Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
echo suppression
U
جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
balance
U
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balances
U
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
echoing
U
انعکاس صدا انعکاس موج
echo
U
انعکاس صدا انعکاس موج
echoed
U
انعکاس صدا انعکاس موج
echoes
U
انعکاس صدا انعکاس موج
damping
U
تضعیف
debilitation
U
تضعیف
doubling
U
تضعیف
attenuation
U
تضعیف
unbrace
U
تضعیف کردن
demoralization
U
تضعیف روحیه
weakener
U
تضعیف کننده
psych
U
تضعیف روحیه
psyched
U
تضعیف روحیه
psyches
U
تضعیف روحیه
psyching
U
تضعیف روحیه
psychs
U
تضعیف روحیه
attenuation factor
U
ثابت تضعیف
attenuation constant
U
ثابت تضعیف
voltage doubler
U
تضعیف گر ولت
attenuation coefficient
U
ضریب تضعیف
attenuation length
U
طول تضعیف
castrate
U
تضعیف کردن
attenuator
U
تضعیف کننده
doubler
U
تضعیف گر ولت
castrates
U
تضعیف کردن
dimming
U
تضعیف نور
castrating
U
تضعیف کردن
devaluation
U
تضعیف ارزش پول
demoralising
U
تضعیف روحیه کردن
demoralises
U
تضعیف روحیه کردن
demoralizing
U
تضعیف روحیه کردن
demoralizes
U
تضعیف روحیه کردن
demoralized
U
تضعیف روحیه کردن
demoralised
U
تضعیف روحیه کردن
demoralize
U
تضعیف روحیه کردن
cow
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cows
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowed
U
ترساندن تضعیف روحیه کردن
devaluation
U
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
reflexion
U
انعکاس
reflection
U
انعکاس
replication
U
انعکاس
reactions
U
انعکاس
reflectiveness
U
انعکاس
reaction
U
انعکاس
reactional
U
انعکاس
reflectance
U
انعکاس
internal reflection
U
انعکاس درونی
bottom bounce
U
انعکاس از کف دریا
repercussion
U
انعکاس برگشت
reflexivity
U
انعکاس پذیری
reflectance
U
قابلیت انعکاس
reflexible
U
قابل انعکاس
reflectance ink
U
جوهر انعکاس
reflexible
U
انعکاس پذیر
first order reflection
U
انعکاس مرتبه یک
reflection plane
U
صفحه انعکاس
reflecting power
U
قدرت انعکاس
atmospheric refraction
U
انعکاس جوی
zigzag reflection
U
انعکاس متعدد
anechoic
U
بدون انعکاس
reflexibility
U
انعکاس پذیری
reflectors
U
الت انعکاس
echo
U
انعکاس صدا
reflector
U
الت انعکاس
echoed
U
انعکاس صدا
echoes
U
انعکاس صدا
echoing
U
انعکاس صدا
catacoustics
U
مبحث انعکاس صوت
rotational reflection axis
U
محور چرخش انعکاس
reflectorize
U
ایجاد انعکاس کردن
reflecterize
U
ایجاد انعکاس کردن
echo sounder
U
انعکاس سنج صدا
echo sounding
U
عمق یابی انعکاس صوت
baffle
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
brightness
U
تغییر شدت انعکاس نور
baffled
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
homing mine
U
مین حساس به انعکاس امواج
ice blink
U
سفیدی افق از انعکاس دریا
catadioptrics
U
مبحث انعکاس و انکسار نور
coastal refraction
U
انعکاس ساحلی امواج رادیویی
baffling
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles
U
صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
antiphony
U
انعکاس یا جواب سرود وموسیقی
fixed echo
U
انعکاس ثابت روی صفحه رادار
photogene
U
انعکاس یا تصویر بعدی چیزی در شبکیه
sunlight
U
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
snowblink
U
انعکاس نور خورشید بر روی برف یا یخ
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
keying interval
U
فاصله زمانی بین دو انعکاس موج رادار
to the echo
U
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
projective
U
طرحی ایجاد شده بوسیله انعکاس یاتصویر
active mine
U
مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
luminaire
U
دستگاه نورافکن مرکب ازحباب ودستگاه انعکاس نوروغیره
microphonics
U
انعکاس صدای کار کردن ماشین الات در میکروفن
