English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
royal prerogative U حق امتیاز ویژه پادشاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prerogative U حق یا امتیاز ویژه
prerogatives U حق یا امتیاز ویژه
privileged U دارای امتیاز یا حق ویژه
king dom U کشوری که پادشاه داشته باشد قلمرو یک پادشاه
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
point after touchdown [یک امتیاز با گذراندن توپ بر فراز دروازه با ضربه پا پس از کسب شش امتیاز با رسیدن به پشت خط پایان]
overtime U وقت نامحدودپس از تساوی در امتیاز 41برای کسب دو امتیاز
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
rugby point U امتیاز 3 یا 4 برای رساندن توپ به پشت خط پایان امتیاز 2 برای ضربه با پاوفرستان توپ از روی دروازه
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
kingless U بی پادشاه
monarch U پادشاه
queenconsort U زن پادشاه
o king U ای پادشاه
our sovereingn U پادشاه
king U پادشاه
monarchs U پادشاه
rex U پادشاه
potentate U پادشاه
Shahs U پادشاه
head of state U پادشاه
constitutional monarch U پادشاه
Shah U پادشاه
queens U زن پادشاه
sovereigns U پادشاه
kings U پادشاه
sovereign U پادشاه
potentates U پادشاه
queen U زن پادشاه
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
kings palace U قصر پادشاه
fit for a king U لایق پادشاه
regicide U قتل پادشاه
kings palace U کاخ پادشاه
kingling U پادشاه کوچک
king of england U پادشاه انگلستان
regicides U قتل پادشاه
rial U پادشاه ملکه
oberon U پادشاه پریان
sign manual U امضا پادشاه
raja or rajah U راجه-امیریا پادشاه
privy seal U مهر شخصی پادشاه
king of birds U پادشاه مرغان :دال
king's counsel U قاضی دادگاه پادشاه
his britannic majesty U اعلیحضرت پادشاه انگلستان
princess of the blood U دختر یا نوه پادشاه
aeolus U پادشاه تسالی یونان
croesus U کراسوس : پادشاه یونان
regent U نماینده پادشاه رئیس
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
regents U نماینده پادشاه رئیس
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
gordian U وابسته به پادشاه فریجیه لاینحل
the u kingdom U کشوری که پادشاه داشته باشد
they attended the king U ایشان درخدمت پادشاه بودند
dauphiness U عروس پادشاه فرانسه ازپسرارشدش
HMS U مخفف در خدمت پادشاه انگلیس
the u states U کشوری که پادشاه داشته باشد
herod U هبرودیس :نام پادشاه یهودیه
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
prince royal U پسر ارشد پادشاه انگلیس
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
kinglet U پادشاه کوچک و بی اهمیت امیر
princessroyal U بزرگترین دختر پادشاه انگلیس
regius professor U استاد منصوب ازطرف پادشاه
royalty U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
royalties U حق تالیف امتیازات و مزایای مخصوص پادشاه
priam U پریام پادشاه تروا وپدر هکتور
monarchical U وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
infanta U دختر پادشاه و ملکه اسپانیا یاپرتقال
dais U سایبان یااسمانه بالای تخت پادشاه
household troops U هیئت محافظ پادشاه یا نجیب زاده
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
kingmaker U کسی که درانتخاب پادشاه یا رئیس موثر است
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
queen dowager U زنی که شوهرش پادشاه بوده ومرده است
yeoman of the guard U گارد سلطنتی محافظ جان پادشاه انگلیس
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
jacobite U طرفدارسلطنت جیمز اول پادشاه مخلوع انگلیس
infante U جوانترین پسر پادشاه و ملکه اسپانیا و پرتقال
empire U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
empires U امپراتوری چند کشور که دردست یک پادشاه باشد فرمانروایی
Georgian architecture U معماری جرجی [در زمان پادشاه جرج اول تا چهارم انگلستان]
order of council U تصمیم هیات مشاورین سلطنتی در غیاب یا بیماری پادشاه یا ملکه
romulus U رمولوس برادررموس نخستین پادشاه بنیادگذار داستانی شهر روم
homage U اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
Desornamentado U [سبک معماری رنسانس در اسپانیا در دوره ی حکومت پادشاه فیلیس]
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
procedendo U حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
koh i noor U کوه نور:الماس نامی هندوستان که اکنون جزودارایی پادشاه انگلیس است
agamemnon U اگاممنون پادشاه مایسنا که منازعهء او با اشیل مقدمهء داستان حماسی ایلیاد است
lord chancellor U بزرگترین لرد انگلیس که بامورقضایی رسیدگی کرده ومهردارسلطنتی ومشاورمخصوص پادشاه ورئیس مجلس اعیان میباشد
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
royalties U حق امتیاز
royalty U حق امتیاز
leases U امتیاز
lease U امتیاز
rectum U امتیاز
rectums U امتیاز
licence U امتیاز
licenses U امتیاز
licences U امتیاز
pas U امتیاز
privilege U امتیاز
charter U امتیاز
chartered U امتیاز
pre eminence U امتیاز
franc U امتیاز
francs U امتیاز
franchise U امتیاز
franchises U امتیاز
act of grace U امتیاز
game bird U یک امتیاز
exclusiveness U امتیاز
priviege U امتیاز
prominency U امتیاز
chartering U امتیاز
upper hand U امتیاز
charters U امتیاز
run U یک امتیاز
runs U یک امتیاز
point U امتیاز
prominence U امتیاز
scoreless U بی امتیاز
prerogative U امتیاز
prerogatives U امتیاز
scored U امتیاز
ads U امتیاز
concession U امتیاز
scores U امتیاز
distinction U امتیاز
distinctions U امتیاز
concessions U امتیاز
advantage U امتیاز
pre-eminence U امتیاز
credit U امتیاز
score U امتیاز
scorelines U خط امتیاز
credits U امتیاز
crediting U امتیاز
ad U امتیاز
scoreline U خط امتیاز
credited U امتیاز
plus U امتیاز
concession deed U امتیاز نامه
match points U اخرین امتیاز
win on points U پیروزی با امتیاز
preferential U امتیاز دهنده
concessionary agreement U امتیاز نامه
concessionaire U صاحب امتیاز
foot score line خط امتیاز انتهایی
concessionary U صاحب امتیاز
double figures U امتیاز دو رقمی
decisions U برنده با امتیاز
decision U برنده با امتیاز
match point U اخرین امتیاز
differentia U وجه امتیاز
game point U امتیاز پایانی
grantee U صاحب امتیاز
concessioner U صاحب امتیاز
worst U امتیاز اوردن
worst- U امتیاز اوردن
patents U امتیاز نامه
awarding of points U امتیاز دادن
precedency U امتیاز سابقه
perfect score U امتیاز کامل
law of advantage U قانون امتیاز
outpoint U برنده با امتیاز
privileged U امتیاز دار
privileged U دارای امتیاز
maritime lien U امتیاز دریایی
magna cum laude U با امتیاز زیاد
loss on points U باخت با امتیاز
patenting U امتیاز نامه
insurance U امتیاز مطمئن
patented U امتیاز نامه
oddest U امتیاز دادن
headstart U امتیاز در شروع
chalk up U کسب امتیاز
converting U امتیاز گرفتن
odder U امتیاز دادن
odd U امتیاز دادن
set point U اخرین امتیاز
scoreless U بدون امتیاز
patent U امتیاز نامه
score sheet U برگ امتیاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com