English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
grenadier U سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing group U گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
debarment U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
obstruction U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
interception U جلوگیری
contraception U جلوگیری
premunition U جلوگیری
suppression U جلوگیری
prevention U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
restraints U جلوگیری
restraint U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
inhibits U جلوگیری کردن
abatement U فروکش جلوگیری
controlment U اختیارداری جلوگیری
inhibit U جلوگیری کردن
premune U ناشی از جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
preclusive U جلوگیری کننده
holds U جلوگیری کردن
prevenience U منع جلوگیری
irrepressible U جلوگیری نکردنی
preventible U قابل جلوگیری
pull up U جلوگیری کردن
preventable U قابل جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
quenchless U غیرقابل جلوگیری
preservatives U ماده جلوگیری
preservative U ماده جلوگیری
hold U جلوگیری کردن
repessive U جلوگیری کننده
rebuffs U جلوگیری کردن
suppressive U جلوگیری کننده
prevented U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
suppressor U جلوگیری کننده
restrains U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
keep U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
hinders U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
rule out U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن از
prevent U جلوگیری کردن
preventive U عامل جلوگیری
preventive U جلوگیری کننده
rebuff U جلوگیری کردن
hold in U جلوگیری کردن
block age U جلوگیری انسداد
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
letted U منع جلوگیری
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
arrest U جلوگیری کردن
inhibiter U جلوگیری کننده
checkless U غیرقابل جلوگیری
interdict U جلوگیری ممنوعیت
preservation U محافظت جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
inhibitive U وابسته به جلوگیری
contraception U جلوگیری از ابستنی
restrain U جلوگیری کردن از
interceptive U جلوگیری کننده
arrest U جلوگیری از سقوط
erosion control U جلوگیری از فرسایش
arrests U جلوگیری از سقوط
arrests U جلوگیری کردن
accident prevention U جلوگیری از سانحه
repressed U جلوگیری شده
stop U جلوگیری منع
arrested U جلوگیری از سقوط
stopped U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
arrested U جلوگیری کردن
stops U جلوگیری منع
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
prohibitory U گران جلوگیری کننده
out of hand U غیر قابل جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
control U بازرسی نظارت جلوگیری
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
prohibitive U گران جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
preservative U جلوگیری کننده از فساد
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snub U جلوگیری سرزنش کردن
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
infantry U پیاده
footway U پیاده رو
pedestrian bridge U پل پیاده رو
dismounted U پیاده
foot infantry U پیاده
pedestrian U پیاده
foot bank U پیاده رو
foot slogger U پیاده
footer U پیاده رو
pedestrians U پیاده
foot bridge U پل پیاده رو
pignorate U پیاده
ganway U پل پیاده رو
pavements U پیاده رو
pavement U پیاده رو
infantry man U پیاده
side walk U پیاده رو
walkways U پیاده رو
walkway U پیاده رو
sidewalks U پیاده رو
sidewalk U پیاده رو
impledge U پیاده
footpath U پیاده رو
peripatetic U پیاده رو
footpaths U پیاده رو
on of U پیاده
path U پیاده رو
walks U پیاده رو
afoot U پیاده
paths U پیاده رو
walk U پیاده رو
walked U پیاده رو
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com