Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
carina
U
کشتی حمال
keel
U
حمال کشتی
keels
U
حمال کشتی
garboard
U
پایین ترین حاشیه چوبی یااهنی که روی حمال کشتی قرارمیدهند
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
surf
U
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
sailings
U
با کشتی حمل کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
hunter track
U
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
on shipboard
U
در کشتی
aft
U
در پس کشتی
on board a ship
U
در کشتی
ark
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
hulk
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
collier
U
کشتی
by water
U
با کشتی
on the water
U
در کشتی
puppis
U
کشتی دم
ships
U
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
on the sea
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
ship
کشتی
decked
U
پل کشتی
carinae
U
کشتی
hulks
U
کشتی
vessel
U
کشتی
bottom
U
کشتی
afloat
U
در کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
foreship
U
سر کشتی
flat
U
پل کشتی
wrestling
U
کشتی
argo
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
flattest
U
پل کشتی
boarded
U
کشتی
carina
U
کشتی
board
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
vessels
U
کشتی
bill of loading
U
بارنامه کشتی
the ship was wrecked
U
کشتی شکست
bosun
U
افسر کشتی
bos'n
U
افسر کشتی
wrecked
U
کشتی شکسته
named vessel
U
کشتی مشخص
bige water
U
گنداب کشتی
bill of loading
U
جواز کشتی
bosuns
U
افسر کشتی
motor vessel
U
کشتی موتوری
fob
U
تحویل کشتی
tricks
U
فن و بندهای کشتی
three point
U
فن 3 امتیازی کشتی
naval war
U
جنگ با کشتی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
bo's'n
U
افسر کشتی
bilge water
U
گنداب کشتی
mate's receipt
U
رسیدکاپیتان کشتی
matman
U
کشتی گیر
bill of lading
U
ستمی کشتی
hulks
U
بدنه کشتی
wrestles
U
کشتی کشمکش
wrestles
U
کشتی گرفتن
hulks
U
لاشه کشتی
tender ship
U
کشتی تدارکاتی
amidships
U
درمیان کشتی
amid ships
U
درمیان کشتی
at the fore
U
در جلوی کشتی
hulls
U
بدنه کشتی
HMS
U
کشتی انگلیسی
aport
U
بطرف چپ کشتی
hull
U
لاشه کشتی
midships
U
در میان کشتی
argosy
U
کشتی بزرگ
argosy
U
کشتی تجاری
merchantman
U
کشتی بازرگانی
hulls
U
لاشه کشتی
hulks
U
تنه کشتی
wrestled
U
کشتی کشمکش
hull
U
بدنه کشتی
wrestled
U
کشتی گرفتن
towing boat
U
کشتی یدک کش
hulk
U
لاشه کشتی
the enemy
U
کشتی دشمن
the roll of a ship
U
غلت کشتی
auxiliary ship
U
کشتی تدارکاتی
the rudder of a ship
U
سکان کشتی
the ship is in d.
U
کشتی در خطراست
aeroboat
U
کشتی طیار
aerographer
U
هواشناسی کشتی
wrestle
U
کشتی کشمکش
wrestle
U
کشتی گرفتن
alee
U
پناهگاه کشتی
air ship
U
کشتی هوایی
hulk
U
تنه کشتی
afterdeck
U
عقب کشتی
merchantman
U
کشتی تجارتی
affreightment
U
اجاره کشتی
merchant ship
U
کشتی تجارتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com