English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ascites U جمع شدن مایع در شکم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
water U مایع
watered U مایع
watering U مایع
waters U مایع
steep U مایع
steepest U مایع
crystal U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystal U صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
crystals U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه می شوند که در ساعتهای مچی
crystals U صفحه چاپ شده که از یک چراغ قوی کنترل شده توسط کریستال مایع برای تولید تصویر در طبل حساس به عکس استفاده میشود
ether U مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
pint U پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
pints U پیمانه وزن مایع معادل نیم کوارت
electrolyte U مایع کار الکترولیت
electrolytes U مایع کار الکترولیت
sop U غذای مایع
sops U غذای مایع
soak U بوسیله مایع اشباع شدن
soaks U بوسیله مایع اشباع شدن
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosol U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosols U ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست
clean U مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleaned U مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleanest U مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleans U مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
dunk U در مایع فرو کردن
dunked U در مایع فرو کردن
dunking U در مایع فرو کردن
dunks U در مایع فرو کردن
eyewash U مایع چشم شویی
fluid U مایع متحرک
fluids U مایع متحرک
solvent <adj.> U مایع محلل
solvents U مایع محلل
liquidate U از بین بردن مایع کردن
liquidated U از بین بردن مایع کردن
liquidates U از بین بردن مایع کردن
liquidating U از بین بردن مایع کردن
ink U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
inks U مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
glue U چسب مایع
glueing U چسب مایع
glues U چسب مایع
gluing U چسب مایع
liquid crystal display U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal display U صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal displays U کریستال مایع که در اثر اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتها و صفحه نمایش ماشین حسابها به کار می رود
liquid crystal displays U صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
liquid crystal U کریستال مایع
liquid crystals U کریستال مایع
liquid U مایع
liquids U مایع
spittle U مایع مترشحه از غدد بزاقی تف
liquidised U بصورت مایع دراوردن
liquidises U بصورت مایع دراوردن
liquidising U بصورت مایع دراوردن
liquidize U بصورت مایع دراوردن
liquidized U بصورت مایع دراوردن
liquidizes U بصورت مایع دراوردن
liquidizing U بصورت مایع دراوردن
liquefied U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefies U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefy U گداختن تبدیل به مایع کردن
liquefying U گداختن تبدیل به مایع کردن
condensation U مایع کردن گاز
condensation U مایع کردن
dip U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
dips U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
liquor U مایع زدن مشروب زدن به
liquors U مایع زدن مشروب زدن به
LCD U کریستال مایع که در صورت اعمال ولتاژ سیاه میشود و در ساعتهای مچی به ماشین حساب و سایر صفحات دیجیتال به کار می رود
LCD U Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
LCD U صفحه نمایش کریستال مایع
octane U هیدروکربنهای مایع و پارافینی ایزومریک بفرومول 81H8C
coolant U مایع سرد کننده
coolant U مایع داخل رادیاتور
coolants U مایع سرد کننده
coolants U مایع داخل رادیاتور
absorption liquid U مایع جذب
aneroid U بی مایع
anti detonant U مایع ضد بدسوزی
anti icing fluid U مایع ضد یخ
antidim U مایع ضد تشکیل مه
backlight U چراغ پشت صفحه کریستال مایع که شدت حروف صفحه را بهبود می بخشد وآنها را خوانا تر میکند
backlit display U واحد نمایش کریستال مایع که برای بهبودبخشیدن به شدت تصویرنور مناسبی دارد
battery liquid U مایع باتری
cavitation U ایجاد حبابهای داخل یک مایع
cerebro spinal fluid U مایع مغزی- نخاعی
csf U مایع مغزی- نخاعی
chemisorption U پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی
cloud point U دمایی که در ان مایع سردشونده شروع به کدر ومات شدن میکند
cn solution U گازاشک اور مایع
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
cryogenic liquid U گاز مایع شده در درجه حرارت خیلی پایین
cryogenic liquid U مایع سرمازا
cutback bitumen U قیر مایع
cylinder block U بلوک واحدی که سیلندرهای یک موتور پیستونی خطی که با مایع خنک مشوند رادربرمیگیرد
deicer U مایع ضدیخ
Other Matches
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
l.l.c U liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع
liquid liquid chromatography U کروماتوگرافی مایع- مایع
fulidal U مایع
fluidal U مایع
