English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tactic U جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
idiosyncratic U وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
Other Matches
Gigantic Order U [شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی] [معماری]
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
device U شیوه
techniques U شیوه
procedures U شیوه ها
habitude U شیوه
method U شیوه
methods U شیوه
order U شیوه
technique U شیوه
norm U شیوه
norms U شیوه
devices U شیوه
style U شیوه
styling U شیوه
do U شیوه
idiom U شیوه
styles U شیوه
styled U شیوه
methode U شیوه
procedure U شیوه
patterns U شیوه
pattern U شیوه
practice U شیوه
practices U شیوه ها
process U شیوه
processes U شیوه
idioms U شیوه
custom U شیوه
modes U شیوه
approaches U شیوه
mode U شیوه
approach U شیوه
approached U شیوه
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
research method U شیوه پژوهش
paced U شیوه تندی
penned U شیوه نگارش
penning U شیوه نگارش
tactic U رزم شیوه
paces U شیوه تندی
mentality U شیوه اندیشه
mentalities U شیوه اندیشه
shaken U موافق شیوه
pens U شیوه نگارش
employment practice U شیوه استخدامی
orientalizing style U شیوه خاورمابی
method U ایین شیوه
modus operandi U شیوه کار
technic U صناعت شیوه
procedure U روش شیوه
pen U شیوه نگارش
cloze technique U شیوه بندش
severe style U شیوه جدی
endorcement procedure U شیوه اجرا
vibrational mode U شیوه ارتعاش
mode of vibration U شیوه ارتعاش
mode of production U شیوه تولید
pace U شیوه تندی
modus vivendi U شیوه زیست
methods U ایین شیوه
flopped U شیوه فاسبوری
elocution U شیوه سخنوری
flops U شیوه فاسبوری
flop U شیوه فاسبوری
civics U شیوه کشورداری
oratory U شیوه سخنرانی
flopping U شیوه فاسبوری
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
holtzman inkblot technique U شیوه لکههای هولتسمان
gait U شیوه راه رفتن
sound practices U شیوه های درست
flooding technique U شیوه غرقه سازی
prototaxic mode U شیوه ادراکی ابتدایی
error choice technique U شیوه خطا گزینی
prestressing method U شیوه پیش تنیدگی
concertina fold U شیوه تا کردن کاغذ
critical incidents technique U شیوه رویدادهای شاخص
preferred cognitive mode U شیوه شناختی مرجح
assets liabilities technique U شیوه محاسن- معایب
modulus operadi U شیوه با طرز کار
lever watch U شیوه بکار بردن
iconic mode U شیوه تصویرسازی حسی
paced U شیوه گام برداشتن
pace U شیوه گام برداشتن
paces U شیوه گام برداشتن
flamboyant gothic U شیوه گوتیک شعله اسا
impasto U شیوه رنگ زنی غلیظ
eastern cut off U شیوه قیچی پرش ارتفاع
leverage U شیوه بکار بردن اهرم
Giant Order U شیوه غول ستونی [معماری]
arch order U [شیوه ی ستون بندی طاق]
modality U روند [پردازه] [شیوه] [روش]
parataxic mode U شیوه ادراکی خود- محوری
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
virgilian U به شیوه virgil شاعر نامی روم
copiers U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier U مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
orientalize U شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
latinity U شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
The means of payment will appear unchanged. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Religion was portrayed in a negative way. U دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
scholasticism U شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
majority rule U شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist U کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
object method of teaching U شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
eastern roll U شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode U یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
pop goes the weasel U یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
Composite Order U [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
oil on canvas [painting technique] U رنگ روغنی نقاشی روی کرباس [شیوه نقاشی]
box and one U دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
febile U وابسته به تب
federate U وابسته
diphtheric U وابسته به
of kin U وابسته
attributable U وابسته به
pertaining U وابسته
levitical U وابسته به
federates U وابسته
attendants U وابسته
attendant U وابسته
federating U وابسته
hanger on U وابسته
monitorial U وابسته به
thereof U وابسته به ان
pertinent U وابسته
related U وابسته
affiliate U وابسته
interdependent U وابسته
affiliated U وابسته
israelitish U وابسته به
thereof=of that U وابسته به ان
pertianing U وابسته
adjective U وابسته
adjectives U وابسته
akin U وابسته
federated U وابسته
aquatic U وابسته به اب
elfin U وابسته به جن
affiliating U وابسته
affiliates U وابسته
elysian U وابسته به
germane U وابسته
commissarial U وابسته به
cephalic U وابسته به سر
comprador U وابسته
attache U وابسته
riverrine U وابسته به
congenerous U وابسته
correspondent U وابسته
messianic U وابسته به
dependant U وابسته
dependants U وابسته
tuitionary U وابسته به
contingent U وابسته
relevant U وابسته
contingents U وابسته
sexual organs U وابسته به
appurtenant U وابسته
attached U وابسته
subordinating U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com