English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (8306 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
byte U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes U حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
manipulated U حرکت به ویرایش و تغییر متن یا داده
manipulates U حرکت به ویرایش و تغییر متن یا داده
manipulate U حرکت به ویرایش و تغییر متن یا داده
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
shifting U حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
read U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
reads U بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
word process U ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
post U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post- U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posted U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts U ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
texts U امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
text U امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف
accumulator U دستور تغییر محتوای آکومولاتور یک واحد کم یا زیاد
accumulator register U دستور تغییر محتوای آکومولاتور یک واحد کم یا زیاد
change U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
dragged U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags U حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse U وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
dump U چاپ محل هایی که محتوای آنها در حین اجرای برنامه تغییر کرده است
skulls U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull U حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
terabyte U یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
commmute U تغییر دادن مبادله کردن
edit U اماده چاپ کردن تغییر دادن
edited U اماده چاپ کردن تغییر دادن
transmutes U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuted U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmute U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
to refresh oneself U تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
transmuting U تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
edit mode U حالت ویرایش وضعیت ویرایش
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
Web crawler U نرم افزاری که درهر صفحه وب جدید در اینترنت حرکت میکند و یک اندیس پایه روی محتوای هرصفحه ایجاد میکند
stable U بی حرکت یا بی تغییر
stables U بی حرکت یا بی تغییر
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
byte mode U وجه بایت حالت بایت
corrupts U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupted U تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
man handle U با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
trap U سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
countermarch U تغییر جهت حرکت ارتش
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
gibes U تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibed U تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibe U تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibing U تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
jibes U تغییر سمت قایق در حال حرکت با باد
algebra U ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
edited U ویرایش کردن
edit U ویرایش کردن
ground loop U تغییر ناگهانی جهت حرکت هواپیما با ارابه فرود
tacks U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacking U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tacked U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
tack U تغییر سمت قایق در حرکت گوشه جلویی بادبان
bell crank U اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
fall back U تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
to browse U ویرایش کامل کردن [علوم کامپیوتر]
flush U پاک کردن محتوای یک صفحه
flushing U پاک کردن محتوای یک صفحه
flushes U پاک کردن محتوای یک صفحه
massages U ماساژ دادن تغییر دادن
massaging U ماساژ دادن تغییر دادن
massage U ماساژ دادن تغییر دادن
massaged U ماساژ دادن تغییر دادن
write protect U غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
media U کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
zeros U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
shadow RAM U روش بهبود کارایی PC با کپی کردن محتوای قطعه
zero U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
zeroes U پاک کردن محتوای وسیله قابل برنامه نویسی
changed U تغییر دادن
modify U تغییر دادن
altering U تغییر دادن
alters U تغییر دادن
shifted U تغییر دادن
altered U تغییر دادن
alter U تغییر دادن
to turn something into something U تغییر دادن به
changes U تغییر دادن
change U تغییر دادن
realigns U تغییر دادن
transact U تغییر دادن
permute U تغییر دادن
modifying U تغییر دادن
to convert something into something U تغییر دادن به
convert U تغییر دادن
redeploy [staff] U تغییر دادن
reset U تغییر دادن
shifts U تغییر دادن
realign U تغییر دادن
amending U تغییر دادن
to turn [into] U تغییر دادن
modifies U تغییر دادن
amended U تغییر دادن
mutating U تغییر دادن
mutates U تغییر دادن
realigned U تغییر دادن
mutate U تغییر دادن
shift U تغییر دادن
realigning U تغییر دادن
amend U تغییر دادن
changing U تغییر دادن
mutated U تغییر دادن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
change of edge U تغییر حرکت از یک لبه تیغه به لبه دیگر بدون چرخیدن بدن
shunt U تغییر جهت دادن
colour U تغییر رنگ دادن
metamorphose U تغییر شکل دادن
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
discolor U تغییر رنگ دادن
colours U تغییر رنگ دادن
metamorphosed U تغییر شکل دادن
discoloured U تغییر رنگ دادن
to transform [into] U تغییر شکل دادن [به]
misshape U تغییر شکل دادن
to change colour U تغییر رنگ دادن
shunts U تغییر جهت دادن
discolouring U تغییر رنگ دادن
remodelling U تغییر وضع دادن
discolors U تغییر رنگ دادن
remodel U تغییر وضع دادن
remodeled U تغییر وضع دادن
remodels U تغییر وضع دادن
shunted U تغییر جهت دادن
metamorphoses U تغییر شکل دادن
to change one's tune U تغییر عقیده دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
to change the tack U تغییر رویه دادن
quirks U تغییر جهت دادن
quirk U تغییر جهت دادن
remodelled U تغییر وضع دادن
discolours U تغییر رنگ دادن
to change ones mind U تغییر رای دادن
remodeling U تغییر وضع دادن
color U تغییر رنگ دادن
switched U تغییر جهت دادن
transshape U تغییر ماهیت دادن
transfigure U تغییر شکل دادن
changes U تغییر دادن تبدیل
switches U تغییر جهت دادن
transfigure U تغییر صورت دادن
transfiguring U تغییر شکل دادن
transforms U تغییر شکل دادن
transfigured U تغییر صورت دادن
changing U تغییر دادن تبدیل
transfigures U تغییر صورت دادن
switch U تغییر جهت دادن
to veer [off] U تغییر جهت دادن
discoloring U تغییر رنگ دادن
transfigured U تغییر شکل دادن
discolored U تغییر رنگ دادن
modification U تغییر شکل دادن
transshape U تغییر شکل دادن
change U تغییر دادن تبدیل
transfigures U تغییر شکل دادن
go about U تغییر جهت دادن
changed U تغییر دادن تبدیل
transforming U تغییر شکل دادن
reshape U تغییر شکل دادن
veer U تغییر عقیده دادن
disguising U تغییر قیافه دادن
metamorphosing U تغییر شکل دادن
shift the rudder U تغییر دادن سکان
veers U تغییر عقیده دادن
disguises U تغییر قیافه دادن
veered U تغییر عقیده دادن
transfiguring U تغییر صورت دادن
disguised U تغییر قیافه دادن
transform U تغییر شکل دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1popsicle
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com