Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
low low
U
حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pedrail
U
اسباب خودکار برای اسان کردن حرکت ماشینهای سنگین در جادههای ناهموار
larrup
U
سنگین حرکت کردن
lugging
U
سنگین حرکت کردن
lug
U
سنگین حرکت کردن
lugs
U
سنگین حرکت کردن
lugged
U
سنگین حرکت کردن
change down
U
به دنده سنگین حرکت کردن
weight belt
U
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
lumber
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered
U
چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
autogyro
U
هواپیمایی سنگین که توسط چند رتور حرکت میکند
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
brush block
U
سد کردن سبک برای ایجادتاخیر در حرکت رقیب
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
go baseline
U
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
bituminous paint
U
رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
stunt
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunting
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
stunts
U
حرکت و پرش مدافع برای گیج کردن حریف مهاجم
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
overtask
U
زیاد سنگین بودن برای
skate off
U
حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
hunting bow
U
کمان بلند و سنگین برای شکار
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
jeheemy
U
جرثقیل سنگین برای بیرون کشیدن قایقها از گل
ballast
U
فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
gun
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
taxiway
U
محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
take to
U
عادت کردن
used to
<idiom>
U
عادت کردن به
to get accustomed to
U
عادت کردن
[به]
to get used to
U
عادت کردن
[به]
To break (give up) a habit.
U
ترک عادت کردن
gets
U
عادت کردن ربودن
dark adaptation
U
عادت کردن به تاریکی
get
U
عادت کردن ربودن
getting
U
عادت کردن ربودن
get the feel of
<idiom>
U
عادت کردن یا آوختن چیزی
altitude acclimatization
U
عادت کردن به ارتفاع منطقه
acclimatization
U
عادت کردن به هوای کوهستان
to get into one's stride
<idiom>
U
عادت کردن
[اصطلاح روزمره]
to addict oneself
U
عادت کردن خودرا معتادکردن
get in the swing of things
<idiom>
U
به شرایط جدید عادت کردن
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
marching orders
U
فرمان حرکت برای جنگ
named airport of departure
U
فرودگاه معین برای حرکت
named departure point
U
نقطه مشخص برای حرکت
fin
U
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins
U
جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
transhumant
U
حرکت کننده بسوی کوهستان برای چرا
incumber
U
سنگین کردن
emcumber
U
سنگین کردن
loads
U
سنگین کردن
clogged
U
: سنگین کردن
gravitate
U
سنگین کردن
encumbers
U
سنگین کردن
encumbered
U
سنگین کردن
gravitated
U
سنگین کردن
encumbering
U
سنگین کردن
gravitates
U
سنگین کردن
encumber
U
سنگین کردن
clogs
U
: سنگین کردن
gravitating
U
سنگین کردن
clog
U
: سنگین کردن
load
U
سنگین کردن
weight
U
سنگین کردن
water level
U
سطح کوچکی برای کنتل جهت حرکت روی لب
enroute personnel
U
افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
rocker arm
U
اهرم خود کار برای حرکت سوپاپ ماشین
heading select feature
U
عرشه کمکی برای انتخاب سمت حرکت هواپیما
trade-off
U
سبک و سنگین کردن
trade off
U
سبک و سنگین کردن
trade-offs
U
سبک و سنگین کردن
delibration
U
سبک سنگین کردن
hydroplaned
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplane
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flop
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
golf car
U
وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
hydroplaning
U
نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
flopped
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
flopping
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
flops
U
شیرجه دروازه بان روی یخ برای جلوگیری از حرکت گوی
bell crank
U
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
hoist
U
بلند کردن وسایل سنگین
hoisted
U
بلند کردن وسایل سنگین
stump
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumped
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumping
U
قطع کردن سنگین افتادن
stumps
U
قطع کردن سنگین افتادن
hoists
U
بلند کردن وسایل سنگین
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
stop
[Engineering]
U
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
boost rocket
U
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
end stop
[Engineering]
U
توقف
[برخورد]
[محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای]
[مهندسی]
indexing
U
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
bracket
U
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
capture
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
attitude motor
U
موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
captures
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
hypoid
U
چرخدنده هایی برای انتقال حرکت و قدرت بین شفت ها یامحورهای متنافر
capturing
U
کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
forklift
U
ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
half area
U
محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
CDs
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
passed
U
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass
U
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
CD
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
passes
U
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
hangers
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
check point
U
نقطه از پیش تعیین شدهای در سطح زمین برای کنترل حرکت رسانگرها یا پرتابه ها
hanger
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
technical escort
U
پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
solids
U
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
solid
U
چاپگری که از شکل حرف کامل برای چاپ یک حرکت استفاده کند مثل چاپگر -daisy wheel
control column
U
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
differential spoilers
U
اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
movement credit
U
وقت پیش بینی شده و تعیین شده برای حرکت یک ستون
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
voyage repairs
U
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی
plotters
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter
U
وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
liberal education
U
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
potatoes and point
U
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
personal
U
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
autos
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
auto
U
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point
U
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
U
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
raster
U
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
U
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
back
U
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs
U
نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
sailed
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings
U
باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
canard
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
U
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
braid
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids
U
ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
consuetude
U
عادت
praxis
U
عادت
rote
U
عادت
ruts
U
عادت
rut
U
عادت
habit
U
عادت
wont
U
عادت
usage
U
عادت
habitude
U
عادت
accustomedness
U
عادت
usages
U
عادت
ure
U
عادت
custom
U
عادت
guize
U
عادت
practice
U
عادت
habits
U
عادت
accustoms
U
عادت
habit
U
:عادت
accustom
U
عادت
diathesis
U
عادت
accustoming
U
عادت
habits
U
:عادت
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com