English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
counter offensive U حمله متقابل
counterattack U حمله متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
counterattack U حمله متقابل کردن
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
Other Matches
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
opposing U متقابل
opposed U متقابل
mutual U متقابل
interactive U متقابل
correspounding U متقابل
interactional U متقابل
reciprocal U متقابل
countering U متقابل
countered U متقابل
reciprocative U متقابل
counter U متقابل
polar U متقابل
cross bill U شکایت متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
recriminations U اتهام متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
recrimination U اتهام متقابل
cross feed U خورد متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
interplay U اثر متقابل
opposite phase U فاز متقابل
recriminations U تهمت متقابل
cross purpose U قصد متقابل
interaction U اثر متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
reciprocity U عمل متقابل
retaliation U عمل متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
mutual induction U القای متقابل
cross index U شاخص متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
cross reference U مراجعه متقابل
antitype U نوع متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
iteraction U عمل متقابل
intervisibility U دید متقابل
interrelation U رابطه متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
inter play U اثر متقابل
interaction U عمل متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
logrolling U همکاری متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
interdependence U اتکاء متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
mutual assistance U کمک متقابل
cross-checks U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
cross-check U بررسی متقابل
cross check U بررسی متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
m U القاگری متقابل
interaction U کنش متقابل
cross action U دعوی متقابل
counter current U جریان متقابل
counteraction U اقدام متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
transinformation U اگاهی متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counter offer U عرضه متقابل
back pressure U فشار متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
counterclaim U دعوی متقابل
counter transference U انتقال متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
counter fire U اتش متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counter purchase U خرید متقابل
counter attraction U کشش متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
countering U ضربت متقابل
set off U دعوی متقابل
counterpoise U سیم متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
recrimination U تهمت متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
reciprocation U عمل متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
counterwork U عمل متقابل
counter U ضربت متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
countered U ضربت متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
reciprocal U عمل متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
countermine U توط ئه متقابل
countermeasures U اقدامات متقابل
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
retort U جواب متقابل دادن
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
retort U جواب متقابل تلافی
retorts U جواب متقابل دادن
interaction U عکس العمل متقابل
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
compensation trading U داد و ستد متقابل
retorts U جواب متقابل تلافی
counter current principle U اصول جریان متقابل
retaliation U عکس العمل متقابل
counterplay U بازی شطرنج متقابل
riposting U ضربه متقابل زدن
ripostes U ضربه متقابل زدن
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
rebutting U جواب متقابل دادن
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
riposted U ضربه متقابل زدن
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
riposte U ضربه متقابل زدن
internecine U کشتار متقابل قاتل
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
rebuts U جواب متقابل دادن
counter purchase U داد وستد متقابل
counteracts U عمل متقابل کردن
counteracting U عمل متقابل کردن
counteracted U عمل متقابل کردن
counteract U عمل متقابل کردن
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
rebutted U جواب متقابل دادن
rebut U جواب متقابل دادن
cross fire U اتش گلوله متقابل
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
repost U ضربه متقابل زدن
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
intract U عمل متقابل کردن
intervisibility U قابلیت دید متقابل
visual interaction U کنش متقابل بصری
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
counteractive U خنثی کننده دارای عمل متقابل
blamenfeld counter gambit U گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
staunton defence U دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
subcontrary U مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
falkbeer counter gambit U گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
information hiding U یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
onslaughts U حمله
attacking line U خط حمله
venues U حمله
time cut U ضد حمله
stound U حمله
onslaught U حمله
offensive <adj.> U حمله
assailment U حمله
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com