sky man
U
انعکاس عکس برف یا زمین یاشکل ابها در ابرها
illumination by reflection
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
terrain return
U
انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
feedback
U
پس دهی فیدبک انعکاس انرژی ازمداری به مدار دیگر
sky glow
U
انعکاس نور یک جنگ افزار یاشعله دهانه ان در صفحه اسمان
side tone
U
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
glares
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glare
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
glared
U
انعکاس نور بسیار درخشان به ویژه روی صفحه نمایش VDU
mean free path for attenuation
U
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path
U
مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
confusion reflector
U
وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
illumination by diffusion
U
روشن کردن منطقه از طریق انعکاس نور غیر مستقیم یاسایه روشن
skin paint
U
نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
water sky
U
لکههای دریاچهای شکل درداخل ابرها شکل انعکاس تصویر دریاچه ها روی ابر
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
white out
U
انحراف افق به علت انعکاس نور خورشید روی برف خطای تشخیص محل افق
prevention
U
جلوگیری
countercheck
U
جلوگیری
stoppage
U
جلوگیری
obstructions
U
جلوگیری
debarment
U
جلوگیری
stoppages
U
جلوگیری
obstruction
U
جلوگیری
suppression
U
جلوگیری
premunition
U
جلوگیری
arrest
U
سد جلوگیری
restraints
U
جلوگیری
restraint
U
جلوگیری
arrests
U
سد جلوگیری
arrested
U
سد جلوگیری
contraception
U
جلوگیری
interception
U
جلوگیری
forbiddance
U
جلوگیری
interdiction
U
جلوگیری
inhibitions
U
جلوگیری از بروزاحساسات
prevent
U
جلوگیری کردن
prevented
U
جلوگیری کردن از
preservative
U
ماده جلوگیری
preservatives
U
ماده جلوگیری
prevent
U
جلوگیری کردن از
prevented
U
جلوگیری کردن
inhibition
U
جلوگیری از بروزاحساسات
prevents
U
جلوگیری کردن از
prevents
U
جلوگیری کردن
preventing
U
جلوگیری کردن از
preventing
U
جلوگیری کردن
abatement
U
فروکش جلوگیری
prevenience
U
منع جلوگیری
block age
U
جلوگیری انسداد
premune
U
ناشی از جلوگیری
checkless
U
غیرقابل جلوگیری
preclusive
U
جلوگیری کننده
noise suppression
U
جلوگیری ازپارازیت
controlment
U
اختیارداری جلوگیری
letted
U
منع جلوگیری
erosion control
U
جلوگیری از فرسایش
interdict
U
جلوگیری ممنوعیت
interceptive
U
جلوگیری کننده
inhibitor
U
جلوگیری کننده
inhibitive
U
وابسته به جلوگیری
inhibiter
U
جلوگیری کننده
preventability
U
قابلیت جلوگیری
preventable
U
قابل جلوگیری
to provide against
U
جلوگیری کردن
to keep back
U
جلوگیری کردن از
repressed
U
جلوگیری شده
accident prevention
U
جلوگیری از سانحه
suppressor
U
جلوگیری کننده
checks
U
جلوگیری کردن از
suppressive
U
جلوگیری کننده
rule out
U
جلوگیری کردن
repessive
U
جلوگیری کننده
quenchless
U
غیرقابل جلوگیری
quenchable
U
قابل جلوگیری
pull up
U
جلوگیری کردن
preventible
U
قابل جلوگیری
hold in
U
جلوگیری کردن
contraception
U
جلوگیری از ابستنی
hinder
U
جلوگیری کردن
arrested
U
جلوگیری از سقوط
uncontrollably
U
غیرقابل جلوگیری
arrests
U
جلوگیری کردن
uncontrollable
U
غیرقابل جلوگیری
arrests
U
جلوگیری از سقوط
birth control
U
جلوگیری از ابستنی
hindered
U
جلوگیری کردن
rebuff
U
جلوگیری کردن
irrepressible
U
جلوگیری نکردنی
prohibits
U
جلوگیری کردن
prohibiting
U
جلوگیری کردن
prohibit
U
جلوگیری کردن
check
U
جلوگیری کردن از
keeps
U
جلوگیری کردن
keep
U
جلوگیری کردن
checked
U
جلوگیری کردن از
arrest
U
جلوگیری کردن
arrest
U
جلوگیری از سقوط
arrested
U
جلوگیری کردن
preservation
U
محافظت جلوگیری
rebuffs
U
جلوگیری کردن
rebuffing
U
جلوگیری کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com