liquid/gas separator U مایع
liquid fuel U سوخت مایع
paraffin oil U پارافین مایع
liquid air U هوای مایع
liquid exygen U اکسیژن مایع
furfuraldehyde U مایع الدئیدی
liquid hydrogen U هیدروژن مایع
grume U مایع چسبناک
liquefacient U مایع کننده
liquefaction U مایع شدن
liquefied gas U گاز مایع
liquid gas U گاز مایع
liquescence U مایع شدگی
liquescent U مایع شونده
liquefaction U تبدیل به مایع
liquid ammonia U امونیاک مایع
developer liquid U مایع فهور
liquid glass U شیشه مایع
liquid hydrates U مایع هیدراتها
semiliquid U مایع غلیظ
semiliquid U مایع چسبنده
silicate of soda U شیشه مایع
sodium metasilicate U شیشه مایع
sodium silicate U شیشه مایع
soluble glass U شیشه مایع
spinal fluid U مایع نخاعی
subaqueous U زیر مایع
vitrous humor U مایع زجاجیه
water glass U شیشه مایع
liquid foundation U کرم مایع
semiliquid U نیمه مایع
semifluid U نیم مایع
sealing liquid U مایع اب بندی
liquid nitrogen U نیتروژن مایع
liquid oxygen U اکسیژن مایع
liquid propellant U خرج مایع
liquid propellant U سوخت مایع
liquid soap U صابون مایع
liquid state U حالت مایع
liquidity index U اندیس مایع
liquidly U بشکل مایع
liquified petroleum gas U گاز مایع
lox U اکسیژن مایع
mercury pool tube U لامپ مایع
pool cathode tube U لامپ مایع
pool tube U لامپ مایع
out back U چسب مایع
pool cathode U کاتد مایع
pool rectifier U لامپ مایع
resolvent <adj.> U مایع محلل
dissolving <adj.> U مایع محلل
liquid propellant U سوخت مایع موشک
l.n.g U گاز مایع طبیعی
liquefacient U مایع ترشح کننده
liquefiable U قابل تبدیل به مایع
liquid propellant U خرج پرتاب مایع
liquid membrance electrode U الکترود مایع غشایی
liquid measure U مقیاس حجم مایع
gas liquid partitions chromatography U کروماتوگرافی گاز- مایع
liquid air U هوای مایع شده
liquid air container U مخزن هوای مایع
liquid rocket U راکت سوخت مایع
to strain a liquid U صاف کردن یک مایع
superheated liquid U مایع ابر گرم
supercooled liquid U مایع ابر سرد
soldering fluid U مایع لحیم کاری
slow curing cutback U قیر مایع دیرگیر
sealing compound U مایع درز بند
out back U مایع روان شده
liquified natural gas U گاز مایع طبیعی
rapid curing cutback U قیر مایع زودگیر
gas liquid chromatography U کروماتوگرافی مایع گاز
filtrate U مایع تصفیه شده
diergolic U خرج مایع پایدار
diergolic U سوخت مایع ثابت
fluidize U تبدیل به مایع کردن
fluidization U تبدیل به مایع شدن
flammable liquid U مایع اشتعال پذیر
filtrate U مایع زیر صافی
hypergol U مایع قابل اشتعال
desorption U جدا کردن گاز از مایع
regenerative cooling U استفاده از سرمای مایع ورودی
reflux U جریان برگشت مایع برگردان
eutectic change U تبدیل مایع به جسم جامدزودگداز
liquify U گداختن تبدیل به مایع کردن
solgel U نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
thief sample U نمونه مایع مخزن ناو
grid pool tube U لامپ مایع شبکه دار
hydrocephalus U ازدیاد غیر عادی مایع
hydrocephaly U ازدیاد غیر عادی مایع
hydrothorax U تجمع مایع در حفره جنب
ullage U حجم بالای سطح مایع تانک
geraniol U الکل اشباع شده مایع و معطر
spread U [منتشر کردن مایع روی سطح]
pyridine U قلیای مایع بیرنگ وازت دار
g.l.c. U gas-liquidchromatography کروماتوگرافی گاز- مایع
fluidic U مایع مانند جسم سیال یامایع
oleate U نمک الی اسید اولئیک مایع روغنی
aftershave U [مایع خوشبویی که مردان بعد از اصلاح به صورت می زنند.]
soakage U مقدار مایع جذب شده بوسیله خیس خوری
memiscus U زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
liquid crystal bar graph panel indicator U شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
electrophoresis U حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق
fluid dram U واحد سنجش مایعات برابر با8/1 اونس مایع
to effuse U از خود بیرون [بروز] دادن [مانند مایع نور بو یا کیفیت]
toluene U مایع قابل اشتعالی که به عنوان حلال و رقیق کننده بکار میرود
hydathode U ساختمان پوششی گیاهان عالی که دارای عمل تراوش مایع میباشند
thieving paste U مایع مخصوص اغشتن شاغول اندازه گیری عمق مخزن ناو
notebook computer U یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
milk of magnesia U مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
jet propulsion U جهش و کشش جسمی بطرف جلو در اثر خروج مایع جهندهای در جهت عقب
nitro U مایع قابل اشتعال مورداستفاده در اتومبیل بصورت خالص یا مخلوط برای نیروی بیشتر
Pythagoras cup U جام فیثاغورس [تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Tantalus cup U جام فیثاغورس [تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Pythagorean cup U جام فیثاغورس [تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Greedy Cup U جام فیثاغورس [تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
illiquid U غیر مایع غیر قابل تبدیل به پول
fluidify U تبدیل به جسم سیال کردن مایع کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com