English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
for two weeks U جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fortnight U دوهفته
fortnights U دوهفته
sederunt U جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
fortnight U هر دوهفته یکبار
fortnights U هر دوهفته یکبار
biweekly U دوهفته یکبار
to day fortnight U دوهفته ازامروز
in the last fortnight U در دوهفته اخیر
Christmas is two weeks away . U دوهفته به کریسمس مانده
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
seance U جلسه
meeting U جلسه
meetings U جلسه
session U جلسه
meet U : جلسه
meets U : جلسه
sitting U جلسه
sessions U جلسه
sittings U جلسه
in the meeting of d may U در جلسه سوم می
chairperson U رئیس جلسه
meeting U انجمن جلسه
meetings U انجمن جلسه
chairpersons U رئیس جلسه
public session U جلسه علنی
agenda U دستور جلسه
court session U جلسه دادگاه
order of the day U دستور جلسه
agendas U دستور جلسه
nonresident U غیرحاضر در جلسه
special session U جلسه مخصوص
general meeting U جلسه عمومی
minute U صورت جلسه
minutes U صورت جلسه
chairmen U رئیس جلسه
reunions U تجدید جلسه
reunion U تجدید جلسه
chairman U رئیس جلسه
cabinet council U جلسه هیات وزیران
bull session U جلسه محاوره ومرور
seance U جلسه احضار روح
the house went into secret session U مجلس جلسه سری
to hold a meeting U جلسه منعقد کردن
special session U جلسه فوق العاده
sitting in camera U جلسه غیر علنی
to hold a session U جلسه منعقد کردن
sitting in camera U جلسه خصوصی دادگاه
seance U جلسه احضارارواح وغیره
work out U برنامه یک جلسه تمرین
spectators U مستمعین جلسه دادگاه
private session U جلسه غیر علنی
walkout U اعتصاب ,ترک جلسه
walkouts U اعتصاب ,ترک جلسه
The meeting was postponed. U جلسه را عقب انداختند
rehearing U جلسه دادرسی مجدد
convocation U جلسه عمومی دانشجویان
protocol U صورت جلسه کنفرانس
convene U تشکیل جلسه دادن
convened U تشکیل جلسه دادن
protocol U صورت جلسه ازمایش
convenes U تشکیل جلسه دادن
convening U تشکیل جلسه دادن
record U صورت جلسه سابقه
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
convocations U جلسه عمومی دانشجویان
protocols U صورت جلسه ازمایش
protocols U صورت جلسه کنفرانس
marathons U جلسه گروهی طولانی
marathon U جلسه گروهی طولانی
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
presiding U ریاست جلسه را بعهده داشتن
Those who attended the meeting. U کسانیکه در جلسه حاضر بودند
proces verbal U صورت جلسه نشست نامه
open the meeting U رسمیت جلسه را اعلام کردن
presided U ریاست جلسه را بعهده داشتن
critiques U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
preside U ریاست جلسه را بعهده داشتن
presides U ریاست جلسه را بعهده داشتن
to sit U درباره موضوعی جلسه کردن
critic report U گزارش نتیجه جلسه انتقاد
critique U جلسه انتقاد بعد ازعملیات
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
committee U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
committees U هیئت بررسی انجمن جلسه خصوصی
the rules of protocol U قوانین قرارداد [صورت جلسه کنفرانس]
master of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
call a metting U تعیین وقت و دعوت برای جلسه
masters of ceremonies U متصدی تفریحات یا معرف نطاق جلسه
seminars U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
The date of the meeting has been advanced. U تاریخ جلسه جلو افتاده است
seminar U جلسه بحث وتحقیق در اطراف موضوعی
minute U خلاصه ساختن صورت جلسه نوشتن
convoke U برای تشکیل جلسه وشورایاکمیسیون دعوت کردن
agendas U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
agenda U لیست کارهایی که میبایست در جلسه به انهارسیدگی شود
briefing U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
hansardize U متوجه مذاکرات جلسه پیش خودش کردن
quorum U حداقل عده لازم برای رسمیت جلسه
briefings U جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
walkthrough U جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
briefing direction U دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
I licked my lips [in anticipation] . U دهنم آب افتاد.
My mouth watered. U دهانم آب می افتاد
i saw him fall U دیدم که افتاد
it happened U اتفاق افتاد
It dawned upon him. U برای او [مرد] جا افتاد.
It was borne in on him. U برای او [مرد] جا افتاد.
he fell to the ground U دویدن اغازکردبزمین افتاد
The button on my coat off. U تکمه کتم افتاد
he fell ill U به بستر بیماری افتاد
She had to eat humble pie . she cringed . U به غلط کردن افتاد
The waters run clear of the mill . <proverb> U آبها از آسیاب افتاد .
the lot fell upon me U پشک بمن افتاد
his mind was petrified U ذهنش از کار افتاد
It finally sunk in ! <idiom> U آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
The moment I set eyes on you. , U از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
At last the penny dropped! <idiom> U آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
Now he gets the point! <idiom> U دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
He outgrew this habit. U این عادت ازسرش افتاد
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
His departure has been postponed for two days. U حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
It took place under my very eyes. U درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
When the dust settles. U وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
Should anything happen to me, ... <idiom> U اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
He licked ( smacked ) his lips . U لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
He fell off his bike and bruised his knee. U او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
he was refused employment U کردند
they put their heads together U با هم مشورت کردند
they mulcted him U او را جریمه کردند
The trees are in bloom . U درختها گه کردند
they proclaimed him sovereign U اعلان کردند
they had words U باهم نزاع کردند
They greeted each other. U با هم سلام وتعارف کردند
they put up a good fight U جنگ خوبی کردند
They escaped under cover of darkness. U درتاریکی شب فرار کردند
They pinched my keys. U کلیدهایم رابلند کردند
he was sent to england U به انگلیس اعزام کردند
what a ready welcome i found! U چه حسن استقبالی از من کردند !
It was required of me . They imposed it on me . U آنرا به من تکلیف کردند
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
bombers raided the city U بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
its was extended U مدت اعتبارانرا دراز کردند
They beat each other black and blue. U همدیگر را خونین ومالین کردند
They were talking in Spanish . U بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
They changed seats . U صندلی هایشان را با هم عوض کردند
the house was highly rated U خانه رازیاد تقویم کردند
The kids stamped on the ants . U بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
they poured toward that city U سوی ان شهر هجوم کردند
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
russian revolution U وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
He was framed. U برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
The soldirs leg was amputated . U پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
We sent for the doctor. U برای ما این دکتر را صدا کردند.
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
Fatimid U [پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
the exercised thier veto U انها حق وتوی خود را اعمال کردند
she was shot for a spy U اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
he paid through the nose U زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
bombers raided the city U بمب افگن هابران شهرحمله کردند
They searched the whole town . U تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
french revolution U انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
they howled the speaker down U سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
corinthian brass or bronze U یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
The bandits stripped him of all his belongines . U دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
They I got confused . U آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
inns of chancery U عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
knickerbocker U زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
The victors demanded unconditional surrender . U فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea. U من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Our children have all left home now, but [except] [bar] one. U همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Few reporters dared to enter the war zone. U چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
The room is bare of furniture . U این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
myrmidon U یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
mohock U تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
Quantel U شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
lombards U گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
sabbatical year U در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
generations U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
generation U کامپیوترهای اصلی که طبق فناوری بر حسب نور ساخته شده اند و شروع به کار کردند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com