English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (9873 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
criminal U جنایی کیفری
criminals U جنایی کیفری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
criminal investigation U شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
retributive U کیفری
penal U کیفری
punitive U کیفری
punitory U کیفری
retributory U کیفری
pnitive U کیفری
criminal psychology U روانشناسی کیفری
retribution U کیفری مجازاتی
law of criminal procedure U ائین دادرسی کیفری
criminal responsibility U مسوولیت پذیری کیفری
principle of criminal procedure U ایین دادرسی کیفری
penal code U مجموعه حقوق کیفری
penal codes U مجموعه حقوق کیفری
absolution U منع تعقیب کیفری
criminal proceedure code U قانون ایین دادرسی کیفری
criminous U جنایی
criminals U جنایی
criminal U جنایی
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
criminal court U دادگاه جنایی
assize court U دادگاه جنایی
criminal low U حقوق جنایی
state's evidence U گواه جنایی
criminal conviction U محکومیت جنایی
assize U محکمهء جنایی
qui tam action U دعوی کیفری که واجد جنبه عمومی و خصوصی باشد
criminal court division U بخش دادگاه جنایی
criminals U جانی جنایتکار جنایی
criminal U جانی جنایتکار جنایی
assize court U محاکم سیار جنایی
state's evidence U گواه دادگاه جنایی
contempt of court U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
assize town U شهر مقر دادگاه جنایی
contempt [criminal offence] U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
contempt [criminal offence] U توهین به دادگاه [جرم جنایی]
contempt of court U اهانت به دادگاه [جرم جنایی]
trial lawyer U وکیل دادگستری که دردادگاههای جنایی حضورمییابد
to revisit a criminal case [judicial proceedings] U یک پرونده جنایی [رسیدگی قضائی] را بازدید کردن
peine for et dure U مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
indicts U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicted U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indict U تعقیب متهم از طریق صدور کیفرخواست به وسیله دادگاه جنایی
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
penalize U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizes U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalises U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalised U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalising U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalized U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
penalizing U کیفری یا جزایی قلمداد کردن جریمه کردن
presentment U اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
contructive larcency U مقصودسرقتی است که از مجموعه اعمال یک عده یا یک فرد ناشی شود در حالتی که این اعمال به تنهایی فاقد هر نوع وصف جنایی باشد
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com