Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
politick
U
جنبه سیاسی دادن به
laicize
U
جنبه عامیانه دادن به
personalize
U
جنبه شخصی دادن به
sinify
U
جنبه چینی دادن
politicizing
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicization
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicized
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicize
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicising
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicises
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicised
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
politicizes
U
سیاست بافی کردن جنبه سیاسی دادن به
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
commercialize
U
بصورت تجارتی دراوردن جنبه تجارتی دادن به
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
sinicize
U
جنبه چینی دادن چینی کردن
leers
U
جنبه
leering
U
جنبه
leer
U
جنبه
aspects
U
جنبه
leered
U
جنبه
aspect
U
جنبه
self
U
شخصیت جنبه
sights
U
جنبه چشم
provisionality
U
جنبه موقتی
pro
U
جنبه مثبت
perspectives
U
جنبه فکری
perspective
U
جنبه فکری
sight
U
جنبه چشم
forte
U
جنبه قوی
fortes
U
جنبه قوی
ambivalence
U
دارای دو جنبه
pro-
U
جنبه مثبت
prospecting
U
پیش بینی جنبه
prospects
U
پیش بینی جنبه
rheostat
U
جنبه مقاومت الکتریکی
prospected
U
پیش بینی جنبه
mysteriousness
U
جنبه سری مرموزیت
materiality
U
جنبه مادی ضرورت
phased
U
اهله قمر جنبه
pragmatism
U
جنبه عملی قطعیت
prospect
U
پیش بینی جنبه
phases
U
اهله قمر جنبه
phase
U
اهله قمر جنبه
There are two sides to every question .
<proverb>
U
هر مساله ای دو جنبه دارد.
the reverse of the medal
U
طرف یا جنبه دیگر موضوع
specify
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies
U
جنبه خاصی قائل شدن برای
anthropomorphism
U
قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
c
U
استفاده مشابه از کامپیوتر در هر جنبه طراحی و ساخت
anthropomorphize
U
جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
The pros and cons ( of something ) .
U
جنبه های موافق ومخالف ( مثبت ومنفی )
etherean
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
marabou
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
spiritualists
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
sacred
U
روحانی
marabout
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
spiritual
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
qui tam action
U
دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
coroners
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
coroner
U
هر دو را داراست ولیکن جنبه قضایی ماموریتش بیشتر است
pater
U
پدر روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
pastorate
U
پیشوایی روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
charisma
U
جذبه روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
prelacy
U
حکومت روحانی
heavenliness
U
روحانی الوهیت
temporal
U
غیر روحانی
perdition
U
مرگ روحانی
lays
U
غیر روحانی
lay
U
غیر روحانی
hymn
U
سرود روحانی
copartnership
U
ردای روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
etherealize
U
روحانی کردن
hymns
U
سرود روحانی
spiritualize
U
روحانی کردن
spirituality
U
عالم روحانی
padres
U
پدر روحانی
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
padre
U
پدر روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
wiser
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wisest
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
wise
U
کلمه پسوندیست بمعنی "راه وروش و طریقه و جنبه " و"عاقل "
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
raptures
U
وجد روحانی ربایش
religious
U
تارک دنیا روحانی
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
heaven
U
خدا عالم روحانی
secularises
U
غیر روحانی کردن
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
heavens
U
خدا عالم روحانی
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
priest
U
روحانی کشیشی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
secularize
U
غیر روحانی کردن
secularized
U
غیر روحانی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
laicism
U
غیر روحانی بودن
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
secularising
U
غیر روحانی کردن
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
layman
U
شخص غیر روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
western european union
U
ایتالیا المان غربی که در سال 5591 به وجود امدو بیشتر جنبه نظامی دارد
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
coroners
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
coroner
U
مامور بررسی و تحقیق درمورد علت مرگهای ناگهانی در CL ماموری است که وفیفه اش جنبه قضایی واجرایی
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
presbytery
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
totems
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
totem
U
روح محافظ شخص درخت یا جانوری که سرخ پوستان حفظ وحامی روحانی خود دانسته واز تجاوز بدان یاخوردن گوشت ان خودداری می کردند
real will
U
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
final act
سندی است که در پایان کار کنفرانس تنظیم میشود وخلاصه کارهای کنفرانس ونتایج حاصله از آن و تعهدات و موافقتهای ناشیه از آن ونیز مسائلی که جنبه فرعی دارند مانند توصیه ها وارزوهای اعضا کنفرانس را در بردارد
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
warsaw treaty
U
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
psalms
U
سرود روحانی سرود
psalm
U
سرود روحانی سرود
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com