Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prudent limit of patrol
U
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
prudent limit of endurance
U
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
Other Matches
aviation fuel
U
سوخت هواپیما
ramp weight
U
حداکثر وزن ممکن هواپیما
maximum duration
U
زمان حداکثر
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
mach trim compensator
U
دستگاه تنظیم حداکثر سرعت هواپیما به طور خودکار
liners
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
point of no return
U
نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
design maximum weight
U
حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
design landing weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام فرود هواپیما برای استفاده در محاسبات طراحی
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
brake specific fuel consumption
U
مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
approach time
U
زمان تقرب هواپیما
time of flight
U
زمان پرواز هواپیما
launch time
U
زمان پرواز هوایی هواپیما
awaiting aircraft availability
U
زمان تحت تعمیر بودن هواپیما
turnaround cycle
U
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
block time
U
زمان سپری شده ا لحظه شروع حرکت هواپیما تالحظه توقف
cantilever ratio
U
نصف طول دو سر بال تقسیم بر حداکثر طول پنهان بال داخل بدنه هواپیما
central refueling provisions
U
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
air metering force
U
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
U
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
U
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
station time
U
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
atomizers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
U
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer
U
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
time over target
U
زمان رسیدن روی هدف زمانی که هواپیما روی هدف می رسد
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
landing gear
U
چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
approach end
U
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness
U
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
barometric leveling
U
تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
touchdowns
U
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown
U
تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier
U
وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
air mileage indicator
U
کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director
U
نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
aft
U
قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
space charter
U
اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller
U
پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
ullage
U
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
U
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
coordinated turn
U
دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moments
U
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment
U
ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
in the bag
<idiom>
U
مطمئن
surest
U
مطمئن
confident
U
مطمئن
safer
U
مطمئن
safest
U
مطمئن
assured
U
مطمئن
safes
U
مطمئن
trustful
U
مطمئن
safe
U
مطمئن
full hearted
U
مطمئن
surer
U
مطمئن
sure
U
مطمئن
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
insurance
U
ذخیره مطمئن
nail down
<idiom>
U
مطمئن بودن
self-confident
U
مطمئن به خود
insurance
U
امتیاز مطمئن
ensure
U
مطمئن ساختن
supersub
U
ذخیره مطمئن
over confident
U
زیاد مطمئن
secures
U
مطمئن استوار
secure
U
مطمئن استوار
certifying
U
مطمئن کردن
trusted
U
مطمئن بودن
trusts
U
مطمئن بودن
certifies
U
مطمئن کردن
trust
U
مطمئن بودن
insuring
U
مطمئن ساختن
insures
U
مطمئن ساختن
ensuring
U
مطمئن ساختن
ensures
U
مطمئن ساختن
ensured
U
مطمئن ساختن
to feel secure
U
مطمئن بودن
to feel secure
U
مطمئن شدن
insecure
U
غیر مطمئن
certify
U
مطمئن کردن
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
safe life
U
عمر مطمئن
safe working load
U
بارکاری مطمئن
assurer
U
مطمئن سازنده
assuror
U
مطمئن سازنده
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
self confident
U
مطمئن بخود
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
roll in point
U
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
azimuth indicator
U
شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
but don't hold me to it
[idiom]
U
ولی مطمئن نیستم
just in case
U
برای مطمئن بودن
surefire
U
مطمئن نتیجه بخش
self-assured
U
مطمئن بنفس خود
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
to ensure something
U
مطمئن ساختن
[چیزی]
secures
U
مطمئن تامین کردن
secure
U
مطمئن تامین کردن
self assured
U
مطمئن بنفس خود
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
aprons
U
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron
U
محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing
U
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
secures
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that!
U
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
troop space
U
جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie
U
علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
bravura
U
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
Slow but sure wins the race.
<proverb>
U
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
clear way
U
محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presents
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
presented
U
زمان حاضر زمان حال
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
present
U
زمان حاضر زمان حال
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
command speed
U
سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
go around mode
U
روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed
U
سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
flight control
U
دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
maximal
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
outside
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
peaking
U
حداکثر کاکل
maximum work
U
کار حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
peak demand
U
حداکثر تقاضا
global maximum
U
حداکثر مطلق
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximal
U
وابسته به حداکثر
maximum speed
U
حداکثر سرعت
peaks
U
حداکثر کاکل
peak
U
حداکثر کاکل
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
relative maximum
U
حداکثر نسبی
full bore
U
حداکثر تلاش
peak load
U
حداکثر بار
peak current
U
جریان حداکثر
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com