Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
efficiency point
U
حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
least cost
U
حداقل هزینه
minimum charge
U
حداقل هزینه
cost minimization
U
حداقل کردن هزینه
least cost combination
U
ترکیب حداقل هزینه
pilot line production
U
تولید به حداقل در کارخانجات نظامی
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
production cost
U
هزینه تولید
cost of production
U
هزینه تولید
manufacturing cost
U
هزینه تولید
factor cost line
U
خط هزینه عوامل تولید
elements of expense
U
عوامل تولید هزینه
cost unit
U
هزینه واحد تولید
factor cost
U
هزینه عامل تولید
reproduction cost
U
هزینه تجدید تولید
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
minimum range
U
حداقل شعاع عمل دستگاه یا برد حداقل
von neuman morgensterm utility index
U
شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
labeled cargo
U
کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
U
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
electronic
U
1-استفاده از بسته نشر رومیزی و چاپگر لیزری برای تولید کالای چاپ شده . 2-استفاده از کامپیوتر برای نوشتن و نمایش اطلاعات نمایش داده شده مثل داده
c & f
U
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
total utility
U
مطلوبیت کل
favourableness
U
مطلوبیت
compliance
U
مطلوبیت
utility
U
مطلوبیت
satisfaction
U
مطلوبیت
disutility
U
عدم مطلوبیت
dis utility
U
عدم مطلوبیت
form utility
U
مطلوبیت شکلی
margin utility
U
مطلوبیت نهایی
cardinal utility
U
مطلوبیت عددی
place utility
U
مطلوبیت مکانی
utility frontier
U
مرز مطلوبیت
margin utility
U
حد مطلوبیت کالا
ordinal utility
U
مطلوبیت ترتیبی
marginal utility
U
مطلوبیت نهائی
total utility function
U
تابع مطلوبیت کل
marginal desirability
U
مطلوبیت نهائی
marginal utility of income
U
مطلوبیت نهائی درامد
marginal utility curve
U
منحنی مطلوبیت نهائی
marginal disutility
U
عدم مطلوبیت نهائی
marginal utility of money
U
مطلوبیت نهائی پول
marginal utility function
U
تابع مطلوبیت نهائی
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utility possibility curve
U
منحنی امکانات مطلوبیت
utility possibility frontier
U
مرز امکانات مطلوبیت
utilitarian
U
مطلوبیت چیزی بخاطرسودمندی ان
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهایی
utile
U
واحد اندازه گیری مطلوبیت
diminishing marginal utility
U
نزولی بودن مطلوبیت نهائی
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
law of diminishing marginal utility
U
قانون نزولی بودن مطلوبیت نهائی
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
bergson criterion
U
ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
minimum
U
حداقل
minim
U
حداقل
minims
U
حداقل
minimum stock level
U
حداقل
minimally
U
حداقل
min
U
حداقل
minimal
U
حداقل
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
troughs
U
حداقل موج
minimum
U
حداقل کمینه
minimizing
U
به حداقل رساندن
minimization
U
به حداقل رسانیدن
minimized
U
به حداقل رساندن
minimum charge
U
حداقل قیمت
minimum price
U
حداقل قیمت
minimised
U
به حداقل رساندن
global minimum
U
حداقل مطلق
trough
U
حداقل موج
minimum wage
U
حداقل دستمزد
base wage rate
U
حداقل دستمزد
minimises
U
به حداقل رساندن
minimising
U
به حداقل رساندن
least price
U
حداقل قیمت
price floor
U
حداقل قیمت
minimum elevation
U
حداقل درجه
danger warning level
U
حداقل موجودی
neap tide
U
جذر و مد حداقل اب
bottom price
U
حداقل قیمت
minim
U
وابسته به حداقل
minimum range
U
حداقل برد
relative minimum
U
حداقل نسبی
minims
U
وابسته به حداقل
minimize
U
به حداقل رساندن
minimizes
U
به حداقل رساندن
minimum size
U
اندازه حداقل
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
minimum subsistence level
U
سطح حداقل معیشت
minimum standard of living
U
حداقل سطح زندگی
minimum mortality
U
حداقل مرگ و میر
least squares estimates
U
براورد حداقل مربعات
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
thermal resolution
U
حداقل سنجش حرارت
thermal resolution
U
حداقل اختلاف حرارت
minimum elevation
U
حداقل ارتفاع لوله
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
neoclassical school
U
مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
short term
U
حداقل مدت تنبیه و زندانی
cut off ratio
U
حداقل نرخ قابل قبول
meantide
U
حداقل جذر و مدهای اب دریا
amphiploid
U
دارای حداقل کرموسوم ارثی
two stage least squares method
U
روش حداقل مربعات دومرحلهای
minimum down payment
U
حداقل میزان پیش پرداخت
minimum elevation
U
حداقل درجه مربوط به مانع
double amplitude peak value
U
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
on the deck
U
پرواز در حداقل ارتفاع مجاز
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
ordinary least square method
U
روش حداقل مربعات معمولی
neap
U
حداقل ارتفاع اب یاجذر و مد دریا
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
skeleton crew
U
حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
minimum clearance
U
حداقل حاشیه امنیت بالای مانع
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
at a
[the]
minimum
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
protoxide
U
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
at least
[no less than]
[not less than]
<adv.>
U
کم کمش
[حداقل]
[برای آگاهی اندازه یا شماره]
quorum
U
حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
error handling
U
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
weighted least square method
U
روش حداقل مربعات وزنی در اقتصادسنجی برای تخمین پارامترها
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
probit
U
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
aces
U
رتبهء اول خ-لبانی که حداقل 5هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
limit velocity
U
حداقل سرعت ابتدایی توپ یاخمپاره که بتوان با ان نفوذلازم را به دست اورد
perigee
U
نقطه حداقل مسافت در مدارسفینه فضایی نققه حضیض مدار سفینه
wed thickness
U
حداقل ضخامت یا فاصله بین سطح خارجی و داخلی دانههای خرج
ace
رتبه اول خلبانی که حداقل پنج هواپیمای دشمن راسرنگون کرده باشد
team roping
U
مسابقه تیم 2 نفره گاوبازی جهت کمنداندازی و بستن گاودر حداقل وقت
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
consignments
U
کالای امانی
merchandise
U
کالای تجارتی
class i property
U
کالای طبقه 1
import
U
کالای وارده
class ii property
U
کالای طبقه 2
jetsam
U
کالای اب اورد
import
U
کالای رسیده
inferior good
U
کالای پست
consumer brand
U
کالای پر مصرف
consumer's goods
U
کالای مصرفی
smuggled goods
U
کالای قاچاق
commodities
U
کالای مصرفی
consigned inventory
U
کالای امانی
smuggled merchandise
U
کالای قاچاق
the goods in question
U
کالای موردبحث
importing
U
کالای وارده
knit goods
U
کالای کش بافت
labeled cargo
U
کالای ویژه
contraband
U
کالای قاچاق
bonded good
U
کالای گمرکی
consignment
U
کالای امانی
business goods
U
کالای تولیدی
importing
U
کالای رسیده
contraband
U
کالای غیرمجاز
scaron
U
کالای کمیاب
final goods
U
کالای نهائی
imported
U
کالای رسیده
stolen goods
U
کالای مسروقه
imported
U
کالای وارده
free good
U
کالای رایگان
fakement
U
کالای قلب
goods in pledge
U
کالای گروی
in wards
U
کالای رسیده
Contraband goods.
U
کالای قا چاق
naval stores
U
کالای دریایی
shipment
[American]
U
کالای ارسالی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com