English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to report oneself U حاضر شدن وخود را معرفی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to report for duty U برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
prepare for action U حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
warm up U قبل از بازی حرکت کردن وخود را گرم نمودن
It is your concern and yours alone. It is entirely up to you. U خودت می دانی وخودت ( خوددانی وخود )
castor bean U دانه سمی کرچک وخود این گیاه
scissoring U 1-معرفی بخشی از تصویرو سپس بریدن آن به طوری که قابل چسباندن در تصویر دیگر باشد.2-معرفی بخشی از تصویروحذف هراخلاعی خارج از این ناحیه
pacts U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
pact U قاعده عمومی و مطلقی را برقرار وخود را ملزم به رعایت ان می کنند
introduce U معرفی کردن
presents U معرفی کردن
presenting U معرفی کردن
bring forward U معرفی کردن
introducing U معرفی کردن
speak well for U معرفی کردن
introduces U معرفی کردن
introduced U معرفی کردن
presented U معرفی کردن
present U معرفی کردن
insets U معرفی کردن
inset U معرفی کردن
representation U معرفی کردن
nominate U معرفی کردن
representations U معرفی کردن
nominates U معرفی کردن
nominating U معرفی کردن
recommend U معرفی کردن
recommends U معرفی کردن
recommending U معرفی کردن
to register [with a body] U اسم نویسی کردن [خود را معرفی کردن] [در اداره ای] [اصطلاح رسمی]
preconize U بعموم معرفی کردن
report U معرفی کردن خود
reports U معرفی کردن خود
reported U معرفی کردن خود
to r.someone as a U کسی را به سمتی معرفی کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
meets U معرفی شدن به ملاقات کردن
meet U معرفی شدن به ملاقات کردن
to conjure up U با سحر حاضر کردن
roll-call U حاضر و غایب کردن
roll-calls U حاضر و غایب کردن
To call the roll. Roll-call. U حاضر غایب کردن
fitting out U حاضر کردن ناو
get ready U حاضر کردن یا شدن
march order U حاضر براه کردن
To prepare something. To get somethings ready. U چیزی را حاضر کردن
call the roll U حاضر و غایب کردن
to proclam someone a traitor U کسیرا بعموم خائن معرفی کردن
to give publicity to U بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
set up U حاضر به جنگ کردن توپ
embattle U حاضر به جنگ کردن یا شدن
make ready U اماده شدن حاضر کردن
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
get ready U اماده شدن حاضر کردن
personation U خود را به جای دیگری معرفی کردن یا جا زدن
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
to i. any one into abenefice U کسیرابرای دریافت درامد کلیسا معرفی کردن
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
make the grade <idiom> U منظم کردن، موفق بودن ،حاضر شدن
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
readied U مهیا کردن حاضر کردن
readies U مهیا کردن حاضر کردن
readying U مهیا کردن حاضر کردن
ready U مهیا کردن حاضر کردن
boolean algebra U قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
declare U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares U معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
call-up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call-ups U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
call up U درخواست شناسایی شبکه درخواست اعلام شناسایی درشبکه حاضر و غایب کردن ایستگاههای بی سیم
representations U معرفی
presentation U معرفی
representation U معرفی
reclame U معرفی
presentations U معرفی
designation U معرفی
designations U معرفی
reference U معرفی
presentee U معرفی شده
introductions U معارفه معرفی
letter of introduction U معرفی نامه
representer U معرفی کننده
nuncupatory U معرفی کننده
designative U معرفی کننده
letter of reference U معرفی نامه
introduction U معارفه معرفی
letter U معرفی نامه
letters U معرفی نامه
presentable U شایان معرفی
nominator U معرفی کننده
