English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
demand factors U جمعیت سلیقه قیمت کالاهای دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
consumer price index U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
index of consumer prices U شاخص قیمت کالاهای مصرفی
farm price supports U حمایت از قیمت کالاهای کشاورزی
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
dynamic condition U شرایط و مقتضیات پویای اقتصادی تغییر شرایط اقتصادی ناشی از تحول سلیقه تقاضا کنندگان وهزینه و مخارج تولید ونسبت جمعیت
malthusian theory of population U فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
abc analysis U طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
dumping U فروش کالادر کشورهای دیگر با قیمتی پایین تر از قیمت داخلی
consolidation container U کانتینر کالاهای عمومی جعبه حمل کالاهای مشترک
branded goods U کالاهای دارای علامت تجاری کالاهای مارکدار
kinked demand curve U و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
cross elasticity of demand U درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
producer's goods U کالاهای سرمایهای کالاهای تولیدی
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reserve price U قیمت پنهانی [در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
perishable goods U کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
cost plus pricing U تعیین قیمت فروش با افزودن ضریب مخصوص منفعت به قیمت تمام شده
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
unbundled software U نرم افزاری که قیمت آن همراه با قیمت قطعه نیست
underprice U قیمت پایین تراز قیمت بازار
taste U سلیقه
tastes U سلیقه
style U سلیقه
tasted U سلیقه
tasting U سلیقه
styles U سلیقه
tact U سلیقه
elegance U سلیقه
elegant U با سلیقه
tasteless U بی سلیقه
congenial U هم سلیقه
congenial <adj.> U هم سلیقه
custom U سلیقه
tasteful U با سلیقه
styling U سلیقه
styled U سلیقه
taste changes U تغییرات سلیقه
tactlessly U بی مهارت بی سلیقه
tactless U بی مهارت بی سلیقه
stylist U خوش سلیقه
stylists U خوش سلیقه
stylists U قاضی سلیقه
stylist U قاضی سلیقه
taste maker U سلیقه افرین
exquisite taste U سلیقه زیاد
tastefully U از روی سلیقه
fashionable U خوش سلیقه
gastronome U سلیقه در غذا
stylish <adj.> U باب سلیقه
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
stock watering U سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
list price U فهرست قیمت اجناس فهرستی که در ان قیمت اجناس یا اگهی ویاکالاهای تجارتی رانوشته اند
shadow price U شبه قیمت قیمت ضمنی
last price U اخرین قیمت حداقل قیمت
normal price U قیمت عادی قیمت معمولی
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
gormandizer U خوش سلیقه درخوراک
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
neatly U از روی سلیقه ساده
exquisitely U از روی سلیقه زیاد
Difference of opinion (in taste). U اختلا ف عقیده ( سلیقه )
daintiness U سلیقه باذوق لطیف
have an eye for <idiom> U سلیقه خوبی درچیزی داشتن
lowbrow U بیسواد دارای سلیقه پست
hit parade <idiom> U لیستی از آهنگها برطبق سلیقه مردم
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
to pick and choose U درسوا کردن چیزی سلیقه زیادبخرج دادن
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
spiral of wages and prices U حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
prohibited goods U کالاهای ممنوعه
visibles U کالاهای مرئی
goods inwards U کالاهای دریافتی
social good U کالاهای عمومی
soft goods U کالاهای بی دوام
commercial items U کالاهای تجارتی
available goods U کالاهای موجود
labor intensive goods U کالاهای کاربر
attractive goods U کالاهای جذاب
merit goods U کالاهای مطلوب
merit goods U کالاهای ایده ال
collective goods U کالاهای جمعی
social good U کالاهای اجتماعی
producer's goods U کالاهای مولد
producer goods U کالاهای تولیدی
spot goods U کالاهای موجود
consumables U کالاهای مصرفی
producer goods U کالاهای سرمایهای
capital goods U کالاهای سرمایهای
differentiated products U کالاهای متفاوت
differentiated products U کالاهای ناهمگن
intermediate goods U کالاهای واسطهای
goods on consignment U کالاهای امانی
hazardous goods U کالاهای خطرناک
heavy goods U کالاهای سنگین
inwards goods U کالاهای وارداتی
goods receiving U کالاهای دریافتی
investment goods U کالاهای سرمایهای
fancy goods U کالاهای تجملی
intermediate goods U کالاهای واسطه
complementary goods U کالاهای مکمل
consumer goods U کالاهای مصرفی
purpose made U کالاهای خاص
luxury goods U کالاهای تجملی
luxury goods U کالاهای تشریفاتی
exports U کالاهای صادراتی
public goods U کالاهای عمومی
consumption goods U کالاهای مصرفی
imports U کالاهای وارداتی
Consumer ( consrmers ) goods . U کالاهای مصرفی
goods in transit U کالاهای عبوری
necessities U کالاهای ضروری
goods intake U کالاهای دریافتی
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
durables U کالاهای بادوام
supporting goods U کالاهای حمایتی
nondurable goods U کالاهای بی دوام
expendable supplies U کالاهای مصرفی
substitute goods U کالاهای جانشین
durable goods U کالاهای بادوام
mixed goods U کالاهای مختلط
thinly populated U کم جمعیت
gregariously U با جمعیت
mob U جمعیت
company U جمعیت
companies U جمعیت
gaggles U جمعیت
populations U جمعیت
population U جمعیت
gaggle U جمعیت
densely populated U پر جمعیت
thickly populated U پر جمعیت
population [pop.] U جمعیت
crowds U جمعیت
crowd جمعیت
full of life U پر جمعیت
rabble U جمعیت
demos U جمعیت
thins U کم جمعیت
heaps U جمعیت
heaping U جمعیت
heap U جمعیت
society U جمعیت
bodle U جمعیت
societies U جمعیت
throng U جمعیت
thronged U جمعیت
over peopled U پر جمعیت
populace U جمعیت
thinnest U کم جمعیت
herd U جمعیت
thinners U کم جمعیت
thinned U کم جمعیت
thin U کم جمعیت
herded U جمعیت
herding U جمعیت
herds U جمعیت
thronging U جمعیت
press U جمعیت
corteges U جمعیت
presses U جمعیت
cortege U جمعیت
armies U جمعیت
gangs U جمعیت
mobs U جمعیت
mobbing U جمعیت
desolate U بی جمعیت
mobbed U جمعیت
gang U جمعیت
army U جمعیت
many peopled U پر جمعیت
throngs U جمعیت
thickly peopled U پر جمعیت
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
marginal cost pricing U قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
overdue goods U کالاهای تحویل نشده
prohibited goods U کالاهای منع شده
goods inwards U کالاهای درحال تحویل
principle of exclusion U در مورد کالاهای خصوصی
finished goods U کالاهای اماده فروش
stock market U بورس کالاهای مختلف
finished goods U کالاهای ساخته شده
stock markets U بورس کالاهای مختلف
free list U صورت کالاهای بی گمرک
goods intake U کالاهای درحال تحویل
goods receiving U کالاهای درحال تحویل
perishable goods U کالاهای فاسد شدنی
semi finished goods U کالاهای نیمه ساخته
competitive goods U کالاهای مورد رقابت
spot goods U کالاهای اماده تحویل
commodity loading U بارگیری کالاهای مختلف
stock accounting U حساب کالاهای موجود
soft goods U کالاهای مصرف شدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com