Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
burn in
U
حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wax
U
واکس اسکی
waxes
U
واکس اسکی
waxed
U
واکس اسکی
binder
U
نوعی واکس اسکی
klister
U
واکس مخصوص کف اسکی
binders
U
نوعی واکس اسکی
trick ski
U
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
To pull the wool over someones eyes .
U
سر کسی را شیره مالیدن ( فریب دادن )
skiable
U
مناسب برای اسکی
heats
U
حرارت دادن
heat
U
حرارت دادن
waxing cork
U
چوب پنبه برای پولیش کردن اسکی
grooms
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
ski run
U
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
groom
U
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر
short ski
U
اسکی کوتاه پهن برای مبتدیان و سالمندان
preheats
U
قبلا حرارت دادن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
pre heat
U
حرارت دادن مقدماتی
preheated
U
قبلا حرارت دادن
poma lift
U
تله اسکی میلهای برای انتقال نفر بنفر
aquaplane
U
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
surfboard
U
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboards
U
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
telemark
U
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
pyrolyze
U
در اثر حرارت تغییر شیمیایی دادن
skied
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
skis
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
dogger
U
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
glm
U
روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
ski
U
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
center
U
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
recalescence
U
پس دادن حرارت فلزدر اثر سرد شدن
sealsking
U
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
passed
U
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
passes
U
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
pass
U
یک دور حرکت در مسیرمسابقه اسکی روی اب انصراف از پرش برای انتخاب اندازههای بالاتر
chromel
U
الیاژی شامل اهن نیکل کرم برای ساختن ترموکوپلهای با حرارت زیاد
exothermic
U
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
exothermal
U
حرارت زا تشکیل شده در اثر حرارت
diagonal
U
اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
thermal stress
U
ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
anneal
U
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pyrolysis
U
تغییر شیمیایی در اثر حرارت تجزیه در اثر حرارت اتشکافت
thermionic tube
U
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
feedback
U
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
invitations
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation
U
عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
shoeblack
U
واکس زن
polisher
U
واکس زن
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
skimming
U
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
bootblack
U
کفش واکس زن
shiner
U
واکس کفش
shoe polish
U
واکس کفش
simonize
U
واکس زدن
blacking
U
واکس سیاه
polishes
U
جلا واکس زنی
polish
U
جلا واکس زنی
outside
U
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides
U
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
polishes
U
منزه کردن واکس زدن
polish
U
منزه کردن واکس زدن
climbing wax
U
واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
cerumen
U
واکس گوش
[کالبد شناسی بدن انسان]
waxes
U
واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
wax
U
واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
waxed
U
واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
earwax
U
واکس گوش
[کالبد شناسی بدن انسان]
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
uberstreichen
U
لگام را برای چند گام رهاکردن برای نشان دادن گام مرتب اسب
scratch one's back
<idiom>
U
کاری را برای کسی انجام دادن به امید اینکه اوهم برای تو انجام دهد
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
blobs
U
مالیدن
daubs
U
مالیدن
daubing
U
مالیدن
daubed
U
مالیدن
daub
U
مالیدن
curry
U
مالیدن
curries
U
مالیدن
blob
U
مالیدن
scrubs
U
مالیدن
scrubbing
U
مالیدن
kneading
U
مالیدن
knead
U
مالیدن
kneaded
U
مالیدن
plasters
U
گچ مالیدن
rubs
U
مالیدن
plaster
U
گچ مالیدن
kneads
U
مالیدن
splodges
U
مالیدن
splodge
U
مالیدن
scrub
U
مالیدن
rubbed
U
مالیدن
scrubbed
U
مالیدن
render plaster on the wall
U
گچ مالیدن
rub
U
مالیدن
glaire
U
مالیدن به
slalom
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
U
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
pomade
U
روغن مالیدن
glycerinate
U
گلیسرین مالیدن
glair
U
مالیدن بهgiddy
to cast oneself down prostrate
U
روبزمین مالیدن
mould bricks
U
مالیدن اجر
fucus
U
سرخاب مالیدن
rub with ointment
U
روغن مالیدن
butters
U
کره مالیدن روی
sandpaper
U
سنباده مالیدن یا زدن
To rub ones hands.
U
دستها را بهم مالیدن
butter
U
کره مالیدن روی
to rub dry
U
مالیدن وخشک کردن
buttered
U
کره مالیدن روی
snoozle
U
پوزه بخاک مالیدن
buttering
U
کره مالیدن روی
thermal wax
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer
U
روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
realising
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realised
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizes
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realized
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realises
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realizing the palette
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
realize
U
انتخاب مجموعه مشخص از رنگها برای قلم رنگی و استفاده از ان برای نمایش تصویر. معمولا توسط تط بیق دادن رنگها با قلم منط قی در سیستم
rub down
U
خوب مالیدن و خشک کردن
daub
U
[مالیدن گل و خاک رس و پوشاندن سطح با آن]
noses
U
بینی مالیدن به مواجه شدن با
nose
U
بینی مالیدن به مواجه شدن با
To butter the bread .
U
روی نان کره مالیدن
to p oneself before a person
U
پیش کسی روبزمین مالیدن
rouge
U
گرد زنگ اهن سرخاب مالیدن
to pickle a person's back
U
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
lawn sprinkler
U
برای چمن اب دادن
microsoft
U
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
sancify
U
برای امرمقدسی تخصیص دادن
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
to make amends for something
U
کفاره دادن برای چیزی
times
U
وقت قرار دادن برای
smoothing or smoothed varnish
U
لاک برای جلا دادن
to atone for something
U
کفاره دادن برای چیزی
readiness to report
U
امادگی برای پاسخ دادن
time
U
وقت قرار دادن برای
timed
U
وقت قرار دادن برای
I have nothing to declare.
چیزی برای گمرک دادن ندارم.
put someone in the picture
<idiom>
U
شرایط را شرح دادن برای کسی
irresponsiveness
U
عدم امادگی برای پاسخ دادن
to bleed for one's country
U
برای میهن خود خون دادن
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
authorizing
U
اجازه دادن برای انجام کاری
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
authorising
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorize
U
اجازه دادن برای انجام کاری
benchrest
U
سکو برای تکیه دادن تیرانداز
garden engine
U
اب پاش تلمبهای برای اب دادن باغ
to empower somebody to do something
U
اختیار دادن به کسی برای کاری
to have done
U
برای کسی
[دیگر]
انجام دادن
check side
U
پیچ دادن به گوی برای برگشت به عقب
interrupting
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
to try hard to do something
U
تقلا کردن برای انجام دادن کاری
development aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
repertoire
U
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن
authorize
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
turboshaft
U
توربین گاز برای دادن قدرت به شفت
incorporation
U
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
aid worker
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
development aid volunteer
U
دستیار داوطلب
[برای توسعه دادن کشوری]
authorising
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
bobble
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobbles
U
برای لحظهای توازن رااز دست دادن
foliage plant
U
گیاهی که برای برگش پرورش دادن شود
interrupts
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
Baa!
U
بع!
[صدای گوسفند دادن برای جلب توجه]
waff
U
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
interrupt
U
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
process
U
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
to make an effort to do something
U
تلاش کردن برای انجام دادن کاری
cross voting
U
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
processes
U
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه
authorizes
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
customizes
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customized
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
packs
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
pack
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
customised
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customize
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customising
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
customises
U
بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
to give somebody an ultimatum
U
به کسی آخرین مدت را دادن
[برای اجرای قراردادی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com