Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
throughput
U
حداکثر فرفیت میزان محصول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
capacity load
U
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
product usage rate
U
میزان مصرف محصول
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
endurance loading
U
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل
throughput capacity
U
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
exchanged
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchange
U
دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
punches
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punch
U
کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
berthing capacity
U
فرفیت تخلیه بار لنگرگاه فرفیت اسکله
availability
U
میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
bond albedo
U
نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
valence
U
واحد فرفیت فرفیت شیمیایی
carload shipment
U
حمل بار مطابق با فرفیت بارگیری خودرو یا کشتی ارسال باربه اندازه فرفیت حمل بار
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
tunes
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune
U
میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
opportune lift
U
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
iso product curve
U
منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
cad
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cads
U
محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
grid anode capacity
U
فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک
self adjusting
U
بخودی خود میزان شونده خود میزان
isobath
U
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
auxiliary contours
U
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
outsides
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
peak output
U
حداکثر تولید
peak speed
U
حداکثر سرعت
submaximal
U
زیر حداکثر
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum work
U
کار حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
global maximum
U
حداکثر مطلق
flank speed
U
حداکثر سرعت
peak load
U
حداکثر بار
flat out
U
حداکثر سرعت
relative maximum
U
حداکثر نسبی
full bore
U
حداکثر تلاش
high tides
U
حداکثر مد دریا
high tide
U
حداکثر مد دریا
payload
U
حداکثر بار
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
peak load
U
بار حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
intensity maximum
U
حداکثر شدت
peak demand
U
حداکثر تقاضا
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
peak current
U
جریان حداکثر
maximum current
U
جریان حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
maximum load
U
بار حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
peak
U
حداکثر کاکل
peaking
U
حداکثر کاکل
peaks
U
حداکثر کاکل
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum price
U
حداکثر بها
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximal
U
وابسته به حداکثر
supercharge
U
خرج حداکثر
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
low tide
U
حداکثر جذر دریا
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
high run
U
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
utmost good faith
U
حداکثر حسن نیت
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
marginal
U
حداکثر نزدیک به انتها
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
principle of miximum overlap
U
اصل حداکثر همپوشانی
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
profit maximization
U
به حداکثر رسانیدن سود
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
depth contour
U
خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
ultimate compressive strength
U
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
wall up
U
رسیدن موج به حداکثر اوج
ramp weight
U
حداکثر وزن ممکن هواپیما
payloads
U
حداکثر قابلیت حمل بار
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
in the groove
<idiom>
U
حداکثر کار را انجام دادن
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
deadweight tonnage
U
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
payload
U
حداکثر قابلیت حمل بار
hard charge
U
بشدت و حداکثر سرعت راندن
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
layer depth
U
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
plimsoll mark
U
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
great tropic range
U
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
hull speed
U
حداکثر سرعت نظری قایق
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
valence
U
فرفیت
volumes
U
فرفیت
capacities
U
فرفیت
volume capacity
U
فرفیت
volume
U
فرفیت
lifting
U
فرفیت
throughput
U
فرفیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com