurisdication
U
حوزه
ambit
U
حوزه
aquifer
U
حوزه
districts
U
حوزه
extent
U
حوزه
ranges
U
حوزه
basins
U
حوزه
range
U
حوزه
ranged
U
حوزه
presidency
U
حوزه
department
U
حوزه
departments
U
حوزه
district
U
حوزه
scope
U
حوزه
domains
U
حوزه
precincts
U
حوزه
area
U
حوزه
zone
U
حوزه
precinct
U
حوزه
areas
U
حوزه
zones
U
حوزه
realms
U
حوزه
realm
U
حوزه
fielded
U
حوزه
fields
U
حوزه
field
U
حوزه
zero field
U
بی حوزه
domain
U
حوزه
free field
U
حوزه ازاد
circuit
U
جریان حوزه
magnetic fields
U
حوزه مغناطیسی
magnetic field
U
حوزه مغناطیسی
image field
U
حوزه تصویر
circling
U
محفل حوزه
circles
U
محفل حوزه
constituencies
U
حوزه انتخاباتی
induction field
U
حوزه القائی
circuit
U
حوزه قضائی
judicature
U
حوزه قضایی
circuits
U
جریان حوزه
modules
U
حوزه گنجایش
module
U
حوزه گنجایش
kingdom
U
حوزه اقتدار
constituencies
U
حوزه انتخابیه
constituency
U
حوزه انتخاباتی
circled
U
محفل حوزه
circle
U
محفل حوزه
ground water basin
U
حوزه اب زیرزمینی
electorates
U
حوزه انتخابیه
electorate
U
حوزه انتخابیه
constituency
U
حوزه انتخابیه
circuits
U
حوزه قضائی
catchment area
U
حوزه ابریز
scope of coverage
U
حوزه عمل
chapelry
U
حوزه کلیسا
precinct
U
بخش حوزه
precincts
U
بخش حوزه
department
U
حوزه کمیته
test bay
U
حوزه ازمایش
departments
U
حوزه کمیته
span of control
U
حوزه نظارت
domain
U
حوزه دایره
prefecture
U
حوزه اداری
seepage area
U
حوزه تراوش
catchment areas
U
حوزه ابریز
apanage
U
حوزه درامداتفاقی
domains
U
حوزه دایره
drainage area
U
حوزه ابخیز
drainge area
U
حوزه زهکشی
drainage basin
U
حوزه زهکش
f.of operations
U
حوزه عملیات
scope
U
قلمرو حوزه
circuits
U
حوزه صلاحیت دادگاه
intendancy
U
مدیریت حوزه مباشرت
intersplere
U
در حوزه یکدیگر امدن
basin area
U
حوزه ابریز رودخانه
free trade area
U
حوزه تجارت ازاد
bolson
U
حوزه ابریز بسته
active zone of well
U
حوزه فعال چاه
venues
U
حوزه صلاحیت دادگاه
circuit
U
حوزه صلاحیت دادگاه
flooding area
U
حوزه سیل گیر
polls
U
حوزه رای گیری
catchment
U
حوزه ابریز مرزی
blind drainage area
U
حوزه ابریز بسته
polled
U
حوزه رای گیری
poll
U
حوزه رای گیری
constituency
U
هیات موکلان یک حوزه
venue
U
حوزه صلاحیت دادگاه
coil field
U
حوزه سیم پیچ
constituencies
U
هیات موکلان یک حوزه
magnetic deflection
U
انحراف در حوزه مغناطیسی
princedom
U
حوزه حکومت شاهزاده
compass
U
حدود وثغور حوزه
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
catchment areas
U
حوزه ابخیز ابگیر
see
U
مقر یا حوزه اسقفی
sees
U
مقر یا حوزه اسقفی
basin
U
حوزه رودخانه ابگیر
catchment area
U
حوزه ابخیز ابگیر
basins
U
حوزه رودخانه ابگیر
model geometric
U
یک قسمت یا یک ناحیه جغرافیایی که روی یک سیستم گرافیکی کامپیوترطراحی و در یک پایگاه ذخیره شده است
routing indicator
U
گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
plural vote
U
رای یک تن در چند حوزه انتخابی
to come within the scope of the law
U
در حوزه عمل قانون بودن
circuit
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
well field
U
حوزه تغذیه کننده چاه
circuits
U
حوزه قضایی یک قاضی دور
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
geopolitic
U
علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
runoff
U
جریان اب حاصل ازبارندگی در حوزه ابریز
degaussing
U
تعدیل حوزه میدان مغناطیسی ناو دیگازینگ
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
vicarate
U
قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com