Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
military governor
U
حاکم نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
imperatives
U
حاکم
ruler
U
حاکم
commanding
U
حاکم
gerent
U
حاکم
rulers
U
حاکم
governors
U
حاکم
referee
U
حاکم
refereed
U
حاکم
refereeing
U
حاکم
referees
U
حاکم
governess
U
حاکم زن
Governors General
U
حاکم کل
Governor Generals
U
حاکم کل
governor
U
حاکم
kami
U
حاکم
regnant
U
حاکم
governesses
U
حاکم زن
arbitress
U
حاکم
judging
U
حاکم
judges
U
حاکم
judged
U
حاکم
judge
U
حاکم
imperative
U
حاکم
dominant
U
حاکم
Governor General
U
حاکم کل
gynecocrat
U
حاکم زن
burgomaster
U
حاکم
sovereign
U
حاکم مسلط
despots
U
حاکم مطلق
autocrat
U
حاکم مطلق
magistrates
U
حاکم صلحیه
autocrats
U
حاکم مطلق
sovereigns
U
حاکم مسلط
despot
U
حاکم مطلق
dynast
U
حاکم سردودمان
chief tomn
U
حاکم نشین
castellan
U
حاکم قصر
autarky
U
حاکم مطلق
paramount
U
حاکم عالیمقام
autarchy
U
حاکم مطلق
magistrate
U
حاکم صلحیه
ethnarch
U
حاکم استاندار
governing law
U
قانون حاکم
plutocracies
U
دولتمندان حاکم
governor's seat
U
حاکم نشین
plutocracy
U
دولتمندان حاکم
local government
U
حاکم محلی
ruling class
U
طبقه حاکم
burgess
U
حاکم یاقاضی شهر
legate
U
نماینده پاپ حاکم
county towns
U
حاکم نشین استان
county town
U
حاکم نشین استان
governors
U
حاکم رئیس زندان
chief residence
U
مقرعمده حاکم نشین
chatelain
U
بانوی حاکم قلعه
governor
U
حاکم رئیس زندان
legates
U
نماینده پاپ حاکم
nationality law
U
قانون حاکم برتابعیت
quisling
U
حاکم دست نشانده اجنبی
governed
U
حاکم بودن فرمانداری کردن
reeve
U
حاکم عرف مامور اجرا
governs
U
حاکم بودن فرمانداری کردن
tyrant
U
حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
tyrants
U
حاکم و سلطان مستبد یاستمگر
quislings
U
حاکم دست نشانده اجنبی
govern
U
حاکم بودن فرمانداری کردن
tyrant
U
حاکم ستمگر یا مستبد سلطان فالم
lictor
U
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
tyrants
U
حاکم ستمگر یا مستبد سلطان فالم
sea power
U
نیروی دریایی کشور حاکم بر دریاها
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
spoils system
U
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
blue law
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
blue laws
U
قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
hand salute
U
سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law
U
مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
foreign military sales
U
فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
soldier
U
نظامی
service
U
نظامی
warlike
U
نظامی
mil
U
نظامی
martin
U
نظامی
soldiers
U
نظامی
serviced
U
نظامی
martial
U
نظامی
military
U
نظامی
fort
U
دژ نظامی
articles of war
U
قانون نظامی
court martial
U
دادگاه نظامی
army staff
U
ستاد نظامی
army attache
U
وابسته نظامی
court martiall
U
دادگاه نظامی
counter military
U
ضد عملیات نظامی
attache
U
وابسته نظامی
by military force
U
با نیروی نظامی
campound
U
کمپ نظامی
word of command
U
فرمان نظامی
tunc
U
پیراهن نظامی
truck vehicle
U
خودرو نظامی
the sabre
U
حکومت نظامی
council ofwar
U
شورای نظامی
party
U
عده نظامی
to attain a great age
U
به سن بالارسیدن
[نظامی ]
defensive architecture
U
معماری نظامی
councils of war
U
شورای نظامی
council of war
U
شورای نظامی
soldiers
U
نظامی شدن
soldiers
U
فرد نظامی
paramilitary
U
شبه نظامی
paramilitaries
U
شبه نظامی
militias
U
نیروی نظامی
militia
U
نیروی نظامی
guest houses
U
مهمانسرای نظامی
guest house
U
مهمانسرای نظامی
militarily
U
از لحاظ نظامی
saluting
U
احترام نظامی
soldier
U
نظامی شدن
soldier
U
فرد نظامی
salutes
U
احترام نظامی
saluted
U
احترام نظامی
salute
U
احترام نظامی
court martiall
U
شورای نظامی
military justice
U
دادسرای نظامی
military body
U
هیئت نظامی
military justice
U
دادرسی نظامی
military occupational speciality
U
کد تخصصی نظامی
military platform
U
سکوی نظامی
military posture
U
ارایش نظامی
military posture
U
وضعیت نظامی
military psychology
U
روانشناسی نظامی
military resources
U
منابع نظامی
military services
U
قسمتهای نظامی
military specifications
U
خصوصیات نظامی
military specifications
U
کدتخصصی نظامی
military spending
U
مخارج نظامی
Military operations.
U
عملیات نظامی
military comission
U
هیئت نظامی
military comission
U
کمیسیون نظامی
military grid
U
شبکه نظامی
military intelligence
U
اطلاعات نظامی
military government
U
حکومت نظامی
military intervention
U
مداخله نظامی
military government
U
دولت نظامی
military funds
U
بودجه نظامی
military funds
U
اعتبار نظامی
military expenditure
U
مخارج نظامی
military doctorine
U
مقررات نظامی
military doctorine
U
دکترین نظامی
military crest
U
خط الراس نظامی
military courtesy
U
شئونات نظامی
military courtesy
U
احترامات نظامی
military court
U
دادگاه نظامی
military convention
U
اتحاد نظامی
military strategy
U
استراتژی نظامی
military attache
U
وابسته نظامی
military assistance
U
کمک نظامی
maneuver
U
تمرین نظامی
provost marshal
U
قاضی نظامی
invasion currency
U
پول نظامی
soldiery
U
نیروی نظامی
spirit de corps
U
غرور نظامی
strategic map
U
نقشه نظامی
general outpatient clinic
U
درمانگاه نظامی
garrison state
U
ایالت نظامی
field colours
U
پرچم نظامی
field colors
U
پرچم نظامی
the military profession
U
کار نظامی
the sabre
U
نیروی نظامی
dressing parade
U
مشق نظامی
detention barrack
U
بازداشتگاه نظامی
defense information
U
اطلاعات نظامی
martial court
U
دادگاه نظامی
military tribunal
U
دادگاه نظامی
military governor
U
فرمانداری نظامی
military testament
U
وصیتنامه نظامی
military training
U
اموزش نظامی
military training
U
تعلیم نظامی
military area
U
منطقه نظامی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com