English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
monomaia U جنون درمورد بخصوصی وسواس در چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
referenda U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendum U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
referendums U حاکی از این که دارای قدرت و دستورات درمورد امر بخصوصی نیست ad-refrendum
full power U اختیاری است که دولتی به نماینده خود به طور موقتی میدهد تا درمورد بخصوصی مذاکره و اخذتصمیم کند
what about <idiom> U چطور(درمورد چیزی)
smoke out <idiom> U درمورد چیزی به حقیقت رسیدن
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
let go <idiom> U به حال خود گذاشتن ،هیچ کاری درمورد چیزی انجام ندادن
scatology U وسواس هرزه گویی وسواس نجاست
schizothymia U جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
intraspecies U شامل گروه بخصوصی
it is particularly difficult U یک اشکال بخصوصی دارد
intraspecific U شامل گروه بخصوصی
bulbed cherrylock rivet U نوع بخصوصی پرچ کور
sectionalism U طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
unclassified U در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
ward heeler U کارچاق کن سیاسی ناحیه بخصوصی
in the irons U سوار اسب بخصوصی شدن
Methodism U پیروی از متد یا روش بخصوصی
talk up <idiom> U صحبت درمورد
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
periods U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
period U منتهادرجه دوران مربوط به دوره بخصوصی
stenophagous U تغذیه کننده از جانور یانوع بخصوصی
localization U تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
stenohaline U زیست کننده در اب شور به غلظت بخصوصی
in on <idiom> U اطلاعاتی داشتن درمورد
hold forth <idiom> U صحبت کردن درمورد
whimsies U وسواس
maggot U وسواس
maggots U وسواس
whimsey U وسواس
humorousness U وسواس
scrupulousness U وسواس
humoursomeness U وسواس
whimsy U وسواس
whimsicality U وسواس
whimseys U وسواس
fantasy U وسواس
scrupulosity U وسواس
over caution U وسواس
scape U وسواس
crankiness U وسواس
whim U وسواس
whims U وسواس
freak U وسواس
freaks U وسواس
of no scruples U بی وسواس
fantasies U وسواس
soil conservation U مهیا کردن خاک برای محصول بخصوصی
get wise to something/somebody <idiom> U درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
use one's head/bean/noodle/noggin <idiom> U عمیقا فکر کردن درمورد
get the goods on someone <idiom> U فهمیدن اطلاعات بد درمورد کسی
finicality U دیرپسندی وسواس
accuracy compulsion U وسواس دقت
ablutomania U وسواس شستشو
hyperprosessis U وسواس دقت
he has a maggot in his head U وسواس دارد
whim wham U خیال وسواس
meticulosity U وسواس در دقت
finically U ازروی وسواس
obsession U وسواس فکری
obsessions U وسواس فکری
reptition compulstion U وسواس تکرار
hyperprosexia U وسواس دقت
compulsion U وسواس عملی
delire du toucher U وسواس لمس
scrupulously U از روی وسواس
trichotillomania U وسواس مو کنی
arithmomania U وسواس اعداد
onomatomania U وسواس کلامی
scrupulousy U از روی وسواس
scruple U وسواس داشتن
compulsions U وسواس عملی
but for income U قسمتی از درامد که به علت دخالت عامل بخصوصی عایدشده
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
food for thought <idiom> U درمورد چیز باارزش فکر کردن
search one's soul <idiom> U کنکاش کردن درمورد بی گناهی کسی
freeboard U حق ادعای مالکیت درمورد زمینهای خالصه
obsession U فکر دائم وسواس
obsessions U فکر دائم وسواس
bays U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
baying U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bayed U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
bay U حجمی که برای دربرگرفتن چیز بخصوصی در هرهواپیما منظور میگردد
perverse verdict U درمورد نکات قضایی موضوع صادر شود
To be patient with someone . U درمورد کسی صبر وشکیبائی نشان دادن
tie up <idiom> U تمام مدت درمورد کسی حرف زدن
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
