English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
unfrocked U روحانی
spiritually U روحانی
herdsman U روحانی
heavenly U روحانی
spiritualists U روحانی
herdsmen U روحانی
clergyman U روحانی
spiritualist U روحانی
clergymen U روحانی
marabou U روحانی
spiritual U روحانی
ethereal U روحانی
sacred U روحانی
etherean U روحانی
unworldly U روحانی
unwordly U روحانی
marabout U روحانی
anagogic U روحانی
prelacy U حکومت روحانی
perdition U مرگ روحانی
pastors U پیشوای روحانی
etherealize U روحانی کردن
temporal U غیر روحانی
charisma U جذبه روحانی
laywoman U زن غیر روحانی
hymn U سرود روحانی
hierarch U رئیس روحانی
hymns U سرود روحانی
residentiary U روحانی مقیم
pastor U پیشوای روحانی
lays U غیر روحانی
spiritual U روحانی معنوی
spiritualize U روحانی کردن
spirituality U عالم روحانی
copartnership U ردای روحانی
heavenliness U روحانی الوهیت
padre U پدر روحانی
padres U پدر روحانی
spirilual nutriment U غذای روحانی
lay U غیر روحانی
pater U پدر روحانی
pastorate U پیشوایی روحانی
meetings U جلسه
sittings U جلسه
meet U : جلسه
sessions U جلسه
session U جلسه
meeting U جلسه
meets U : جلسه
seance U جلسه
sitting U جلسه
layman U شخص غیر روحانی
secularises U غیر روحانی کردن
spiritualization U جنبه روحانی دادن به
spirituous U دارای حالت روحانی
secularised U غیر روحانی کردن
priests U روحانی کشیشی کردن
subdeacon U معاون گماشته روحانی
secular songs U سرودهای غیر روحانی
secularising U غیر روحانی کردن
secularize U غیر روحانی کردن
apostles U عالیترین مرجع روحانی
hiearchic U وابسته به سران روحانی
heavens U خدا عالم روحانی
heaven U خدا عالم روحانی
secularizing U غیر روحانی کردن
apostle U عالیترین مرجع روحانی
secularizes U غیر روحانی کردن
secularized U غیر روحانی کردن
laymen U شخص غیر روحانی
rapture U شعف وخلسه روحانی
rapture U وجد روحانی ربایش
goddaughters U دختر خواندهی روحانی
goddaughter U دختر خواندهی روحانی
laicism U غیر روحانی بودن
inquisitional U وابسته به دادگاه روحانی
priest U روحانی کشیشی کردن
gnosticism U فلسفه عرفانی یا روحانی
pneumatology U مبحث موجودات روحانی
raptures U شعف وخلسه روحانی
deconsecrate U غیر روحانی کردن
twice born U تولدتازه روحانی یافته
raptures U وجد روحانی ربایش
religious U تارک دنیا روحانی
chairmen U رئیس جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
public session U جلسه علنی
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
general meeting U جلسه عمومی
court session U جلسه دادگاه
reunions U تجدید جلسه
reunion U تجدید جلسه
meeting U انجمن جلسه
chairperson U رئیس جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
agendas U دستور جلسه
minute U صورت جلسه
special session U جلسه مخصوص
agenda U دستور جلسه
order of the day U دستور جلسه
minutes U صورت جلسه
chairman U رئیس جلسه
meetings U انجمن جلسه
gnostic U دارای اسرار روحانی نهانی
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
reborn U تغییر حالت روحانی یافته
disfrock U ازکسوت روحانی خارج شدن
spiritual U غیر مادی بطور روحانی
charism U عطیه الهی جذبه روحانی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
minor order U صفوف روحانی پایین درجه
defrock U خلع کسوت روحانی کردن
regenerating U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated U زندگی تازه و روحانی یافته
unfrock U از کسوت روحانی خارج شدن
regenerate U زندگی تازه و روحانی یافته
regenerates U زندگی تازه و روحانی یافته
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
protocol U صورت جلسه ازمایش
protocol U صورت جلسه کنفرانس
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocols U صورت جلسه کنفرانس
sitting in camera U جلسه غیر علنی
special session U جلسه فوق العاده
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
record U صورت جلسه سابقه
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
to hold a session U جلسه منعقد کردن
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
work out U برنامه یک جلسه تمرین
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
convenes U تشکیل جلسه دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
convene U تشکیل جلسه دادن
marathons U جلسه گروهی طولانی
bull session U جلسه محاوره ومرور
seance U جلسه احضار روح
seance U جلسه احضارارواح وغیره
convening U تشکیل جلسه دادن
cabinet council U جلسه هیات وزیران
private session U جلسه غیر علنی
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
marathon U جلسه گروهی طولانی
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
hierarchy U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
revest U جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
laicize U بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
hierarchies U حکومت ودرجه بندی سران روحانی
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
officiant U کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize U فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
godmother U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
primate of all england U سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
impropriate U حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
godmothers U نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
simony U خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
hierarchies U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
hierarchy U گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
godchildren U طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com