Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 88 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pergnant
U
حاصلخیز متضمن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prolific
U
حاصلخیز
fertile
U
حاصلخیز
fertile land
U
سرزمین حاصلخیز
fertilely
U
بطور حاصلخیز
productive soil
U
خاک حاصلخیز
fecund
U
پرثمر حاصلخیز
breadbasket
U
معده ناحیه حاصلخیز
f.soil or land
U
خاک یازمین حاصلخیز
productively
U
بطور باراور یا حاصلخیز سودمندانه
underlying
U
متضمن
containing
U
متضمن
informational
U
متضمن
embodying
U
متضمن
embody
U
متضمن
embodies
U
متضمن
embodied
U
متضمن
prophetical
U
متضمن پیشگویی
comprising
U
دربرگیرنده متضمن
presuppose
U
متضمن بودن
declaratory
U
متضمن بیان
exonerative
U
متضمن معافیت
expositorv
U
متضمن تفسیر
fatidic
U
متضمن پیشگویی
torturous
U
متضمن زجروشکنجه
inclusively
U
بطور متضمن
retaliator
U
متضمن تلافی
interdictory
U
متضمن نهی
invitatory
U
متضمن دعوت
mission type
U
متضمن ماموریت
purposive
U
متضمن مقصود
punitory
U
متضمن مجازات
presupposed
U
متضمن بودن
presupposing
U
متضمن بودن
embodied
U
متضمن بودن
embodies
U
متضمن بودن
embodying
U
متضمن بودن
embody
U
متضمن بودن
presupposes
U
متضمن بودن
invocatory
U
متضمن دعا استمدادی
modificatory
U
متضمن تعدیل یااصلاح
telic
U
متضمن نتیجه غایی
theorematic
U
متضمن برهان قضیهای
entails
U
متضمن بودن دربرداشتن
tortuose
U
متضمن شبه جرم
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
entailed
U
متضمن بودن دربرداشتن
good-humoured
U
متضمن خوش خلقی
good humoured
U
متضمن خوش خلقی
gestural
U
متضمن حرکات واشارات
directives
U
متضمن دستور امریه
premonitory
U
متضمن اخطار قبلی
retributive
U
متضمن مکافات جزایی
entailing
U
متضمن بودن دربرداشتن
directive
U
متضمن دستور امریه
entail
U
متضمن بودن دربرداشتن
exclamatory
U
شگفت اور متضمن فریاد
refutative
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
refutatory
U
تکذیب کننده متضمن جواب رد
sinecure
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
gesticulatory
U
متضمن اشارات وحرکات بادست وسر
it spells ruin to the workmen
U
متضمن خانه خرابی کارگران است
sinecures
U
هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
prognosticative or ticatory
U
خبر دهنده متضمن نشانه برای پیشگویی
caveatemptor
U
اصطلاحی است که متضمن بیان حق مشتری درامتحان کردن و بررسی مبیع میباشد
escapism
U
هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
luxuriating
U
حاصلخیز شدن پرپشت شدن
fertilising
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
luxuriates
U
حاصلخیز شدن پرپشت شدن
luxuriated
U
حاصلخیز شدن پرپشت شدن
luxuriate
U
حاصلخیز شدن پرپشت شدن
fertilize
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilized
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilizes
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
fertilises
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
enriching
U
پر قوت کردن حاصلخیز کردن
fertilised
U
حاصلخیز کردن لقاح کردن
enriches
U
پر قوت کردن حاصلخیز کردن
enrich
U
پر قوت کردن حاصلخیز کردن
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
reported
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
reports
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
report
U
گزارش تفصیلی وتاریخی جریان محاکمات که متضمن کلیه استدلالات وکلای طرفین و ادله ابرازیه است ودر CL از اهم منابع حقوق محسوب میشود
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
include
U
شامل بودن متضمن بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com