obsessive compulsive state U حالت وسواس فکری- عملی
the freak takes him U وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
scruple U نهی اخلاقی وسواس باک
context sensitive help key U کلید فهور مطالب کمکی درمورد مسئله معین
achloropsia U نوعی نابینایی درمورد رنگها مخصوصا رنگ سبز
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
valetudinarianism U احساس ضعف و سستی وسواس سلامتی
aerostatics U علمی که درمورد گازها درحالت سکون و تعادل بحث میکند
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
target dossiers U پرونده اطلاعات جمع اوری شده درمورد هدفهای منطقه
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
insanity U جنون
madness U جنون
lunacy U جنون
mental a U جنون
dementia U جنون
psychosis U جنون
hydromania U جنون اب
dt's U جنون خمری
insanely U از روی جنون
permanent insanity U جنون دائم
catatonia U نوعی جنون
dromomania U جنون مسافرت
f. of love U جنون عشق
amok U درحال جنون
maniaphobia U جنون هراسی
lunes U حمله جنون
lyssophobia U جنون هراسی
erotomania U جنون جنسی
delirium tremens U جنون الکلی
dipsomania U جنون الکلی
tarantism U جنون رقص
kleptomania U جنون دزدی
to d. U تاسر حد جنون
run mad U به جنون مبتلاشدن
perdiodical insanity U جنون ادواری
foolishly U جنون امیز
oniomania U جنون خرید
folie a deux U جنون دو نفری
hypomania U جنون خفیف
peregrinomany U جنون سفر
dementia praecox U جنون جوانی
schizophrenia U جنون جوانی
hebephrenia U جنون جوانی
lattah U جنون لاتا
latah U جنون لاتا
nymphomania U جنون شهوانی زن
kleptomania U جنون سرقت
oenomania U جنون خمری
dementia praecox U جنون زودرس
jimjams U جنون خمری
cw system U سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
satyriasis U جنون شهوانی مرد
pyromania U جنون ایجاد حریق
hypomanic U دارای جنون خفیف
lunes U حرکات جنون امیز
germanomania U جنون المان مابی
gallomania U جنون فرانسوی مابی
bibliomania U جنون کتاب دوستی
frenzied rage U خشم جنون امیز
mythomania U جنون دروغ یا اغراق گویی
kleptamaniac U کسی که جنون دزدی دارد
gone amok U جنون آنی [روان شناسی]
running amok U جنون آنی [روان شناسی]
amuck U جنون آنی [روان شناسی]
amok U جنون آنی [روان شناسی]
frenzy U جنون انی دیوانه کردن
balletomania U عشق یا جنون نسبت به بالت
hypochondriacal U دچار جنون افسردگی- تهیگاهی
coroners U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner U مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
subschema U زیرمجموعه با تغییر شکل دیدگاه منطقی از شمای پایگاه داده که مورد نیاز برنامه کاربردی استفاده کننده بخصوصی میباشدزیرشمای
amuck U جنون آدم کشی [روان شناسی]
amok U جنون آدم کشی [روان شناسی]
running amok U جنون آدم کشی [روان شناسی]
gone amok U جنون آدم کشی [روان شناسی]
schizo U شخص مبتلا به بیماری جنون جوانی
pan- U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pan U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
pans U در رهگیری هوایی بمعنی به گوش باشید پیام مهمی درمورد حفظ امنیت یک کشتی یاهواپیما یا شخص دارم
psychokinesis U عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
manic-depressives U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic-depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
manic depressive U دیوانگی وبهت زدگی وشیدایی نوعی جنون
general paresis U جنون و فلج حاصل در اثرضایعات سیفلیسی مغز
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
frenzied attacker U فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
person running amok U فرد دچار جنون آدم کشی [روان شناسی]
amuck U یک نوع جنون دراثرمرض مالاریا که منجر به خودکشی میشود
nympholepsy U جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
paranoia U جنون ایجاد سوء ذن شدید و هذیان گویی و فقدان بصیرت
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
nymphomanic U دچار جنون خوابیدن با مرد دیوانه برای بغل خوابی بامرد
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com