English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
traffic U عبور و مرور
traffics U عبور و مرور
trafficked U عبور و مرور
trafficking U عبور و مرور
traffic sign U علامت عبور و مرور
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic court U دادگاه عبور و مرور
traffic control U کنترل عبور و مرور
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U شدت عبور و مرور
traffic intensity U شدت عبور و مرور
traffic lane U مسیر عبور و مرور
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
air traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air-traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
curfew period U ساعات منع عبور و مرور
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
to be under curfew U در منع عبور و مرور بودن
road discipline U مقررات عبور و مرور روی جاده
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
curfew U زمان قطع عبور و مرور قرق
safe-conducts U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
air movement section U قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
access structures U ساختمان های قابل عبور و مرور
curfews U زمان قطع عبور و مرور قرق
safe conduct U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
pelican crossing دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
tolled U حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
cone penetrometer U وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
maximum gradeability U حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
inbound traffic U مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
channel capacity U حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
tract U مرور
overview U مرور
overviews U مرور
tracts U مرور
reviewing U مرور
reviewed U مرور
review U مرور
once-over U مرور
once over U مرور
reviewal U مرور
reviews U مرور
revisal U مرور
perusal U مرور
lapses U انصراف مرور
lapsing U انصراف مرور
go over U مرور کردن
lapse of time U مرور زمان
scroll U مرور کردن
scrolls U مرور کردن
lapse U انصراف مرور
glances U نظراجمالی مرور
glanced U نظراجمالی مرور
time lapse U مرور زمان
statute of limitation U مرور زمان
run over U مرور کردن
go through U مرور کردن
prescription U مرور زمان
prescriptions U مرور زمان
glance U نظراجمالی مرور
turn over U مرور کردن
rehearsals U مرور ذهنی
rub up U مرور کردن
rehearsal U مرور ذهنی
period of prescription U مدت مرور زمان
scans U اجمالا مرور کردن
positive prescription U مرور زمان ایجاد حق
lapse U استفاده از مرور زمان
relive U در ذهن مرور کردن
review U بررسی کردن مرور
reviewed U بررسی کردن مرور
lapses U استفاده از مرور زمان
extinctive prescription U مرور زمان اسقاط حق
scanned U اجمالا مرور کردن
time barred U مشمول مرور زمان
positive prescription U مرور زمان مملک
negative prescription U مرور زمان اسقاط حق
limitation period U مدت مرور زمان
limitation of actions U مرور زمان دعاوی
limitation act U قانون مرور زمان
ecquisitive prescription U مرور زمان مملک
negative prescription U مرور زمان مسقط
scan U اجمالا مرور کردن
acquisitive prescription U مرور زمان مملک
reviewing U بررسی کردن مرور
reviews U بررسی کردن مرور
barred by statute U مشمول مرور زمان
lapsing U استفاده از مرور زمان
creative prescription U مرور زمان ایجاد حق
airfield traffic U عبورو مرور در فرودگاه
revision U تجدید نظر مرور
die out <idiom> U به مرور از بین رفتن
wear off/away <idiom> U به مرور محو شدن
revisions U تجدید نظر مرور
statutory limitation U قانون مرور زمان
statute of limitations U قانون مرور زمان
informal design review U مرور غیررسمی طرح
relives U در ذهن مرور کردن
reliving U در ذهن مرور کردن
relived U در ذهن مرور کردن
wear thin <idiom> U به مرور زمان لاغر شدن
to run over U مرور کردن زیر گرفتن
diacoustics U علم مرور وشکست صدا
lapse U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
lapsing U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
prescribe to U استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
lapses U از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
maximum U حداکثر
outside U حداکثر
endurance U حداکثر
maximal U حداکثر
peak U حداکثر
peaks U حداکثر
uttermost U حداکثر
peaking U حداکثر
outsides U حداکثر
air traffic regulation and identificatio U سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
to scrape up [money] U چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن [پول]
brush up on something <idiom> U تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum moment U حداکثر لنگر
maximum work U کار حداکثر
maximum of intensity U حداکثر شدت
peak load U بار حداکثر
peak load U حداکثر بار
peak speed U حداکثر سرعت
peak demand U حداکثر تقاضا
maximum performance U عملکرد حداکثر
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum output U خروجی حداکثر
optimum height U حداکثر ارتفاع
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum power demand U مصرف حداکثر
maximum value U مقدار حداکثر
maximum slope U حداکثر شیب
price ceilings U حداکثر قیمت
peak output U حداکثر تولید
global maximum U حداکثر مطلق
maximum density U حداکثر تراکم
maximal U وابسته به حداکثر
peaks U حداکثر کاکل
maximum detector U اشکارساز حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
peaking U حداکثر کاکل
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
flank speed U حداکثر سرعت
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum amplitude U دامنه حداکثر
flat out U حداکثر سرعت
wage ceiling U حداکثر دستمزد
maximum capacity U فرفیت حداکثر
peak current U جریان حداکثر
peak U حداکثر کاکل
full bore U حداکثر تلاش
payloads U حداکثر بار
supercharge U خرج حداکثر
maximum current U جریان حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
high tides U حداکثر مد دریا
submaximal U زیر حداکثر
maximum available powere U توان حداکثر
high tide U حداکثر مد دریا
full speed U حداکثر سرعت
maximum frequency U فرکانس حداکثر
maximum gain U تقویت حداکثر
payload U حداکثر بار
maximum energy U انرژی حداکثر
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
endurance time U سرعت حداکثر مداوم
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum scattering angle U زاویه پراکندگی حداکثر
marginal U حداکثر نزدیک به انتها
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com