Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
commercial water movement
U
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commercial air movement
U
پرواز دادن با هواپیمای غیرنظامی حمل و نقل باهواپیمای غیرنظامی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
athwart
U
حرکت درعرض کشتی
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
cruising speed
U
سرعت حرکت هواپیما یا کشتی
luff
U
حرکت کشتی درجهت باد
direction center
U
مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
heading
U
جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
headings
U
جهت حرکت کشتی یا هواپیما به طرف
leeway
U
یک ورشدگی کشتی در اثر باد حرکت یک وری
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
navigation
U
هدایت کشتی یاهواپیما حرکت در روی زمین با استفاده از قطب نما
guinea pigs
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
guinea pig
U
کشتی مسئول بررسی مصون بودن منطقه حرکت ناو گروه
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
salvaging
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvaged
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvage
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
salvages
U
کشتی یا محموله را از خطرنجات دادن
holdees
U
پرسنل یا خودروها یا هواپیمایا کشتی که به طور موقت دریک پادگان توقف کرده ومنتظر دستور یا وسایل حرکت به سمت محل ماموریت باشد
move
U
حرکت دادن
moved
U
حرکت دادن
shifted
U
حرکت دادن
shift
U
حرکت دادن
moves
U
حرکت دادن
stir up
<idiom>
U
حرکت دادن
shifts
U
حرکت دادن
movement
U
حرکت دادن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
course
U
بسرعت حرکت دادن
scurrying
U
بسرعت حرکت دادن
scurry
U
بسرعت حرکت دادن
interrupt
U
حرکت دادن وقفه
propelled
U
بردن حرکت دادن
coursed
U
بسرعت حرکت دادن
interrupting
U
حرکت دادن وقفه
route
U
فرمان حرکت دادن
interrupts
U
حرکت دادن وقفه
courses
U
بسرعت حرکت دادن
moom umjigigi
U
حرکت دادن بدن
scurries
U
بسرعت حرکت دادن
routes
U
فرمان حرکت دادن
propel
U
بردن حرکت دادن
propels
U
بردن حرکت دادن
moveable
U
قابل حرکت دادن
scurried
U
بسرعت حرکت دادن
civil
U
غیرنظامی
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
whiff
U
باصدای پف حرکت دادن وزیدن
air movements
U
حرکت دادن ازراه هوا
stirrings
U
حرکت دادن بهم زدن
stirs
U
حرکت دادن بهم زدن
maneuver
U
حرکت دادن یاحرکت کردن
stirred
U
حرکت دادن بهم زدن
stir
U
حرکت دادن بهم زدن
advances
U
حرکت دادن چیزی به جلو
traverse
U
حرکت دادن لوله در سمت
advance
U
حرکت دادن چیزی به جلو
traverses
U
حرکت دادن لوله در سمت
traversing
U
حرکت دادن لوله در سمت
traversed
U
حرکت دادن لوله در سمت
advancing
U
حرکت دادن چیزی به جلو
civil disturbances
U
اغتشاشات غیرنظامی
plains
U
لباس غیرنظامی
plainest
U
لباس غیرنظامی
civilian employees
U
کارمندان غیرنظامی
civilian enterprise
U
موسسه غیرنظامی
demilitarized zone
U
منطقه غیرنظامی
plain
U
لباس غیرنظامی
plainer
U
لباس غیرنظامی
demilitarization
U
غیرنظامی شدن
civil advisor
U
مستشار غیرنظامی
slew
U
حرکت دادن کاغذ از میان یک چاپگر
sculled
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
yawed
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
sculls
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
scull
U
حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
give free rein to
<idiom>
U
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
rouse
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
yaw
U
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
paper
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
rouses
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
papered
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
papering
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
papers
U
روش حرکت دادن کاغذ به جلو
roused
U
از خواب بیدار شدن حرکت دادن
civilian occupational specialty
U
کدهای تخصصی غیرنظامی
civil twilight
U
شفق و فلق غیرنظامی
carried
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carry
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
carrying
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
man handle
U
با نیروی انسان حرکت دادن بدرفتاری کردن
DFD
U
نمودار نشان دادن حرکت داده در سیستم
carries
U
حرکت دادن چیزی از جایی به جای دیگر
move on
U
ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
class n allotment
U
کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
civil advisor
U
مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
bytes
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
cursor tracking
U
حرکت دادن مکان نما روی یک صفحه نمایش
windage
U
پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
byte
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
trap
U
سد کردن حرکت دادن هدفها در مقابل تیرانداز دام
demilitarising
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarised
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
affiliated unit
U
یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
plain clothes man
U
کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
joysticks
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick
U
با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
guerillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrilla
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
guerrillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
mechanical mouse
U
وسیله چاپ که با حرکت دادن آن روی سطح صاف ایجاد میشود
gluteus
U
یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
friction feed
U
مکانیزم چاپگر که در آن کاغذ با قرار دادن آن بین دوچرخ حرکت میکند
roll on roll off
U
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
quicktrans
U
سیستم حمل و نقل هوایی سریع با استفاده ازهواپیماهای غیرنظامی
blankest
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
indent
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
pass
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
hangers
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
indents
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passed
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
hanger
U
اسکلت یاچهارچوبهای که از سقف اویتخه ودارای بلبرینگ برای حرکت دادن ماشین باشد
indenting
U
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
passes
U
عمل حرکت دادن تمام طول نوار مغناطیسی روی نوکهای خواندن /نوشتن
CDs
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
blank
U
حرکت دادن قایق بطوریکه مانع وزیدن بادروی بادبان سمت باد شود
CD
U
دستور سیستم در UNIX , DOS-MS برای حرکت دادن شما اطراف ساختار دایرکتوری
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
polar motion
U
وسیله نشان دادن حرکات قطعات یا مایعات سیال بااستفاده از انرژی مغناطیسی حرکت قطبی
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pan
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
pans
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan-
U
حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
scull
U
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
sculled
U
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
sculls
U
قایق تک نفره یا4 نفره حرکت دادن دست یاپارو در اب
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
switching
U
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
write protect
U
غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
civil censorship
U
سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
scroll
U
حرکت دادن متن نمایش داده شده به صورت عمودی بالا یا پایین صفحه نمایش یک پیکسل یا خط در واحد زمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com