on hand <idiom> U حاضر
agreeable U حاضر
stock U :حاضر
stocked U :حاضر
present U حاضر
in the saddle U حاضر
presenting U حاضر
ubiquitous U حاضر
existing U حاضر
presents U حاضر
presented U حاضر
letterman U دارنده معرفی نامه
initial campaign U معرفی کالا به بازار
presentably U بطور قابل معرفی
net authentication U معرفی ایستگاههای شبکه
introductions U معرفی رسمی اشناسازی
algebra U قوانینی که برای معرفی
introduction U معرفی رسمی اشناسازی
stand by U حاضر بودن
rigged U وضع حاضر
rigs U وضع حاضر
willing U حاضر خواهان
here U بدینسو حاضر
make ready U حاضر شدن
at the present moment U درحال حاضر
ready wit U حاضر جوابی
action front U حاضر به تیر
rig U وضع حاضر
existing U در حال حاضر
present [at] <adj.> U باشنده [حاضر] [در]
johnny on the sopt U حاضر و اماده
active حاضر بخدمت
attends U حاضر بودن
get ready U حاضر شدن
roll call U حاضر و غایب
attending U حاضر بودن
readiness to report U حاضر جوابی
attend U حاضر بودن
omnipresent U حاضر در همه جا
delicatessens U اغذیه حاضر
omnipresent U همه جا حاضر
delicatessen U اغذیه حاضر
readies U قبضه حاضر
readying U قبضه حاضر
readying U حاضر به کار
ready U قبضه حاضر
For the time being. At peresent. presently. U درحال حاضر
to e. an appearance U حاضر شدن
ready U حاضر به کار
at present U در حال حاضر
at the moment U در حال حاضر
toss off <idiom> U حاضر جواب
readies U حاضر به کار
repartee U حاضر جوابی
operationally ready U حاضر به عملیات
current U در حال حاضر
readied U قبضه حاضر
currents U در حال حاضر
operational U حاضر به کار
readied U حاضر به کار
operationally ready U حاضر به کار
computer generations U روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
roll out U معرفی یک کالای تجارتی به بازار
reagency U امادگی برای واکنش یا معرفی
good wine needs no bush U چیزخوب نیازمند به معرفی نیست
social credit U تصادی معرفی شده است
id U کارتی که ضخص را معرفی میکند
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
show up U سر موقع حاضر شدن
Get ready for the journey(trip) U برای مسافرت حاضر شو
inbearing U ناخوانده حاضر خدمت
presence of mind U حاضر ذهنی هوشیاری
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
obliging U حاضر خدمات مهربان
i agreed to go U حاضر شدم بروم
actions U فرمان حاضر به تیر
he refused to go U حاضر نشد برود
To keep an appointment . U سر قرار حاضر شدن
to be present U باشنده [حاضر] بودن
inbearing U فضولانه حاضر خدمت
ready position U حالت حاضر به تیر
operational route U جاده حاضر به کار
action U فرمان حاضر به تیر
attender U شخص حاضر در جایی
unready U غیراماده حاضر نشده
fair game U طعمهی حاضر و آماده
who are your reference? U چه اشخاصی را دارید که شمارا معرفی کنند
Can you recommend a hotel? U آیا میتوانید یک هتل به من معرفی کنید؟
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . U از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
Can you recommend a guest house? U آیا میتوانید یک پانسیون به من معرفی کنید؟
tags U نوار پشت پوتین کارت معرفی
predefined U آنچه قبلا معرفی شده است
tag U نوار پشت پوتین کارت معرفی
technologically U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
subscripted variable U عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
technological U تغییرروشهای صنعتی با معرفی فناوری جدید
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
readying U حاضربه تیر حاضر باشید
ubiquitous U همه جا حاضر موجود درهمه جا
Are you prepared to accept my conditions? U حاضر ید شرایط مرا بپذیرید؟
When will they be ready? U چه وقت آنها حاضر میشود؟
I wI'll get (persuade)him to sign . U اورا حاضر بامضاء می کنم
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
senior officer afloat U ارشدترین افسر حاضر در ناو
ready U حاضربه تیر حاضر باشید
show up U حاضر شدن حضور یافتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com